کتاب این بچه
معرفی کتاب این بچه
کتاب این بچه نوشتهٔ ژویل پومرا و ترجمهٔ محمد بهارفر است. انتشارات علمی و فرهنگی این نمایشنامه را که جزو مجموعهٔ «درام معاصر فرانسوی» (جلد نهم) است، روانهٔ بازار کرده است.
درباره کتاب این بچه
کتاب این بچه (Cet enfant) حاوی یک نمایشنامهٔ معاصر فرانسوی است. این نمایشنامه در حالی آغاز میشود که یک زن و یک مرد جوان را در سحنه میبینید. زن باردار است و نمایشنامه را با یک تکگویی آغاز میکند. این نمایشنامه ۱۰ صحنه دارد. در این کتاب با صحنههایی کوتاه و تکاندهنده از مناسبات والدین و فرزندانشان مواجه میشوید که بهشکل غریبی شبیه خود واقعی ما در نقش پدر، مادر یا فرزند است؛ شخصیتهایی که در اوج استیصال و پریشانی، از پس دیوارههای پوشالی و خیالی، احساسات واقعی خود را در قالب خشم و عصیان بروز میدهند. در این نمایشنامه پیچیدگیهای روابط متقابل والد و فرزند به تاریکترین وجه ممکن به تصویر کشیده شده است. تصویرهای آرمانی و رؤیایی کنار زده شده و این پرسش مطرح میشود که با تمام پیچیدگیها و تناقضهای جاری در این روابط، آیا به دور از قضاوت و احساساتیگری میتوان گفت در این میان حق با کیست یا چه کسی مقصر است؟
میدانیم که نمایشنامه متنی است که برای اجرا بر روی صحنه و یا هر مکان دیگری نوشته میشود. هر چند این قالب ادبی شباهتهایی به فیلمنامه، رمان و داستان دارد، شکل و فرم و رسانهای جداگانه و مستقل محسوب میشود. نخستین نمایشنامههای موجود از دوران باستان و یونان باقی ماندهاند. نمایشنامهها در ساختارها و شکلهای گوناگون نوشته میشوند، اما وجه اشتراک همهٔ آنها ارائهٔ نقشهٔ راهی به کارگردان و بازیگران برای اجرا است. بعضی از نمایشنامهها تنها برای خواندن نوشته میشوند؛ این دسته از متنهای نمایشی را کلوزِت (Closet) نامیدهاند. از مشهورترین نمایشنامهنویسهای غیرایرانی میتوان به «آیسخولوس»، «سوفوکل»، «اوریپید» (یونان باستان)، «شکسپیر»، «هارولد پینتر» (انگلستان)، «مولیر» (فرانسه)، «هنریک ایبسن» (نروژ)، «آگوست استریندبرگ» (سوئد)، «برتولت برشت» (آلمان)، «ساموئل بکت» (ایرلند) و «یوجین اونیل» (آمریکا) اشاره کرد. نام برخی از نمایشنامهنویسهای ایرانی نیز «بهرام بیضائی»، «عباس نعلبندیان»، «اکبر رادی»، «غلامحسین ساعدی»، «بهمن فُرسی»، «محسن یلفانی»، «نغمه ثمینی»، «محمد رضایی راد»، «محمد یعقوبی»، «محمد رحمانیان»، «علیرضا نادری» و «محمد چرمشیر» بوده است.
خواندن کتاب این بچه را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران ادبیات نمایشی معاصر فرانسه و قالب نمایشنامه پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب این بچه
«صحنهٔ هفتم
یک آپارتمان. پدر، کمی بیش از ۶۰ ساله، پسر و عروسش، هر دو تقریباً سی ساله.
پدر: میخوام بگم که بچهها به جدیت بیشتری نیاز دارن، مخصوصاً از طرف پدرشون... همین رو میخوام بگم... به نظرم خیلی به پسرت راحت میگیری... به نظرم بچهها نباید قاعده و قانون خودشون رو به والدین تحمیل کنن مخصوصاً به پدرشون.
پسر: دلم نمیخواد درموردش حرف بزنیم بابا.
دختر زیبا: (رو به پسر). چرا نمیخوای حرف بزنی... وقتی بابات چیزی میخواد بگه میتونیم یه کم به حرفش گوش کنیم، طفلی.
پسر: نه، ببخشید، من نمیخوام...
پدر: چرا اینقدر بستهای؟
پسر: نمیدونم.
پدر: حیف که نمیخوای دربارهش حرف بزنی...
پسر: آره ولی اینطوریه دیگه.
پدر: حیفه چون واقعاً مهمه، به نظرم تو هیچوقت به پسرت اجازه نخواهی داد هرچی که از ذهنش میگذره انجام بده... بهش اجازه نمیدی هرکاری بکنه.
پسر: من اجازه نمیدم هرکاری انجام بده.
پدر: من اینطور نمیبینم... چیزی که من میبینم اینه که پسرت توی خونه خودت مدیریتت میکنه، من هیچ بچهای رو ندیدم که اینطوری با پدرش حرف بزنه... توی خونه خودش.
پسر: ساکت، بابا.
پدر: اگر اونطوری که پسرت باهات حرف میزنه با من حرف زده بودی پشیمون میشدی... تو هیچوقت نمیتونستی با من اینطور حرف بزنی.. نمیتونستی به خودت اجازه بدی... بچه سر به راهی هم نبودی...
پسر: ساکت، لطفاً، بابا.
پدر: تو هم همینطور، بهت هشدار میدم، تو هم میتونستی بد بار بیای... مثل خودِ من که اگر پدرم من رو توی مشتش نگرفته بود بد بار میاومدم، عجیب نبود که هر روز چند ضربهای هم بخورم ولی همون جلوم رو گرفت که هر کاری انجام ندم و ازش ممنونم. میدونی اگر بذاریم یه بچه هرکاری که میخواد بکنه بهش لطف نکردیم. اینکه بذاری بچه هرکاری میخواد بکنه لطف کردن به هیچ کس نیست.... برعکس آشوبه... پایان احترام و اختیاره... آشوبه...
پسر: بس کن، بابا، ساکت، خواهش میکنم.
پدر: یه کم مبالغه میکنم... ولی تو هم بچه سربهراهی نبودی برعکس بچه سرسختی بودی همونطور که من قبل از تو بودم... مثل امروزِ پسر تو و میدونم که اگر قاعده و قانون خودم رو بهت تحمیل نکرده بودم تو قطعاً یه روز قانون و قاعده خودت رو بهم تحمیل میکردی.
پسر: گفتم، ساکت.
پدر: شاید نخوای دربارهاش حرف بزنی ولی نمیتونی انکارش کنی... اگر امروز همچین زندگیای داری: زندگی زیبا، آروم، صادقانه، با همچین زن مهربون و زیبایی.
پسر: (در آستانه انفجار). ساکت شو دیگه!
پدر: میدونی، اگر امروز این زندگی مرتب، این زندگی آروم رو داری، من میتونم یه کم این ادعا رو داشته باشم که فکر کنم یه نقشی توی این زندگی داشتهم.
پسر: (به زحمت خود را کنترل میکند). ساکت!»
حجم
۳۳٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۶۵ صفحه
حجم
۳۳٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۶۵ صفحه