کتاب کافر
معرفی کتاب کافر
کتاب کافر نوشتهٔ جک لندن و ترجمهٔ شجاع الدین شفا است. انتشارات ویکتور هوگو این رمان آمریکایی را منتشر کرده است.
درباره کتاب کافر
کتاب کافر (pagan otto) حاوی یک رمان آمریکایی است که آن را دارای داستانی واقعگرایانه دانستهاند. این رمان ماجرای دوستی میان یک معاملهگر مروارید و یک کارگر بومی اهل هائیتی را شرح داده است. این دو نفر که سرنشین یک کشتی بودهاند، در جریان یک طوفان شدید و تلاش برای زندهماندن در اقیانوس با یکدیگر آشنا و همراه میشوند. جک لندن، نویسندهٔ کتاب مشهور «سپید دندان» این رمان را نوشته است. در این اثر با یک راوی اولشخص همراه میشوید.
خواندن کتاب کافر را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی قرن ۱۹ میلادی آمریکا و قالب رمان پیشنهاد میکنیم.
درباره جک لندن
«جک گریفیث لندن» معروف به جک لندن (۱۹۱۶ - ۱۸۷۶)، نویسنده، روزنامهنگار و فعال اجتماعی آمریکایی و از پیشگامان موفق ژانر علمی - تخیلی است. جک لندن در سانفرانسیسکو و در خانوادهای از طبقهٔ تهیدست و کارگر به دنیا آمد و سالهای نوجوانی را به کار در مشاغل گوناگون و سخت مانند شکار شیر دریایی در دریای ژاپن و... سپری کرد و دیرتر از همسالانش دورهٔ دبیرستان را به پایان رساند. پس از سالهای آغازین نوجوانی به دانشگاه برکلی رفت، اما نتوانست هزینهٔ تحصیل را بپردازد. در ۲۱سالگی بههمراه شوهرخواهرش در دوران جستوجوی فراگیر طلا در آمریکا، راهی سفر پرماجرای دیگری شد. این سفر موجب بیماری و آسیب بدنی او شد، اما زمینهساز نخستین آثار داستانیاش شد که در همهٔ آنها تجربهٔ دوران جستوجوی طلا در طبیعت وحشی و سخت ایالتهای شمالی آمریکا را میتوان دید. پس از بازگشت از سفر جستوجوی طلا، به سوسیالیسم روی آورد. در بازگشت به کالیفرنیا، تصمیم گرفت بهجای کار فیزیکی به نویسندگی روی آورد و بهقول خودش «مغزش را بفروشد.»، اما داستانهای نخست او موفقیتی نداشت و ممکن بود پایانی بر زندگی ادبی او باشد. هنگامی که داستان «هزاران مرگ» را به قیمت ۴۰ دلار فروخت، نخستین درآمد جدیاش از داستاننویسی را به دست آورد. آغاز دوران نویسندگی حرفهای جک لندن، همراه بود با بهبود فناوریهای چاپ و کاهش هزینههای چاپ و تکثیر؛ در نتیجه شمارگان مجلههای عامهپسند و تقاضا برای داستانهای کوتاه افزایش پیدا کرد. لندن از این فرصت استفاده کرد و توانست از فروش داستانهای کوتاه و حق نشر کتابهایش، درآمد خوبی به دست آورد. او در طول جنگ میان روسیه و ژاپن، بهعنوان خبرنگار به محل جنگ اعزام و چند بار توسط نیروهای ژاپنی دستگیر شد؛ همچنین فعالیتهای اجتماعی و زیستمحیطی گوناگونی داشت؛ از جمله مبارزه با تربیت بیرحمانهٔ حیوانات برای استفاده در سیرکها. جک لندن در سالهای عمر با بیماریهای گوناگونی دستبهگریبان بود و سرانجام در سال ۱۹۱۶ درگذشت. برخی فکر میکنند او خودکشی کرده است. بر مزار او سنگی خزهگرفته جای دارد که یادآور دوران همنشینی با طبیعت وحشی و آثار برجستهٔ او مانند «سپیددندان» و «آوای وحش» است.
بخشی از کتاب کافر
«این اتفاق در جزایر سلیمان روی داد که ما در آن با رنج تمام نخستین پایه ثروت آینده خود را کار گذاشته بودیم. من و «اوتوئو» هم به منظور این سفر تفریحی و هم برای رسیدگی به وضع مزرعه ای که در جزیره فلوریدا داشتیم و یک مباشر آن را از طرف ما اداره میکرد به آنجا رفته بودیم. در ضمن خیال داشتیم کارخانه ای برای صید و عملیات مربوط به صدفهای مروارید دار در «میبولی پاس» دایر کنیم. در راه در جزیره «سادر» که آب های ساحلی آن پر از ماهی های کوسه است توقف کردیم. علت فراوانی این کوسه ماهی های درنده در این حدود این است که بومیان این نواحی عادت دارند مردگان خویش را بدست امواج دریا بسپارند.
یک قایق باریک و بلند بومی برای بردن من از کشتی به ساحل به کنار کشتی ما آمد. محل نشستن من در قایق باعث شد که این قایق ناگهان در آب واژگون شود و پشت آن روی آب آمد.
من و چهار پارو زن بومی به قایق چسبیدیم و من فریاد زنان به کارکنان کشتی گفتم که یک قایق دیگر برای نجات دادن و سوار کردن ما بفرستند.
ناگهان یکی از پارو زنان که سخت به قایق واژگون شده چسبیده بود فریادهایی وحشت آور برکشید و سراپای خود را با حرکاتی دیوانه وار در آب تکان داد و چند دقیقه بعد دست خود را به کلی از قایق برداشت و در آب فرو رفت. یک کوسه ماهی حساب او را برای همیشه رسیده بود.
سه نفر دیگر که از این وضع متوحش شده بودند کوشیدند تا به هر قیمت است قایق را به وضع اول برگردانند اما قایق که اندک اندک پر از آب شده بود ناگهان در آب فرو رفت و دو نفر از سه نفری را که مانده بودند همراه خود به دورن امواج برد. هنوز هم نمیدانم که این دو نفر از سنگینی غرق شدند یا کوسه ماهی ها آنها را به زیر آب بردند.
من و آخرین پارو زن سیاه پوست بی صدا به سمت کشتی به شنا پرداختیم. لحظه به لحظه سر خودمان را در آب فرو میبردیم تا ببینیم کوسه ماهی های دیگر در اطراف ما هستند یا خیر.
ناگهان یکی از آنها را زیر پای خود دیدم که بیشتر از شانزده پا طول داشت. لحظهای بعد این حیوان دهان باز کرد و سیاه را در کام خود فرو برد.»
حجم
۳۳٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۵۵ صفحه
حجم
۳۳٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۵۵ صفحه