کتاب غربت
معرفی کتاب غربت
کتاب غربت سرودهٔ علیرضا لشکربلوکی (هیربد) است. نشر ویراست این مجموعه شعر معاصر را منتشر کرده است.
درباره کتاب غربت
کتاب غربت یک مجموعه شعر معاصر را در قالب شعر نو در بر گرفته است. عنوان برخی از شعرهای کتاب حاضر عبارت است از «مهربانی و چراغانی و اندوه پریدن»، «سرگذشت باد و باور برگ»، «دلخسته»، «خیالی خزانی» و «ایمان ابر!».
میدانیم که شعر فارسی عرصههای گوناگونی را درنوردیده است. در طول قرنها هر کسی از ظن خود یار شعر شده است و بر گمان خود تعریفی از شعر بهدست داده است. حضور شعر در همهٔ عرصهها از رزم و بزم گرفته تا مدرسه و مسجد و خانقاه و دیر و مجلس وعظ، همه و همه گویای این مطلب است که شعر، بیمحابا، زمان، مکان و جغرافیا را درنوردیده و در هفتاقلیم جان و جهان به دلبری پرداخته است. آمیختگی شعر با فرهنگ مردم و اندیشههای اجتماعی، این هنر را زبان گویای جوامع بشری ساخته است؛ بدانگونه که هیچ جامعهای از این زبان بارز، برای انتقال اندیشههایش بینیاز نبوده است. گاهی شعری انقلابی به پا کرده است و گاه انقلابی، شعری پویا را سامان داده است.
شعر نو فارسی با وانهادن قالبهای شعر کلاسیک در قرن ۱۴ هجری بهوجود آمده است. این گونه از شعر فارسی آزادی بسیاری را در فرم و محتوا به شاعر میدهد. شعر نو به لحاظ محتوا و جریانهای اصلی ادبی حاکم بر آن کاملاً با شعر کلاسیک فارسی متفاوت است و بهلحاظ فرم و تکنیک ممکن است همانند شعر کلاسیک موزون باشد یا نباشد یا وزن آن عروضی کامل باشد یا ناقص. استفاده از قافیه نیز در شعر نو آزاد است. معمولاً شعر نو فارسی را به ۳ دستهٔ اصلی شعر نیمایی، شعر سپید و موج نو تقسیم میکنند و پدر شعر نوی ایران را نیما یوشیج (علی اسفندیاری) میدانند. احمد شاملو، فروغ فرخزاد، سهراب سپهری، هوشنگ ابتهاج (سایه)، نادر نادرپور، فریدون مشیری و محمدرضا شفیعی کدکنی بعضی از شاعران مشهور ایرانی هستند که در قالب شعر نو میسرودهاند.
خواندن کتاب غربت را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران شعر معاصر ایران و قالب شعر نو پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب غربت
«"میهمانی!!؟"
هزاره ها بگذشت وباز هم می گذرد...
چه با غم وبی غم!
چه ناخوش وخوش!
چه با تووبی تو!
باز هم می گذرد...
نقش گمشدهٔ خواب توایم
در ابهام فراموشی آن خاطره هامان!
وچه فکر بزرگ ودلگیریست.
آری، هزاره هاست
که من وتو عاشق هم شده ایم وبا غم شده ام!
وهزاره هاست که عشق بازیهای من وتو در غربت نگاه تو گم شده اند!
چه شیرینی باتو وچه تلخی بی تو
باز هم می گذرند...
اما رسم خوشی نیست،
که بگذاشتی ما راتو به راه وبگریختی!
که بعد هزاره ها هنوز
غم گوشهٔ چشم سیهت را بخوریم، تا کی؟
خود بگو تا کی؟
شاید ماندن سهم من ورفتن مال توبود!
باز هم می گذرد...
وبهر چه بود؟ بازیچه شدنم
بازیچهٔ بازی نگهت!
هر چند خام نگهت تابه ابد خواهم ماند.
چاره ای نیست جز این خواهم خواند.
شاید باختن سهم من وبردن مال تو بود!
باز هم می گذرد...
وبخند بر ماو روزگار ما
که آشفته سرایی ساختی
با خرابی نگهت!
آبادش کن با خرابی چشم سیهت!
هر چند آبادی نیست خرابی مرا!
واینها همه
گوشه ای از نگهت بود که بر ما افتاد!
شاید خرابی سهم من وآبادی مال تو بود!
باز هم می گذرد...
وکاش دمی جای مامی بودی وآنگاه زیراین تازیانه های عذاب دیگرهیچ نمیخندیدی! شایدگریه سهم من وخنده مال توبود! بازهم میگذرد...
هزاره ها بگذشت وباز هم می گذرد...
ومن وتو باهم بودیم
بی هم بودیم
باغم بودم
بی غم بودی
وچرا؟
وچرا بی جوابی تو هنوز؟
شاید غم سهم من وشادی مال توبود!
بازهم می گذرد...
هزاره ها بگذشت وباز هم می گذرد...
ومن وتو با هم بودیم
اما یک لحظه هنوزما نشدیم!
ودر حسرت همان یک لحظهٔ دور
هزاره هاست که تنهاییم!
هزاره هاست که وقف نگه هم شده ایم!
خود بگو تا کی؟
تا کی؟ وعشق: عطرهمان غربت وجنون هزاران ساله ایست
که میان فاصلهٔ عاشق ومعشوق افشانده شدست!
وعطر همان غربت وفاصله ایست که میان
نفسهای ناموزون عاشق ومعشوق گم شده است!
شایدرسوایی و تنهایی وشیدایی سهم من وتنهایی مال تو وراز تو بود!
باز هم می گذرد...
وتو خود می دانی
سروده ات
سرودهٔ نامهربانی بود!
چرا؟
توکه راز نگهت
چیز دگری بود
چرا؟
بازهم می گذرد...»
حجم
۶۲٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۲
تعداد صفحهها
۱۸۷ صفحه
حجم
۶۲٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۲
تعداد صفحهها
۱۸۷ صفحه