کتاب پیش از آنکه بخوابم
معرفی کتاب پیش از آنکه بخوابم
کتاب الکترونیکی «پیش از آنکه بخوابم» نوشتهٔ اسجی واتسون با ترجمهٔ کیمیا جمشیدی در انتشارات راوشید چاپ شده است. این کتاب داستان زنی را روایت میکند که هر روز صبح حافظهاش را از دست میدهد و باید دوباره همه چیز را به یاد بیاورد. این کتاب در سال ۲۰۱۴ با بازی نیکول کیدمن و کالین فرث به فیلم تبدیل شد.
درباره کتاب پیش از آنکه بخوابم
کریستین، شخصیت اصلی داستان، از نوعی فراموشی نادر رنج میبرد که باعث میشود هر روز صبح که از خواب بیدار میشود، تمام خاطرات بیست سال گذشتهاش را فراموش کند. او هر روز در کنار مردی به نام بن بیدار میشود که خود را همسرش معرفی میکند. دکتر نش، رواندرمانگر کریستین، به او پیشنهاد میکند دفترچه خاطراتی داشته باشد و هر روز وقایع را در آن ثبت کند. کریستین با نوشتن خاطرات روزانهاش متوجه تناقضهایی در روایتهای اطرافیانش میشود. او کمکم درمییابد که همه چیز آن طور که به او گفته میشود نیست و حقایق تلخی پشت این فراموشی وجود دارد.
داستان از منظر اول شخص روایت میشود و خواننده همراه با کریستین در مسیر کشف حقیقت قرار میگیرد. ساختار روایی کتاب به گونهای است که خواننده نیز مانند شخصیت اصلی در هر فصل با اطلاعات جدیدی روبرو میشود که گاه تمام معادلات قبلی را به هم میریزد. کتاب ترکیبی از عناصر ژانرهای روانشناختی و تریلر را در خود دارد و مفاهیمی چون هویت، حافظه و اعتماد را مورد بررسی قرار میدهد.
اس جی واتسون در سال ۱۹۷۱ در لندن متولد شد. او پیش از نویسندگی در حوزه صوت و تصویر مشغول به کار بود و پیش از آنکه بخوابم اولین رمان او است که در بیش از چهل کشور منتشر شده است.
کتاب پیش از آنکه بخوابم را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب برای علاقهمندان به داستانهای روانشناختی و تریلرهای معمایی که تمایل دارند با یک روایت غیرخطی و پیچیده همراه شوند مناسب است.
بخشی از کتاب پیش از آنکه بخوابم
«ملحفهها را تا جایی که میتوانم به آرامی تا میکنم و روی لبه تخت مینشینم. قبل از هرچیزی، به حمام نیاز دارم. دمپایی راحتیهای زیر پایم را نادیده میگیرم بنابراین پای برهنهام را روی زمین گذاشتم. میدانستم که برهنهام، و میترسیدم که درِ اشتباهی را انتخابکنم و با یک مستأجر یا شاید هم یک پسر نوجوان روبهرو شوم. وقتی درِ نیمهباز حمام را میبینم، خیالم راحت میشود. داخل حمام میروم و در را پشت سرم قفل میکنم. مینشینم، از دستشویی استفاده میکنم و سیفون را میکشم. سپس برمیگردم تا دستهایم را بشویم. دنبال صابون میگردم، اما یک چیزی این وسط درست نیست. اول نمیتوانم بفهمم مشکل کجاست؛ ولی کمی بعد متوجه میشوم دستی که صابون را گرفته، شبیه دست من نیست. پوست آن چروکیده است، ناخن هایش لاک ندارند و شکننده به نظر میرسند. از آن گذشته مانندِ مردِ روی تخت، در انگشت سومم یک حلقه ازدواج ساده و طلایی به چشم میخورد. برای لحظهای حیرتزده میشوم، سپس انگشتانم را تکان میدهم. دستی که دور صابون قفل شده نیز حرکت میکند. نفسم را در سینه حبس میکنم و صابون را به داخل سینک میکوبم. به آینه نگاه میکنم.
چهرهای که در آینه به من نگاه میکند، مال خودم نیست. موهایم کمپشت شدهاند و خیلی کوتاهتر از حدِمعمول به نظر میرسند، پوست گونهها و زیر چانهام شل شدهاند، لبهایم باریکتر شدهاست و لبولوچهام نیز آویزان است. چیزی نمانده بود تا نفسِ حبس شدهام به جیغ بنفش تبدیل شود. بعد از آن بود که متوجه چشمهایم شدم. پوست اطراف آنها چینخوردهاست، اما با وجود همهچیز میتوانم تشخیص دهم که آنها مال من هستند. آدم توی آینه من هستم، اما من بیست سالم است؛ نهایتا بیستو پنج و نه بیشتر!»
حجم
۳۹۱٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۲۳۱ صفحه
حجم
۳۹۱٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۲۳۱ صفحه