کتاب حقه های شعبده بازی
معرفی کتاب حقه های شعبده بازی
کتاب الکترونیکی حقه های شعبده بازی بهقلم ژاکلین دیویس و ترجمهٔ منیژه جلیلی را انتشارات کیوی منتشر کرده است. این کتاب راوی چالشهای زندگی ایوان و جسی، خواهر و برادری است که باید با چالشهای زیادی برای شناختن خود و دنیا دستوپنجه نرم کنند.
درباره کتاب حقه های شعبده بازی
مجموعهأ خواهر و برادر، جنگ برابر داستانیست جذاب دربارهٔ بزرگ شدن و کنار آمدن با مسائل آن. دو کاراکتر این مجموعه ایوان و جسی طی داستانهایی به درکی از خودشان و رابطهٔ میانشان میرسند نویسنده در این مجموعهٔ چهارجلدی ظرایف و چالشها و نکات مثبت و منفی روابط خواهر و برادری را بیان میکند. مجموعه ترکیبی است هوشمندانه از شوخطبعی، سرگرمی، آموزش ریاضی، مفاهیم بازاریابی و کار با پول، آموزش قوانین کیفری و حقوق و در نهایت شعر و ادبیات. علاوه بر همهٔ اینها عقوبت جدالها را طنازانه آشکار میکند. این اثر ضمن تأکید بر همکاری و تفاهم، پیوندهای خواهر و برادری را مستحکم میکند. گرچه اطلاعات تجاری فراوانی دارد وزن عاطفیاش سنگین و رها کردن آن در نیمه دشوار است. کودکان و نوجوانان در این مجموعه با مفاهیم و پدیده هایی مواجه میشوند که یا در کتابهای کودکان بسیار کم به آنها پرداخته شده یا جمع همه ی آنها در یک اثر میسر نشده است. مفاهیمی چون مواجهه با ترسها، برخورد با خواهر و برادرها یا دوست مبتلا به اتیسم، تعیین حدومرزها و خط قرمزها برای ماجراجویی شیوهٔ صحیح مواجهه با آلزایمر، پیری،بیماری. کودک و نوجوان در این اثر تجربهٔ زیستهٔ کودکانی را درک میکند که در مزرعه بزرگ میشوند، چالشهای خانوادهٔ تکوالدی را از نزدیک لمس میکند و برای رفع آنها راهنماییهایی دریافت میکند و با کاراکترها وقتی نمیدانند از پس دوراهیهای اخلاقی سربلند بیرون میآیند یا خیر همسو و همدل میشود.
خواندن کتاب حقه های شعبده بازی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
کودکان و نوجوانان علاقهمند به داستانهای ماجراجویانه از مطالعهٔ این کتاب لذت خواهند برد.
بخشی از کتاب حقه های شعبده بازی
«شعبده (اسم): چیزی که ظاهرش با واقعیتش فرق میکند؛ ترفند شعبدهبازی
جسی دستش را به لبهی چارچوب داخل کمدش کشید تا کلید مخفی را پیدا کند کلید را آرام از میخ کوچک روی چوب قدیمی برداشت و آن را توی دستش فشرد. این کار را دوست داشت، کلید توی مشتش گرم میشد و نقش کلید میفتاد روی گوشت نرم کف دستش. بیسروصدا مثل گربه رفت سمت کتابخانه و ناگهان ایستاد. آویز «در قفل است» روی در اتاقش بود یا نه؟ گاهی وقتها که خیلی سریع در اتاقش را میبست پرت میشد و میفتاد گوشهای جعبهی قفلدار را جایی قایم میکرد. اگر وقتی مشغول پیدا کردن آن بود کسی میآمد توی اتاق افتضاح میشد از آن بدتر این بود که در جعبه باز میماند و کسی داخلش را میدید. جسی هیچوقت پساندازش را به کسی نشان نمیداد مگر دنبال دردسر میگشت؟»
حجم
۳٫۶ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۲۲۴ صفحه
حجم
۳٫۶ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۲۲۴ صفحه