دانلود و خرید کتاب آبگینه و راز ملک جوان سهیلا امینی
تصویر جلد کتاب آبگینه و راز ملک جوان

کتاب آبگینه و راز ملک جوان

نویسنده:سهیلا امینی
انتشارات:انتشارات محقق
امتیاز:بدون نظر

معرفی کتاب آبگینه و راز ملک جوان

کتاب الکترونیکی «آبگینه و راز ملک جوان» نوشتهٔ سهیلا امینی در انتشارات محقق چاپ شده است. این کتاب داستانی افسانه‌ای است که از ادبیات و فرهنگ ایرانی الهام گرفته است و روایتی خیال‌انگیز را به تصویر می‌کشد.

درباره کتاب آبگینه و راز ملک جوان

آبگینه و راز ملک جوان داستان دختری به نام آبگینه را روایت می‌کند که به دنبال کشف رازهای پنهان گذشته و ماجراهایی است که بر او و خانواده‌اش گذشته است. داستان با ورود پدر آبگینه با روزنامه‌های کیهان و اطلاعات آغاز می‌شود، جایی که او و دخترعمویش مینا در جست‌وجوی نتایج کنکور دانشگاه‌های سراسری هستند. با فریاد شادی مینا که اسم هر دوی آن‌ها را در لیست قبولی‌ها پیدا کرده است، خانه پر از شادی می‌شود.

شب‌ها، آبگینه و مینا مأمور پهن‌کردن رختخواب‌ها در پشت‌بام خانه هستند و در حالی که به کوه‌های البرز نگاه می‌کنند، دربارهٔ خرید کفش و لباس در خیابان‌های تهران و زندگی مستقل دانشجویی رؤیاپردازی می‌کنند. اما با شنیدن خبر فوت مادربزرگ‌ساقی، شادی و هیجان آن‌ها به اندوه و ماتم تبدیل می‌شود.

در مراسم خواندن وصیت‌نامهٔ مادربزرگ، آبگینه کوچک‌ترین نبیرهٔ مادربزرگ، صندوقچه‌ای چوبی به ارث می‌برد که در آن ۲ گوشوارهٔ طلا و نامه‌هایی به او و مادرش است. این گوشواره‌ها که ارثیه‌ای گرانبها و قدیمی هستند، به آبگینه می‌رسند و باعث بروز بحث و هیاهویی در میان خانواده می‌شوند.

کتاب آبگینه و راز ملک جوان را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب برای علاقه‌مندان به داستان‌های افسانه‌ای که به دنبال کشف رازهای پنهان و ماجراهای هیجان‌انگیز هستند، مناسب است. همچنین آبگینه و راز ملک جوان به کسانی که به ادبیات و فرهنگ ایرانی و داستانی با ماجراهای خانوادگی علاقه‌مند هستند، پیشنهاد می‌شود.

بخشی از کتاب آبگینه و راز ملک جوان

«نیاکان ماه‌بانوخانم از طایفهٔ گیلی و حشاشین بودند و محل سکونتشان رودخان، در دل کوه‌های البرز بود. در کودکی، خانواده‌اش در پی یافتن گیاهان دارویی از مکانی به مکان دیگر کوچ می‌کردند. پس از ماندن ییلاق در دشتِ میشان، همراه با طایفهٔ حَسَنوند از ایل کشکای، به کوه‌های گَرین رسیده بودند. از خرمی مکان شگفت‌زده شدند و به منظور گردآوری گیاهان ملوّن آن بوم درنگ کرده و در نهایت منزل کردند. مردم طایفهٔ درنژینه از مهارت طبیبان گیلی بهرهٔ فراوان بردند. سپس به‌تشویق پدر و مادر دالیاخاتون، دعوت طایفه را قبول کرده و در آن سرزمین ماندگار شده بودند.

قابله پس از فراغت دالیاخاتون، به تهمورث اشاره کرد که اسباب و وسایل طبابتش را بر اسب بگذارد و در پی‌اش حرکت کند و دم درِ چادرِ ماه‌بانوخانم بایستد. تهمورث این دست و آن دست کرد و به هر سوی سر را چرخاند، شاید آدمی به کمکش شتابد. پس گفت: «خانم‌باجی، این اسبِ سواری است، بار نمی‌برد و کره است، گناه دارد.» اما با نگاهی دوباره به صورت پرابهت زن سال‌خورده، چیزی نگفت. بار را بر دوش خود گذاشت و در پی‌اش روانه شد. قابله‌خانم‌باجی از نفس افتاد و زیر وزن سنگینش، لنگ‌لنگان پردهٔ سیاه‌چادر را بالا زد و وارد شد. در نگاهی گذرا تهمورث دید که زنان، زنی سفیدرو را در حال نیمه‌نشسته در آغوش گرفته‌اند. زائو، ماه‌بانوخانم دوست مادرش بود.

زنان با نگرانی در تکاپو بودند؛ اماچارهٔ کار نمی‌دانستند. می‌گفتند که وی نیمه‌شب با فریادی جگرخراش از هوش رفته است و اکنون فقط ناله‌های ضعیفی از آخرین رمق وجودش، از دهان نیمه‌باز به گوش می‌رسد.»

نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۱۹۴٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۲

تعداد صفحه‌ها

۲۰۰ صفحه

حجم

۱۹۴٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۲

تعداد صفحه‌ها

۲۰۰ صفحه

قیمت:
۴۷,۹۹۹
تومان