دانلود و خرید کتاب ریگ روان استیو تولتز ترجمه زهره قلی پور
تصویر جلد کتاب ریگ روان

کتاب ریگ روان

نویسنده:استیو تولتز
دسته‌بندی:
امتیاز:
۲.۳از ۳ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب ریگ روان

کتاب ریگ روان نوشتۀ استیو تولتز و ترجمۀ زهره قلی پور است. نشر آتیسا این رمان معاصر استرالیایی را روانۀ بازار کرده است.

درباره کتاب ریگ روان

رمان ریگ روان اثر استیو تولتز فقط نوشته و عقاید خودش نیست؛ بلکه شامل نوشته‌هاى نویسندگانی است که خود تولتز تحت‌تأثیر آن‌ها بوده است. تولتز در مصاحبه‌ای گفته کتاب «جزء از کل» را درباره‌ٔ ترس از مرگ نوشته است و «ریگ روان» را درباره‌ٔ ترس از زندگی. در این کتاب هم استیو تولتز به‌زیبایی از طنز و فلسفه استفاده کرده است. داستان رمان «ریگ روان» فصل‌به‌فصل از زمان گذشته به آینده و از آینده به گذشته می‌رود و باعث می‌شود مخاطب احساس خستگی نکند. قسمت عمیق و فلسفی رمان در فصل دو شروع می‌شود و بیشترین حجم رمان را در بر دارد. «ریگ روان»، رمانی کمدی است که اولین‌بار در سال ۲۰۱۵ وارد بازار شد. در این رمان «لیام»، افسر پلیسی است که عاشق نویسندگی است، اما در هیچ‌کدام از این دو کار نمی‌تواند به موفقیت برسد. «آلدو»، بهترین دوست او کارآفرینی بدشانس است که دردسر هیچ‌وقت دست از سرش برنمی‌دارد. لیام هم‌زمان با تکرار بداقبالی‌های آلدو، تصمیم می‌گیرد کتاب بعدی‌اش را به بدشانسی‌های بهترین دوستش و تلاش بی‌ثمر او برای به دست‌آوردن همسر سابقش، «استلا» اختصاص دهد. با پیشروی داستان، توضیح علت بدشانسی‌های آلدو به قصه‌ای بسیار جذاب دربارهٔ اعتقاد و دوستی تبدیل می‌شود. رمان ریگ روان حاوی تصویری جالب و عجیب از جامعه‌ای متظاهر در قرن بیست‌ویکم است.

خواندن کتاب ریگ روان را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

خواندن این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی معاصر استرالیا و قالب رمان پیشنهاد می‌کنیم.

درباره استیو تولتز

استیو تولتز متولد سیدنی است. او در دبیرستان کیلارا و دانشگاه نیوکاسل تحصیل کرد. پیش از آنکه نویسندگی را شروع کند، در مونترال، ونکووف نیویورک، بارسلونا و پاریس زندگی می‌کرد و کارهای مختلفی مثل فیلم‌برداری، فیلم‌نامه‌نویسی، تدریس زبان انگلیسی، بازاریابی، نگهبانی و کارآگاه خصوصی‌بودن را تجربه کرد! تولتز نخستین رمانش «جزء از کل» را در سال ۲۰۰۸ منتشر کرد که با استقبال بسیاری روبه‌رو شد و همان سال نامزد جایزهٔ بوکر هم شد. او علاوه بر اینکه در لیست نهایی دریافت جایز‌ه‌ٔ بوکر بود، در لیست جایزه‌ٔ کتاب اولی‌های گاردین نیز قرار گرفته بود. این رمان به‌عنوان یکی از بزرگ‌ترین رمان‌های تاریخ استرالیا مطرح است. 

