دانلود و خرید کتاب دوستت دارم زینب امیری طائمه
تصویر جلد کتاب دوستت دارم

کتاب دوستت دارم

انتشارات:انتشارات نظری
دسته‌بندی:
امتیاز:
۲.۸از ۶ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب دوستت دارم

کتاب دوستت دارم نوشتهٔ زینب امیری طائمه است. انتشارات نظری این کتاب را روانهٔ بازار کرده است. این اثر حاوی یک داستان بلند است.

درباره کتاب دوستت دارم

راوی کتاب دوستت دارم از همان ابتدا خودش را معرفی می‌کند. او «آرام محمدی» نام دارد و به‌گفتهٔ خودش دارای فوق‌لیسانس پزشکی است. ۲۲ سالش است و بیشتر درسش را هم به‌شیوهٔ جهشی خوانده است. او می‌گوید که دختر یک خانوادۀ ۴نفره است. اسم پدر و مادرش «احمد» و «آرزو» است و یک خواهر دارد که از خودش کوچک‌تر و اسم او «آمنه» است. آمنه دانش‌آموزی ۱۰ساله است. آرام سپس می‌گوید که امروز قرار بود با ۲ تن از دوستانش بروند بیرون تا دنبال کار بگردند. پدر آرام پزشک است. او با ماشین پدرش به راه می‌افتاد.

زبان این کتاب به‌صورت زبان گفتاری نوشته شده است. این داستان بلند ۲ فصل دارد.

خواندن کتاب دوستت دارم را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

خواندن این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی معاصر ایران و قالب داستان بلند پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب دوستت دارم

«تا تینا رو دیدم، وایسادم و سوار ماشین شد ولی قرار بود، مبینا یک ساعت بعد از ما بیاد.

تینا

من تینا قبادی ۲۱ سالمه و تک‌فرزندم و اسم پدر و مادرم هم علی و هما هست. من یه تیپ آبی زده بودم.

آرام

- سلام! تینا خوبی؟

- سلام! مرسی تو چطوری؟

- ای هنوز نمردیم.

- وا چته چرا از دندهٔ چپ بلند شدی امروز؟

- مگه چه گفتم؟ ناراحت نشو بابا شوخی کردم!

- راستی مبینا نگفت کی میاد؟ کجا میاد؟

- نمی‌دو نم ولی فکر کنم ساعت ۲ بیاد بعد تو باید بری دنبالش بیاریش.

- چشم بر روی تخم چشمام تو ماشین داری من برم بیارمش؟

بعد باهم خندیدیم و به راه افتادیم.

در حال خنده بودیم که گوشی تینا زنگ خورد.

- بله جان بابا

- چی؟ کی؟ کجا؟

آرام

بعد زد زیر گریه و با دستش بهم اشاره کرد که دور بزنم.

داشتم از استرس می‌مردم که گوشی رو قطع کرد.

- چی شده تینا؟ چرا گریه می‌کنی؟ کی بود؟ چی گفت که این‌جوری شدی یک‌دفعه؟

هیچی نمی‌گفت فقط داشت گریه می‌کرد امیدوارم برای مامانش اتفاقی نیفتاده باشه چون مامانش یه بیماری قلبی شدید داره که بعد از فوت باباش مامانش به خاطر پول خرج عملش و دکتر این‌جور چیزا مجبور شد با علی قبادی ازدواج کند که البته علی مجبور کرد که فامیلی تینا رو هم فامیلی خودش کنه.

نیم ساعتی بود داشت گریه می‌کرد که رسیدیم جلوی در خونشون دیدم آمبولانس داره یه نفر رو ویبره ولی نفهمیدم کی هست.

تینا

بعد از اون تماس که بهم گفتن مامان دوباره حالش بد شده خیلی نگران شده بودم تا رسیدیم جلوی خونه از ماشین پریدم پایین و بدو رفتم پیش بابا.

- بابا علی چی شده چرا صورت مامانم کبود شده.»

نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۲۵٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۶۴ صفحه

حجم

۲۵٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۶۴ صفحه

قیمت:
۹,۰۰۰
تومان