کتاب سینمای مستند ژیگاورتوف
معرفی کتاب سینمای مستند ژیگاورتوف
کتاب سینمای مستند ژیگاورتوف نوشتهٔ ن. پ. ابراموف و ترجمهٔ قاسم روبین است. انتشارات ناهید این کتاب را روانهٔ بازار کرده است.
درباره کتاب سینمای مستند ژیگاورتوف
سینمای جدید شوروی درست بعد از انقلاب ۱۹۱۷ میلادی، موظف به انجام چیزهایی شد که از جانب شخص لنین تبیین شده بود؛ فیلمها در این دوران باید متکی بر افکار کمونیستی میبودند. در درجهٔ بعد، مبتنیبودن بر واقعیت باتوجهبه وقایع روز نیز در سینمای این دوران اهمیت بسیاری داشت؛ به عبارت دیگر لنین بهصورت ویژه تأکید داشت که سینما باید به رویدادهای زندگی روزمره بپردازد؛ بهطوریکه سینما تبدیل بهنوعی روزنامۀ تصویری - هنری شد. این تعاریف از سینما عمدتاً تأکیدی است بر مؤلفههای واقعی برای ارتقای سینمای شوروی یا به عبارتی، اشاراتی است بر خصیصۀ واقعگرایانۀ هنر و نیز اصل ارتباط هنر با واقعیت؛ واقعیتی که هنرمند را بر آن میدارد تا ناظر دقیق زندگی باشد. در سالهای ۱۹۲۰ و با رواج فیلمهای مربوط به وقایع روز، نوع جدیدی از فیلمسازی مستند هم پدید آمد که عمدتاً بهصورت یک نهاد هنری - ژورنالیستی به ثبت وقایع میپرداخت. در این شاخه از فیلمسازی، «ژیگا ورتوف» برجستهتر از دیگران بود. این فیلمساز جوان اشتیاق زیادی به دستیافتن به شیوههای بدیع داشت و نقشی مؤثر در ترویج هنر آن سالهای شوروی گذاشت. کتاب سینمای مستند ژیگاورتوف به این فیلمساز پرداخته است.
خواندن کتاب سینمای مستند ژیگاورتوف را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران مطالعه درمورد سینمای شوروی پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب سینمای مستند ژیگاورتوف
«زمانی که گروههای متعددی در زمینه هنر مردمی مشغول تحقیق بودند و از موضوعات گوناگونِ مورد نظرشان فیلمبرداری میکردند، ا.ای. اسویلووا میکوشید تا در بین فیلمهای خبری تمام تصاویر موجود از لنین را به دست آورد. تمام فیلمهای خبری در بایگانیهای مسکو، لنینگراد، تفلیس، کییف و باکورا بازبینی کرده و از بین صدها هزار متر فیلم خبری درباره لنین تنها ده دوازده نمای هنوز ندیده به دست میآورد، که البته کپینسخههای به دست آمده را در اختیار انستیتوی مارکسـ انگلسـ لنین قرار میدهد. فعالیت دیگری را نیز همزمان به انجام میرساند: نطقهای ضبطشده لنین روی صفحات صوتی را در حاشیه فیلم ضبط میکند ـ جالب است که صدای ضبط شده در حاشیه فیلم شفافتر و طبیعیتر از صدای خشدارِ ضبط شده روی صفحات صوتی است.
گروههایی که برای ضبط و ثبت تصویر و صدا به ترکمنستان و آذربایجان شوروی و ازبکستان اعزام شده بودند منابع باارزشی از سرودها و ترانههای سروده در رثای انقلاب اکتبر به دست آورده بودند. مضامین این سرودهها گوناگون و گسترده است: رهایی زنان از قیود نظام سابق و حتی از طرز لباس پوشیدن در دوره پیش از انقلاب، روشنایی (برق) جایگزین چراغ نفتی در کلبههای روستایی، آبی که دشت و مزارع را سیراب میکند، و آدمهایی که برای اولینبار خواندن و نوشتن به زبان مادری را فرامیگیرند. هر یک از سه قسمت فیلم (سه سرود) ویژگی خود را دارد، منتها بنمایهشان یکی است. قسمت اول، با عنوان چهره محبوس من در بندِ تاریک، درواقع تجدید دیدار از شهر گورکی است، با نماهایی از باغ عمومی شهر، باغی خلوت و برهوت، شهری محروم در قسمت شرق روسیه که حالا به یمن انقلاب اکتبر مردمانش ایام اسارت و بردگی را پشت سر گذاشتهاند. قسمت دوم شامل تدفین لنین است، با عنوان دوست بودیم ما، و صحنههایی از ماتم ملت، نماهایی مبین راههای پیموده ملتی تحت رهبری مرد بزرگ انقلاب. در شهر بزرگِ سنگی عنوان سومین قسمتِ فیلم است که مربوط میشود به اجرای برنامههای لنینیستی، استقرار نظام سوسیالیستی، لنینِ ناظر بر تلاش و کار و کوشش شهروندان شوروی. تصویری که ورتوف از لنین ارائه داده همان تصویری است که در شعرهای مردمی شرق شوروی از لنین ترسیم شده است. در فیلم هم اگر لنین حضور ملموستری دارد دلیلش همین است. مضمون این قسمت مربوط میشود به شرق شوروی و به نقش و سهمی که مردمان این مناطق در انقلاب داشتند، مردمانی که چه از چشم روسها و چه از چشم بسیاری از جهانیان نمادی هستند از مبارزه ضدامپریالیستی و ضداستعمار. در فیلم سه سرود برای لنین، هرسه قسمت، مانند ترکیب موسیقایی، درهم تداخل دارند، نحوه تدوین بعضی تصاویر نیز که به تناوب در قسمتهایی از فیلم، از جمله در گذار بین دو سرود، ظاهر میشوند عیناً بر ساختار لیتموتیفِ موسیقایی استوار است. یکی از این تصاویر، به عنوان مثال، نیمکتی است متعلق به گورکی که لنین میرود روی آن مینشیند. این نیمکت در فصول مختلف نشان داده میشود: در روزهای خرم تابستان، در زمینه باغِ خزانزده، و در زیر لایه برف. نیمکت درواقع عاملی است برای پیوند تغزلی بین فصول سال و سرودها. ویژگی شاعرانه سه سرود برای لنین را نمیتوان تنها در موضوع و تصویرهای برگرفته از اشعار مردمی خلاصه کرد، رسم و روالِ شعریـ خطابی ملهم از مایاکوفسکی را نیز باید در نظر گرفت، که البته ورتوف در فیلمهای قبلی خود (شوروی به پیش!، و ششمین قسمت دنیا) از آن بهره گرفته بود. بنابراین، طبیعی بود که روزی ورتوف اعلام کند: من فیلمسازـ نویسندهام، منتها روی نوار فیلم مینویسم، نه روی کاغذ.»
حجم
۸۸٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۴
تعداد صفحهها
۱۰۸ صفحه
حجم
۸۸٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۴
تعداد صفحهها
۱۰۸ صفحه