دانلود و خرید کتاب سنجاب های ماجراجو پریسا خرمی نیا
تصویر جلد کتاب سنجاب های ماجراجو

کتاب سنجاب های ماجراجو

امتیاز:بدون نظر

معرفی کتاب سنجاب های ماجراجو

کتاب سنجاب های ماجراجو نوشتهٔ پریسا خرمی نیا است و انتشارات ویکتور هوگو آن را منتشر کرده است. این کتاب داستان چند سنجاب بازیگوش است که در هر فصل برایشان اتفاقی می‌افتد.

درباره کتاب سنجاب های ماجراجو

نارنجی و سهند بهترین دوستان یکدیگر و همبازی بودند. نارنجی کمی از سهند بزرگ‌تر بود. به همین خاطر وقتی موقع بازی یا خوردن خوراکی‌ها می‌شد یا مثلاً کمک کردن در انبار بلوط‌ها، بزرگ‌تر بودن نارنجی مهم می‌شد و همیشه با غرور به سهند نگاه می‌کرد و می‌گفت: من از تو بزرگ‌ترم پس من اول انتخاب می‌کنم.

همین باعث می‌شد سهند در هر مورد دیگری به حرف او گوش دهد. آنها در خانواده‌های شلوغی به دنیا آمده بودند. بقیهٔ اعضای خانواده‌شان هم مانند آنها با هم ارتباط صمیمانه‌ای داشتند.

روی یک درخت کهنسال و بزرگ جنگل، کنار یکدیگر زندگی می‌کردند. انبار بزرگی هم داشتند که آذوقه‌هایشان را آنجا ذخیره می‌کردند تا در زمستان به اندازهٔ کافی غذا داشته باشند.

برادر بزرگ سهند همیشه از بازیگوشی آنها شاکی بود اما مادرشان با لبخند به او می‌گفت: یادت که نرفته خودت هم زمان کودکی همین طور بازیگوش بودی و مدام از درختان جنگل بالا می‌رفتی.

سهند با اینکه بدن لاغری داشت اما زبر و زرنگ بود و از بقیهٔ سنجاب‌ها هم باهوش‌تر بود. پدرش کاملاً به او اطمینان داشت و همین باعث شده بود سهند زبانزد بقیهٔ بچه سنجاب‌ها باشد. او همهٔ دوستان و همنوعانش را دوست داشت اما از بین همه با نارنجی ارتباط بیشتری داشت و بیشتر ساعت روزش را با او مشغول بازی یا جمع کردن بلوط بود.

خواندن کتاب سنجاب های ماجراجو را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب برای همهٔ کودکان و نوجوانان جذاب است.

بخشی از کتاب سنجاب های ماجراجو

«پاییز آمد و هوا سرد شد. همهٔ سنجاب ها در تکاپو بودند تا قبل از اولین باران انبارهای آذوقه را پر کنند. هنگامی که یکی از انبارها پر می شد سنجاب‌ها، بلوط ها و بقیهٔ آذوقه‌ها را زیر زمین پنهان می‌کردند. البته حتماً شما می‌دانید که همین کارشان باعث می‌شد در فصل بهار تعداد زیادی درختچهٔ جدید از دل خاک بیرون بیاید.

سهند و نارنجی زیر نور بی رمق خورشید روی برگ‌های زرد و نارنجی دراز کشیده بودند. درختان آن اطراف برگی نداشتند. باد سردی می‌وزید و مادرها به سختی به بچه سنجاب ها اجازه می‌دادند که بیرون از خانه بمانند یا بازی کنند. نارنجی دست‌هایش را زیر سرش گذاشته، به آسمان و حرکت ابرها نگاه می‌کرد. پایش را روی آن یکی پا انداخته و انگار زیر لب آواز می‌خواند.

به سهند گفت: خیلی حوصله ام سر رفته. کسی نمیاد بازی کنیم حداقل برو دو تا بلوط بیار بخوریم. نری سمت انبارها، برو پشت درخت از انبار زیر زمینی و مخفی خودمون بیار.

تا سهند رفت بلوط بیاورد نارنجی کلی برگ روی هم ریخت و خودش را پشت آنها پنهان کرد. موهای نارنجی رنگی که داشت باعث می شد از بین برگ ها به خوبی مشخص‌نباشد.

طولی نکشید که سهند با دو تا بلوط برگشت اما با دهان باز به اطراف نگاه کرد تا نارنجی را پیدا کند. بلوط‌ها را زمین گذاشت. این طرف و آن طرف رفت گوش‌های کوچکش را تکان داد تا هر صدایی را بهتر بشنود.»

نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۱۵۳٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۲

تعداد صفحه‌ها

۲۸۲ صفحه

حجم

۱۵۳٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۲

تعداد صفحه‌ها

۲۸۲ صفحه

قیمت:
۶۸,۰۰۰
تومان