دانلود و خرید کتاب ندارد همایون جمشیدیان
تصویر جلد کتاب ندارد

کتاب ندارد

انتشارات:نشر روزگار
امتیاز:
۴.۰از ۲ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب ندارد

«ندارد» داستان‌هایی واقعی از همایون جمشیدیان است. اردوگاه میرزا کوچک خان رامسر: سال ۱۳۷۶ بود، من و احمد، دانشجوی سال دوم فوق لیسانس دانشگاه تربیت مدرس بودیم، اوایل مهر بود، می‌گفتند هفته بعد، سال اولیها را به اردوی پیش‌دانشگاهی به رامسر می‌برند. سال گذشته خبری از این برنامه‌ها نبود، پرس و جو کردیم، ما را نمی‌بردند، گفتند، فقط مخصوص سال اولی‌هاست. حسودیمان شد. شاید حقی هم برای خود قائل بودیم، به چگونگی استیفای این حق مسلم می‌اندیشیدیم که با یکی از سال اولیها که رشته جغرافی بود، آشنا شدیم و خودمان را قاتی سال اولیها کردیم. روز موعد، دود، حیاط زیبای تربیت مدرس را سیاه کرده بود، حدود ده اتوبوس مدتها روشن مانده بودند و انتظار قدوم دانشجویان تازه وارد را می‌کشیدند. من و احمد، ساک به دست با ترس و لرز، آرام به اتوبوس خزیدیم، انگار همه بر روی پیشانی ما می‌خواندند سال دومی؛ اما به روی ما نمی‌آوردند. شاید یکی‌شان برای خود شیرینی ما را لو می‌داد و با رسوایی و دهن سوخته ما را از اتوبوس بیرون می‌انداختند و از آن پس همه ما را همچون دزدان ناشی با دست ما به هم نشان می‌دادند و ماجرای این رسوایی بر زبانها می‌افتاد.
سیّد جواد
۱۳۹۷/۰۷/۱۰

کتاب ۲۰۶ برنامه مطالعه از طرح کتابخانه همگانی ، یک مجموعه داستان متوسط

روزی استاد ما، دکتر سیروس شمیسا در کلاس گفت اگر من در داستانم بگویم کسی را کشته‌ام کسی پلیس خبر نمی‌کند. من البته کسی را در داستانم نکشته‌ام، اما اعمالی که به خودم یا دیگران منسوب کرده‌ام، معلوم نیست درست باشد. اصلا آیا کتابی به عنوان «ندارد» وجود خارجی «دارد»؟
سیّد جواد
عمویی داشتم رستم نام، خیلی قوی بود، ورزشکار بود، کشتی می‌گرفت. در باشگاهی که تمرین می‌کرد به جز استادش که او هم در جهان بی‌نظیر بود، هیچکس حریفش نمی‌شد. استادش فقط او را قبول داشت و حاصل زندگی ورزشی‌اش را در عمو رستم من می‌دید. باشگاه‌های دیگر هم عمو رستم من را به عنوان فوق قهرمان می‌شناختند و از او حساب می‌بردند. عمو رستم حتی از استادهای آنها هم قوی‌تر بود. تنها چیزی که سبب می‌شد عمو رستم علی‌رغم خواهشهای مکرر، باشگاه جدیدی باز نکند، حرمت استادش بود، قسم خورده بود و سبیلش را گرو گذاشته بود که تا استاد هست در برابر او عرض اندام نکند و نکرد. آن روزها حرمت تار سبیل از صدها امضا و تعهد محضری هم مسئولیت‌آورتر بود، به خصوص برای عمو رستم من.
سیّد جواد
کتاب «آورگان جزیره» را که در زیر عنوان آن نوشته «شاهکار: ژول‌ورن»
سیّد جواد
یادم نیست چقدر درسم یا لااقل فارسی‌ام بد بود که در درس املا برایم معلم خصوصی گرفتند. سوابقی از گرفتن معلم خصوصی برای دانش آموز کلاس اول در خانواده و فامیل ما تا آن روز دیده نشده بود.
سیّد جواد
او دنیا را به گونه‌ای می‌دید و درست می‌پنداشت و من به گونه‌ای می‌بینم و درست می‌پندارم و از آن لذت می‌برم،
مهدی نادریان

حجم

۱۰۰٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۱۳۶ صفحه

حجم

۱۰۰٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۱۳۶ صفحه

قیمت:
۳۶,۰۰۰
تومان