دانلود و خرید کتاب منا در انتظار معجزه اعظم (سهیلا) بایرامی ممقانی
تصویر جلد کتاب منا در انتظار معجزه

کتاب منا در انتظار معجزه

دسته‌بندی:
امتیاز:بدون نظر

معرفی کتاب منا در انتظار معجزه

کتاب منا در انتظار معجزه به‌قلم اعظم بایرامی ممقانی را انتشارات آذرفر منتشر کرده است. این کتاب راوی زندگی دختری به نام منا است که در تعامل و رفتار با خانواده‌اش دچار چالش‌هایی است.

درباره کتاب منا در انتظار معجزه

این کتاب داستان دختر سیزده‌ساله‌ای به اسم منا است که با اسباب‌کشی به خانه‌ای جدید با چالش‌هایی مواجه می‌شود. خانوادهٔ او سخت‌گیر هستند و به او آزادی عمل زیادی نمی‌دهند و این چالش‌های ورود به محله و مدرسهٔ جدید را دوچندان می‌کند. داستانی با فضای نوجوانانه که برای خانواده‌ها هم نکته‌های قابل تأملی دارند.

خواندن کتاب منا در انتظار معجزه را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

علاقه‌مندان به داستان‌های ایرانی با فضاهای نوجوانانه و خانوادگی از مطالعهٔ این کتاب لذت خواهند برد.

بخشی از کتاب منا در انتظار معجزه

«آذر ماه سال ۷۷ بود. مامان مریم و بابا حمید تصمیم گرفته بودند به محله قدیمی مادرم که در آنجا به دنیا آمده بود، تهران نو نقل مکان کنیم برای من و دنیا خواهر بزرگترم این جابه‌جایی که کلی خاطره و دوست‌های خوب داشتیم سخت بود. دقیقاً اواسط سال تحصیلی و نزدیک امتحانات ثلث اول بود. درس و محیط مدرسه برای من خیلی مهم بود به خاطر همین مسئله بابا حمید چند روز قبل از اسباب‌کشی اولین کاری که انجام داد ثبت‌نام مدرسه من و دنیا بود. من در مقطع دوم راهنمایی و نسبت به سنم که ۱۳ سال داشتم دختر قدبلند و درشت‌اندامی بودم دنیا دوم دبیرستان بالعكس من ریزنقش و ظریف بود همیشه همه فکر می‌کردند من از دنیا بزرگ‌تر هستم روزی که رفته بودیم برای ثبت نام اصلاً احساس خوبی نداشتم. به بابا گفتم شنیدم مدرسه خوبی نیست اما نظر بابا این بود که... یک دختر اگر ذاتش خوب باشه در هر محیطی میتونه رشد کنه و موفق باشه. روز اول تا یک مسیری رو با دنیا با هم بودیم و بعد جدا شدیم و به سمت مدرسه جدیدمون رفتیم به محض اینکه رسیدم زنگ خوردا. روز ثبت‌نام اسم کلاس رو بهم گفته بودند. مستقیم رفتم سر صف. نگاه‌های ناآشنایی به سمت من بود. احساس غریبی داشتم و دلم برای دوستام تنگ شده بود. رفتیم سر کلاس به خاطر قد بلندم رفتم ته کلاس نشستم وقتی آموزگار وارد کلاس شد جثهٔ درشت من توجه آموزگار که شاگرد تازهوارد هستم جلب کرد. «شاگرد جدید هستید؟؟» «بله. منا طراوت هستم.» «معدل سال قبل؟» وقتی معدلم رو گفتم، بچه ها همه باهم باتعجب «اووووه شاگرد ممتاز هستی؟» آموزگار با لبخند رضایت‌بخشی اشاره کرد بنشینم. زنگ تفریح که شد بچه‌های کلاس خیلی بامحبت بودند همگی زنگ تفریح آمدند کنارم و تک‌تک آنها خودشون رومعرفی کردند. کلی گپ زدیم و خندیدیم روز اول با صمیمیت از دوستان جدیدم خدا حافظی کردم. وقتی رسیدم خونه بابا و دنیا تازه رسیده بودند با انرژی سلام دادم. بابا نگران بود که آیا تونستم با مدرسه و محیط جدید ارتباط برقرار کنم؟ پرسید: بچه ها مدرسه جدید خوب بود؟ دنیا با بی‌تفاوتی سری تکون داد و چیزی نگفت، اما من که در کل روز خوبی داشتم به مامان و بابا گفتم برخلاف چیزی که شنیده بودم و استرس داشتم خیلی خوب بود کلی دوست جدید پیدا کردم و از این بابت خیلی خوشحالم.»




نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۸۱۰٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۲

تعداد صفحه‌ها

۱۷۰ صفحه

حجم

۸۱۰٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۲

تعداد صفحه‌ها

۱۷۰ صفحه

قیمت:
۳۹,۰۰۰
تومان