دانلود و خرید کتاب آبگینه و سحر شاهزاده سهیلا امینی
تصویر جلد کتاب آبگینه و سحر شاهزاده

کتاب آبگینه و سحر شاهزاده

نویسنده:سهیلا امینی
انتشارات:انتشارات محقق
امتیاز:بدون نظر

معرفی کتاب آبگینه و سحر شاهزاده

کتاب آبگینه و سحر شاهزاده نوشتهٔ سهیلا امینی و ویراستهٔ سیدحمید حیدری ثانی است. انتشارات محقق این رمان ایرانی را منتشر کرده است. این اثر دومین جلد از مجموعهٔ «آبگینه‌نامه» از این انتشارات است.

درباره کتاب آبگینه و سحر شاهزاده

چاپ اول کتاب آبگینه و سحر شاهزاده در سال ۱۴۰۲ منتشر شد. سهیلا امینی این رمان ایرانی را با ابیاتی از فردوسی آغاز کرده و سپس در ابتدای داستان بیان کرده است که کلید با صدای خشکی در قفل درِ چوبی کهن چرخید. پیش‌از آنکه شخصیت اصلی داستان (راوی) در را کامل باز کند، «کادسا» و «سیاوش» از زیر دست‌هایش رد شدند و به هشتی پا گذاشتند. سیاوش حیاط بیرونی را دور زد و به باغ اندرونی رفت و کادسا پله‌ها را دوتایکی کرد و خود را به اتاق نشیمن رساند. پرده‌های سفید را کنار زد. نور خورشید از پشت شیشه‌های ارسی به زاویه‌های تاریک رنگ بخشید. صدای چرخش لولای پنج‌دری رو به باغ، حیاتِ خفته را بیدار کرد و عطر یاس امین‌الدوله، شرم‌آگین پا به اتاق گذاشت. چه ماجرایی در ادامه رخ خواهد داد؟ بخوانید تا بدانید.

خواندن کتاب آبگینه و سحر شاهزاده را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به دوستداران داستان‌های ایرانی و علاقه‌مندان به قالب رمان پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب آبگینه و سحر شاهزاده

«هر دو دوست، شب را در نزدیکی ایوان خوابیده بودند و حال، آبگینه صبحانه را به ایوان آورده و چشم به درِ بستهٔ اتاق حکیم در ایوان روبه‌رویی دوخته بود. در طول شب، بارها به‌امید دیدن نور از پنجرهٔ حکیم، برخاسته بود. انگاری نه حکیم قصد ترک کاروان‌سرا را داشت و نه سردار برزو اصراری به بازگردان آن‌ها به عشیره.

پس از صحبت با همیلا، شکشان به یقین تبدیل شد که آن‌ها وارد بازی حکیم و سردار برزو شده‌اند. آن بازی در سرزمینی دوردست شکل گرفته بود، در زمانی که آن‌ها تازه پا به دنیا گذاشته بودند. شهربانو ایمان داشت آن حادثه مصادف با تولد آن دو در هنگام فرود شهاب‌ها و ناپدیدشدن در افق شرق بوده است. همان شب او مادرش را از دست داده بود. شهربانو نخستین بار این خاطره را بر زبان آورد و یادشان انداخت یتیم است. آبگینه از آنچه تقصیرش نبود، شرمگین شد: مادرش دالیاخاتون زنده مانده بود و ماه‌بانو خانم، مادر شهربانو، از دنیا رفته بود. آبگینه هنوز هم راسخ بود از هرگونه دل‌سوزی و غوطه‌ورشدن در غم سر باز زند؛ وگرنه هیچ‌گاه به هدف یعنی یافتن دارو و شکستن طلسم نمی‌رسیدند؛ پس لب به سخن نگشود و به سرتکان‌دادن اکتفا کرد.

چون انگاشتند حکیم در کاروان‌سرا خواهد ماند، شهربانو هم خواست در کاروان‌سرا بیشتر از تدابیر حکیم و برزو سر درآورد. آبگینه به دشت‌های اطراف تاخت که مکانی برای پنهان‌کردن ملک جوان بیابد تا شهربانو پس از فرار، چارهٔ طلسم را پیدا کند و آن را بشکند.

ذهن آبگینه هنوز پر بود از جنگاورانِ برزو. سهراب گفته بود آن‌ها را سواران جوشن‌پوش می‌نامند؛ لیکن چیز بیشتری نمی‌داند و به شهربانو گفته بود سؤال بیشتری نپرسد. آبگینه به امید دیدن آن‌ها پا به اسطبل گذاشت؛ لیکن چاروادار جلویش را گرفت و خود شبرنگ و ارژنگ را بیرون آورد و به وی داد. هر دو اسب از کاروان‌سرا پا بیرون نگذاشته، به‌تاخت وارد بیابان شدند. روستا را دور زد و چندی در بیابان تازاند تا عرقشان درآمد. سپس آرام به جادهٔ شاهی نزدیک شد.

کاروانی را از دوردست با شتران فراوان رؤیت کرد. آن‌ها به‌سمت کاروان‌سرا می‌رفتند؛ پس در پی آن‌ها در جادهٔ شاهی تاخت. با رسیدن به کاروان، از اسب پیاده شد و به‌راحتی سر سخن با زنان باز کرد. آن دو دوست گمان می‌کردند دشت میشان پس از همدان قرار دارد؛ لیکن کاروانیان گفتند آن‌ها از همدان گذر کرده‌اند و آخرین منزلشان دشت میشان بوده است. چندی از راه را نرفته، دور از جاده یک میل دیدند. این بار هم زنان او را از اشتباه بیرون آوردند و به او گفتند آنجا کبوترخانهٔ دهات اطراف است. کشاورزان چلغوزهای برزمین‌ریخته را جمع و کوت کرده، در مزرعه استفاده می‌کنند.»

نظری برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۳۸۰٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۲

تعداد صفحه‌ها

۱۸۱ صفحه

حجم

۳۸۰٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۲

تعداد صفحه‌ها

۱۸۱ صفحه

قیمت:
۴۰,۰۰۰
تومان