کتاب گفت و گو با روانکاوم
معرفی کتاب گفت و گو با روانکاوم
کتاب الکترونیکی گفت و گو با روانکاوم نوشتۀ سیمون کورف سس و ترجمۀ مرضیه مقصودی است و انتشارات نسل نواندیش آن را منتشر کرده است. کتاب گفت و گو با روانکاوم، داستان دیدار اتفاقی یک بیمار با روانکاوش است.
درباره کتاب گفت و گو با روانکاوم
بسیاری از افراد، رمان خواندن را مثل قدمزدن با پاهای دیگران میدانند. حقیقت هم همین است. ما با خواندن داستان زندگی آدمهای مختلف میتوانیم تجربهٔ زندگی به دست بیاوریم. حسی شگفتانگیز که دوستداران کتاب، بهخوبی درکش میکنند. از سوی دیگر، افراد زیادی هستند که ترجیح میدهند در کنار خواندن داستان زندگی، چیزهایی هم بیاموزند. اگر از طرفداران علم روانشناسی باشید، انتخاب رمان روانشناسی بهترین گزینه برای شما است. داستانی که هم خواندنی است و هم مطالبی در خصوص علم روانشناسی میآموزد.
نویسندۀ کتاب گفت و گو با روانکاوم، یک روانشناس و روان تحلیلگر است، او سعی کرده با این روایت بخشی از زندگی هریک از ما باشد. او در این داستان به ظاهر ساده به عمق و لایههای پنهان وجود انسانها اشاره میکند و توضیح میدهد که درمان به روش روانکاوی روشی عمیق است و فقط به تشخیص و برطرفکردن علائم بیماری بسنده نمیکند؛ بلکه منشأ آسیب را شناسایی میکند و سعی میکند آن را به درمانجو بشناساند تا خودِ وی نیز با رسیدن به همان مرحله از آگاهی نسبت به آسیبها و رنجهای پنهانش و شناخت و کشف ریشههایشان بتواند بر آنها فائق شود. محور داستان این کتاب گفتوگوی بین بیمار و روان تحلیلگرش است که در همین دیالوگها ماجرا پیش میرود.
خواندن کتاب گفت و گو با روانکاوم را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب برای علاقهمندان به داستانهایی با محتوای روانشناسانه مناسب است.
بخشی از کتاب گفت و گو با روانکاوم
«بیمار: عجب اتفاقی...؟ دیدن شما در اینجا باعث خوشحالی من است.
تحلیلگر: درواقع، این مثل دیدار همیشگی نیست. آیا فقط من را بهجا آوردید؟
بیمار: آه! البته، اینکه شما پشت سر من مینشستید دلیل نمیشود که شما را بهجا نیاورم. در پایان هر جلسه من را تا پشت در همراهی میکردید، دست میدادید... میگفتید: تا جلسهٔ بعد... خدا نگهدار. البته که کوتاه بود. دیدن رودرروی شما در آن زمان با الان بسیار متفاوت است، کمی عجیب. حتی غیرواقعی.
تحلیلگر: میدانید... شاید باور نکنید... اما برای من هم دیدن شما عجیب است.
بیمار: برای شما هم... چطور؟
تحلیلگر: خب در حالت ایستاده! روبهروی من. البته نباید این را به شما میگفتم. خب اینجا مطب من نیست و تحلیل شما مدتی است که تمام شده است.
بیمار: ما کجا هستیم؟
تحلیلگر: هر کجا... هیچجا... جایی دیگر... صفحات یک کتاب...، خلاصه اینکه آزاد.
بیمار: خیلی خوب متوجه نمیشوم، اما مهم نیست. به شیوهٔ شما عادت دارم. اغلب، خیلی خوب متوجه نمیشدم.
تحلیلگر: چطور؟
بیمار: چیزی که شما میخواستید بگویید اینطور بود که... چطور آن را بگویم... خیلی مبهم نبود، اما در لفافه بود.
تحلیلگر: آه! چیزی که شما میخواهید بگویید... این است: روانکاوی! معنای واقعی موضوعات -کلمات، حالات، رفتارها- در لفافه، در پس و در لایههای زیرین ذهن پیدا میشود... ما دائم با آن سروکار داریم: محتوای پنهان زیر محتوای آشکار. همیشه مغایرت، گسستگی و تفاوت وجود دارد.
بیمار: بله... این مثال شخص شماست. تصویری که من از شما داشتم مبهم و مرموز بود. اینجا شما بهنوعی یک فرد مشخص، ملموس و عادی هستید. کدامیک از این دو تصویر واقعی است؟...»
حجم
۱۳۵٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۱۸۴ صفحه
حجم
۱۳۵٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۱۸۴ صفحه