کتاب دنیایی آشنا
معرفی کتاب دنیایی آشنا
کتاب «دنیایی آشنا» نوشتۀ هوانگ سوک - یانگ و ترجمۀ زینب مهدوی پور است و انتشارات نگاه آشنا آن را منتشر کرده است. دنیایی آشنا، رمانی جذاب، خواندنی و متفاوت از یکی از برجستهترین نویسندگان کرۀ جنوبی است که برای نوجوانان نوشته شده است.
درباره کتاب دنیایی آشنا
داستان دنیایی آشنا از جایی آغاز میشود که باگای ۱۳ساله به همراه مادرش پشت کامیون زباله، در میان زبالههای متعفن نشستهاند و در حال رفتن به حاشیۀ شهر هستند تا زندگی جدیدی را آغاز کنند. برن اشرا، دوست خانوادگیشان، در نبود پدر باگای که در اردوگاهی برای بازآموزی به سر میبرد، به سراغ مادرش میآید و به او پیشنهاد کار و زندگی در جایی را میدهد که دیگر لازم نیست اجاره بدهند. ازآنجاییکه صاحبخانه هم به آنها دستور تخلیه داده بود، مادر خوشحال میشود، موافقت میکند و از اشرا میخواهد که آنها را هم برای کار ثبتنام کند. باگای و مادرش بهزودی به جزیرۀ گل میرسند، جایی که زبالههای شهر در آنجا دفن میشود، رسیدن به این مکان دورافتاده و ناآشنا، آغاز مرحلۀ جدید و مهمی از زندگی باگای است.
رمان دنیایی آشنا، داستانی قوی و روایتی زیبا و هنرمندانه دارد، رمانی ماجراجویانه و اسرارآمیز که در ظاهر زندگی پسری نوجوان را روایت میکند که در محل زندگی جدیدش با چیزهای عجیبی روبهرو میشود که از وجود آن خبر داشت، مانند نورهای رنگی مرموز و احتمالاً ارواحی که بازگشتهاند؛ اما در حقیقت این رمان نقدی است بر تمایل شدید جامعه به مصرف و دورانداختن و همچنین هشدار به جهان دربارۀ تولید بیش از حد زباله. رمان دنیایی آشنا، خواننده را به جایی دور در حاشیۀ کلانشهر پیشرفتۀ سئول در کره جنوبی میبرد تا نشان دهد در لایههای زیرین رشد و تغییرات اقتصادی چه چیزهایی نهفته است.
خواندن کتاب دنیایی آشنا را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
خواندن این کتاب را به نوجوانان و علاقهمندان به رمانهای ماجراجویانه پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب دنیایی آشنا
«باگای هم کارهای عجیبوغریبی انجام میداد؛ سعی میکرد رادیو را روشن کند تا همراه آن آواز بخواند یا کسی میآمد و ماندوی سرخشده را در دهان باگای فرومیکرد و بلندبلند میخندید. روی حصیری که مادرش در بازار انداخته بود تا کالاهایش را بفروشد، سبزیجات تازه و سرسبزی قرار داشت که رطوبت شبنم روی آنها نشسته بود. ماهیها را در تشتهایی ریخته بودند و آنها یا در آب فرومیرفتند یا روی بستر هموار و صیقلی یخها شناور میماندند. همه چیز در آنجا زنده و در جریان بود، ولی مرور این خاطرات بدان معنا نبود که باگای از جزیرهٔ گُل متنفر باشد. آنجا هم برایش دنیای متفاوتی بود.»
حجم
۸۸۱٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۱۶۸ صفحه
حجم
۸۸۱٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۱۶۸ صفحه
نظرات کاربران
خیلی خوب بود ولی پایانش درد داشت🥺🥺🥺🥺🥺
{ مطالعه نسخه چاپی } خوشم نیومد متاسفانه .