دانلود و خرید کتاب من، هیولا سعید بهمن
تصویر جلد کتاب من، هیولا

کتاب من، هیولا

نویسنده:سعید بهمن
ویراستار:مونا محمدنژاد
دسته‌بندی:
امتیاز:بدون نظر

معرفی کتاب من، هیولا

کتاب «من، هیولا» نوشتۀ سعید بهمن و ویراستۀ مونا محمدنژاد است و انتشارات سیب سرخ آن را منتشر کرده است. من، هیولا یک داستان جنایی است، داستانی دربارۀ شیوع یک بیماری واگیردار که آدم‌ها را وادار به خشونت و حتی قتل می‌کند. 

درباره کتاب من، هیولا

«هر دو رو بکش،‌هم سیمین و هم مروارید رو!» رمان من، هیولا با این جمله آغاز می‌شود. داستان به روش اول‌شخص نوشته شده است و مرد داستان آن را روایت می‌کند. به نظر می‌رسد راوی که کامیار نام دارد چندان از شرایط زندگی‌اش رضایت ندارد، همان ابتدای داستان از انتقالش به یک شهر کوچک، از شیوع یک بیماری به نام آگنر در کشور، نیازش به پول و باران بی‌موقع می‌گوید. اما بیماری آگنر از همه چیز مهم‌تر بود چرا که علائم وحشتناکی داشت؛ سردرد، خونریزی از گوش و تمایل شدید به خشونت و حتی قتل! کسی از راه انتقال بیماری اطلاع نداشت. اکثر مکان‌ها قرنطینه شده بود و فقط نیمی از کارکنان سازمان‌ها و اداره‌ها اجازۀ کار داشتند. کامیار به‌خاطر مسائل مادی، داوطلبانه همچنان سرکار حاضر می‌شد. او در ادارۀ پست کار می‌کرد. یک روز مردی به ادارهٔ پست آمد تا بسته‌ای را ارسال کند. بعد از انجام کارش، هنگامی که راوی دست دراز کرد تا رسیدش را به او بدهد ناگهان دید قطره‌ای خون از گوش مرد روی دستش افتاد و این آغاز ماجرا بود.

اتفاقات رمان من،هیولا در شهر و کشوری خیالی رخ می‌دهد. نام شهری که کامیار در آن زندگی می‌کند، کیهان است و کشورش زمانه نام دارد. شخصیت‌پردازی در این رمان بسیار اهمیت دارد. سعید بهمن از موضوعی جنایی استفاده کرده است تا ابعاد مختلف شخصیت اصلی داستان را برای خواننده آشکار کند، به بررسی گذشته و حال او بپردازد و روند تبدیل‌شدن او به هیولا را نشان دهد. او برای نوشتن این اثر از فیلم «خانه‌ای که جک ساخت» اثر لارنس فونتریه و کتاب «درخشش استیون کینگ» الهام گرفته است.

 خواندن کتاب من، هیولا را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

خواندن این کتاب را به علاقه‌مندان به داستان‌های جنایی و دوستداران رمان‌های ایرانی پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب من، هیولا

«هر دو رو بکش، هم سیمین و هم مروارید رو! در ذهنم نجوا می‌کرد. صدایی بود شاید از درون من، صدایی که مدت‌ها آن را گم‌کرده بودم. صدایی که برایم آشناتر از صدای همسرم سیمین و دخترم مروارید بود. دست خودم نبود اما تصور ریختن خون‌ گرم آن دو، احساسی جنون‌آمیز به من می‌داد. احساسی سرشار از لذت؛ لذتی به گرمای یک دوش آب گرم در عصری زمستانی. زمستانی که این بار، پیش از آغاز، چندین ماه طول کشیده بود و انگار قصد رفتن نداشت.»

نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۶۳۹٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۱۵۲ صفحه

حجم

۶۳۹٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۱۵۲ صفحه

قیمت:
۱۵۷,۵۰۰
تومان