کتاب دختری آن سوی خورشید

کتاب دختری آن سوی خورشید نوشتۀ ال. بی. آن با ترجمۀ اکرم شکرزاده در انتشارات نگاه آشنا به چاپ رسیده است. این کتاب رمانی مناسب برای گروه سنی نوجوانان و در ژانر فانتزی است و جلد سوم از مجموعۀ شینا مایر به شمار می‌آید.

درباره کتاب دختری آن سوی خورشید

کتاب دختری آن سوی خورشید جلد سوم از مجموعه کتاب‌های شینا مایر است که داستانی فانتزی دارد. این مجموعه ۴جلدی است است و عنوان‌های آن عبارت‌اند از: شینا مایر ۱: دختری آن سوی ستاره‌ها، شینا مایر ۲: نجوای دختری در باد، شینا مایر ۳: دختری آن سوی خورشید، شینا مایر ۴: دختری آن سوی تاریکی. ال. بی. آن نویسندۀ فانتزی‌نویسی است که کتاب‌هایش به‌ویژه این مجموعه، جزو پرفروش‌ها در دنیا هستند. شینا مایر نام دختری است که داستان‌های مجموعه حول محور او شکل می‌گیرند و داستان از زبان او روایت می‌شود.

در مجلدهای پیش با شخصیت شینا مایر آشنا شدیم و خواندیم که چگونه ویژگی‌های شخصیتی و رفتارهای عجیبش او را از بقیۀ همسالانش متفاوت کرده بود. او بعد از آشنایی با یک فرشته قدرت ماورایی پیدا می‌کند و از این توانایی خارق‌العاده برخوردار می‌شود که چیزهایی ببیند که دیگران قادر به دیدنشان نیستند. او شروع می‌کند از این توانایی برای کمک به دیگر آدم‌ها استفاده کند.

در کتاب دختری آن سوی خورشید می‌خوانیم که شینا قدرتش را از دست می‌دهد. او دیگر پیام‌های فرشته را دریافت نمی‌کند. در حالی که این قدرت ماورایی آرزوی دیرینه‌اش بود و اکنون با قطع این ارتباط، شینا احساس می‌کند شکست بزرگی خورده است. او نمی‌داند چطور می‌تواند بدون قدرت ماورایی و کمک فرشته، به زندگی‌اش ادامه دهد. این موضوع به کابوس‌های شبانه‌اش تبدیل شده است. به‌همین دلیل درصدد برمی‌آید تا از طریق دیگری به قدرت دست یابد؛ زیرا دوستانش گرفتار خطر شده‌اند و منتظر کمک او هستند. درواقع، شینا تنها کسی است که می‌تواند آن‌ها را نجات دهد. لومن، کتاب عجیبی که از آقای توبیاس به شینا به ارث رسیده، علائمی دارد که هیچ‌کس غیر از او قادر به خواند آن نیست. شکل عجیب این کتاب خبر از تقدیری می‌دهد که شینا آمادۀ پذیرش آن نیست. آیا او قادر به کشف راز آن «نور خیره‌کننده» می‌شود؟

خواندن کتاب دختری آن سوی خورشید را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

 اگر علاقه‌مند به داستان‌های ماجراجویی، هیجان‌انگیز و مناسب برای نوجوانان هستید، این کتاب را از دست ندهید.

بخشی از کتاب دختری آن سوی خورشید

«هراسان نگاهی به دوروبر اتاقم انداختم. گام‌های بعدی حیاتی بودند و من می‌توانستم این موضوع را خیلی خوب درک کنم. برای این‌که خودتان را از دست آن هیولا نجات بدهید، باید با نهایت سرعتی که در توانتان است خودتان را به پایین تختتان برسانید و دمپایی‌هایتان را پیدا کنید. (کف زمین این موقع سال یخ زده و شاید مجبور شوید به‌سمت ورودی بدوید و حتی از ساختمان خارج شوید.) بعد با نهایت سرعتتان اتاق را ترک کنید، این‌جوری چیزی که به خوابتان آمده، دستش به شما نمی‌رسد.»