کتاب اما و جین آستین
معرفی کتاب اما و جین آستین
کتاب اما و جین آستین نوشتهٔ مارتین میلار و دون مکیچان و ترجمهٔ نیما حضرتی است و نشر نی آن را منتشر کرده است. این نمایشنامه اقتباسی از رمان اما اثر جین آستین است.
درباره کتاب اما و جین آستین
بیش از دویست سال از زمانی که جین آستین برای اولین بار رمان اِما را با هزینهٔ شخصی منتشر کرد میگذرد، اما این اثر تا به امروز همچنان در محافل ادبی موضوع نقدها و بررسیهای فراوان است و نویسندگان و منتقدان هر روز نکتهها و جنبههای جدیدی از لابهلای خطوط منسجم این کتاب بیرون میکشند. این رمان، مانند قالیِ کرمان، هرچه میگذرد ارزش و غنای بیشتری مییابد. نوشتههای جین آستین در ابتدا چندان مورد توجه اهل ادب نبودند. اما امروز، در میان خوانندگان عصر مدرن، آثار جین آستین متونی انقلابی و وزین محسوب میشوند و مقامی همتراز با آثار فلوبر، جویس یا وولف یافتهاند.
آنچه این رمان را تا این اندازه خاص میکند و موجبات حیرت اهل ادب را فراهم آورده است شیوهٔ روایت آن است که دویست سال پیش، در زمان نوشته شدن این شاهکار، نامی نداشت، اما امروزه منتقدان ادبی قرن بیستم آن را «گفتمان غیرمستقیم آزاد» میخوانند. در این شیوه، نویسنده داستان را به زبان سوم شخص و از دید شخصیت داستانی خود و از منشور عادتها و تفکرات و حالات روحی او روایت میکند. نویسندههای دیگر یا از راوی اول شخص استفاده میکردند (خواننده را به جهان درون ذهن شخصیت خود میبردند و شخصیت درک محدودی را که از جهان پیرامون خود داشت از زبان خود روایت میکرد)، یا از راوی سوم شخص (که در آن خواننده در جایگاهی خدایگون قرار میگیرد و جهان را از نگاه تمامی شخصیتهای داستان میبیند، ولی نویسنده که دانایِ کل است داستان خود را تکهتکه با بیان احوالات و تفکرات و رفتارهای این شخصیتها روایت میکند). جین آستین در اِما به طرزی هوشمندانه هر دو روش را ترکیب میکند. راوی سوم شخص در داستان اِما جهان را از منشور ذهن شخصیت داستان روایت میکند و برداشتهای شخصی، محدود و عمدتاً اشتباه او از رخدادها را هنرمندانه به تصویر میکشد.
دون مکیچان و مارتین میلار، در اقتباس اما و جین آستین، برای روایت کردن داستان بر روی صحنه پا را یک قدم از این فراتر میگذارند و قصهگو را نیز به قصهٔ خود وارد میکنند. راوی داستان را از تخت خداییاش پایین میآورند و درگیر داستان میکنند. در این نمایش، شخص جین آستین روی صحنه ظاهر میشود و بر سرنوشت تکتک شخصیتهای داستان خود نظارت میکند. شخصیتهای داستان، که خدای حاکم بر سرنوشت خویش را حی و حاضر میبینند، گهگاه برای تغییر سرنوشت خود از او مدد میجویند و نویسندهٔ خوشقلب بسته به مقتضیات داستان گاهی عنایتی به آنها میکند. شکستن دیوار چهارم صحنه و گفتوگوی مستقیم با تماشاچیان داستان تنها یکی از تمهیدهایی است که نویسندگان این نمایشنامه برای روایت امروزی این اثر کلاسیک از آن بهره جستهاند. شخصیتهای نمایش گاه از میان تماشاچیان برمیخیزند و روی صحنه میروند و گاه مستقیم تماشاچیان نمایش را مخاطب قرار میدهند و با آنها به گفتوگو میپردازند. حضور پررنگ موسیقی مدرن نیز از دیگر ابزارهایی است که نویسندگان این نمایشنامه به کار بستهاند و تلفیقی زیبا از فضای کلاسیک داستان و شیوهٔ مدرن روایت ایجاد کردهاند.
اجرای این نماشنامه نیز با استقبال بسیار رو به رو شد، بهطوری که در سال ۱۹۹۹ یکی از تحسینشدهترین اجراها در انگلستان از کار درآمد.
خواندن کتاب اما و جین آستین را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران نمایشنامه پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب اما و جین آستین
«خواهرزادهٔ اول: (با صدای آهسته.) اِما وودهاس دختر جذاب و باهوش و ثروتمندی بود، خانهٔ راحتی داشت، شاد بود، و خلاصه از نعمات و مواهب زندگی اصلاً بینصیب نبود. بیستویک سال در این دنیا زندگی کرده بود بدون آنکه طعم اضطراب و ناراحتی را زیاد چشیده باشد.
خواهرزادهٔ دوم: او پدرش را خیلی خیلی دوست داشت، ولی پدرش که همصحبتش نبود. نمیتوانست طرف صحبتش بشود، چه موقعی که پای صحبت جدی به میان میآمد و چه موقعی که بگو و بخند درمیگرفت. چون او سراسر عمرش در مورد وضع مزاجیاش وس... وس...
خواهرزادهٔ اول: وسواس.
خواهرزادهٔ دوم:... وسواس داشت. نه ذهنش را زیاد به کار میگرفت و نه بدنش را، و به خاطر همین هم سکنات و وجناتش او را پیرتر از سن و سال واقعیاش نشان میداد. البته همه او را به سبب صمیمت قلبی و اخلاق مطبوعش دوست داشتند، ولی ذوق و استعدادش مناسب هر موقعیتی نبود.
هر چهار نفر به تصور اینکه رمان خستهکنندهای در پیش دارند غمگین به نظر میآیند.
خواهرزادهٔ سوم: آنها در هایبری زندگی میکردند، (بقیهٔ خواهرزادهها از خوشحالی جیغ میکشند.) روستای بزرگ و پرجمعیتی که داشت برای خودش شهری میشد و هارتفیلد هم با چمنزار و بوتهزار و اسم و رسمش جزو آن بود. در آنجا وودهاسها از همه مهمتر بودند. همه به آنها احترام میگذاشتند.
خواهرزادهٔ چهارم: قهرمان خوشتیپی هم در این داستان هست؟
خواهرزادهٔ اول: (صفحههای کتاب را ورق میزند.) بله... آقای نایتلی.
خواهرزادهها بر سر اینکه چه کسی باید نقش آقای نایتلی را بازی کند با هم جنگ و دعوا راه میاندازند.
خواهرزادهها:من نایتلی میشوم... نه من... نه، من... نه، من... من... من...
خواهرزادهٔ اول: (با دودلی شروع میکند و بعد اعتماد به نفسش بیشتر میشود.) آه، جناب وودهاس! از دیدنتان خوشحال شدم! شب مهتاب قشنگی است، مگر نه؟ از دیدارتان خوشحال شدم! چه شب مهتاب قشنگی است، مگر نه؟ میگویم تا حالا شب مهتاب به این زیبایی دیده بودید؟ باید بگویم که شب مهتاب...
جین آستین: (تازه بیدار شده است.) چهکار میکنید؟
خواهرزادهها: پس میکشند.»
حجم
۱۶۰٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۱۳۶ صفحه
حجم
۱۶۰٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۱۳۶ صفحه