بخشی از کتاب ریگ روان

«آن‌سوی ساحل کف‌آلود آنجا که موج‌های ریز و متراکم در برخورد با قلوه‌سنگ‌های سیاه و تیره از هم می‌پاشند یک نجات‌غریق با پاهایی که در شن‌های نمناک و نیمه زنگاری فروکرده، مثل عیسای جلیل که بر آن راه می‌رفت بدون پیراهن، ایستاده است. جهش نابهنگام موجی بلند پسربچه‌ای را به پشت نقش زمین می‌کند. مردی طاسی یک توپ تنیس را برای لابرادورش پرتاب می‌کند؛ اما سگی، دیگر یک سگ غریبه، دنبال توپ جست‌وخیز می‌کند از پشت غبار، خفیف سیاه‌موی گندمگونی - با قدبلند، و از جایی که ما نشسته‌ایم با برجستگی‌های نتراشیده بالاتنه - آب را با لگد روی نیم‌تنه آفتاب‌سوخته دوست بورش می‌پاشد سه مشتری دیگر هم اینجا هستند و از حالا جلوی پیشخان آفتاب‌خورده پلاس شده‌اند. ساعت یازده صبح است. الدو در صندلی چرخ‌دار برقی بزرگش که وقتی خود را در آن می‌جنباند قسمتی از چرخ چپ عقبش غژغژ می‌کند، مچاله شده و از پشت پنجره‌های شن آلود، کورمکوری پهنۀ خیره‌کننده درخشان را دید می‌زند رو به من می‌کند و می‌گوید من الهه هنر کسی نیستم.

با خودم فکر می‌کنم عجب جملهٔ محشری خودش است دفترچه‌ام را بیرون می‌آورم، وقتی نگاه رنجورش را حواله‌ام می‌کند می‌گویم اره آشغال چیزی را که گفتی دارم می‌نویسم.

الدو کف آبجو را از روی لیوانش پاک می‌کند و به لب‌هایش می‌کشد تا از خشکی درآیند.

اقرار می‌کنم: می‌دانم دیگر دوست نداری بازیچه باشی؛ اما برای تمام‌کردن این کتاب به‌شدت به لطف و کرم تو احتیاج دارم. واقعاً می‌خواهم محرمانه‌ترین افکار و احساساتت را اما و اگر برای من فاش کنی منظورم خیالات مخفی در دل خیالات مخفی است که

خبرش را دارم؛

خدای من لنام، حتی خودت را هم خیلی جدی مسخره میکنی

ولی من جدی هستم.

جلوی پیشخان آینه‌دار زیر چشمی نگاهی ردوبدل می‌کنیم.

می‌گویم این کتاب کاری می‌کند که دوباره از خودت خنده‌ات بگیرد.

من هنوز از خودم خنده‌ام می‌گیرد.

نه به‌خاطر اینکه خیلی مضحکی چه شده. الدو پس شوخی و خنده‌ات کجا رفته؟ می‌دانم کجا رفته؛ اما درست در دومین صبح آزادی‌اش از زندان می‌خواهم بدانم جرئت بیانش را دارد یا ندارد فقط با آستین راه بر جوی بزاقی می‌بندد که ناغافل از دهانش جاری شده - و وقتی صورتش از خجالت گر می‌گیرد دست و پایم را جمع می‌کنم. زیر لب می‌گویم ببین می‌توانی از دولت جریمه بگیری؛ چون در تأمین خدمات درمانی کوتاهی کرده.

ناگهان به سویم می‌چرخد و مثل مجسمه خشکش می‌زند همان شوخی قدیمی - بعد می‌گوید قانون یا بی‌طرف و بی‌اعتناست یا به‌شدت مغرضانه و با بغض و کینه تمام تصمیم می‌گیرد. اینکه وقتی جلوی هیئت‌منصفه باری به هر جهت درمی‌آیی، مثل این است که سرنوشتت را سپرده باشی دست یک‌مشت آدم که حتی توی خواب‌وخیال هم حاضر نیستی به املت آنها لب بزنی؛ چون می‌ترسی دستشان را نشسته باشند. الدو لب‌هایش را بر هم می‌فشرد. من آنچه می‌گوید تندتند روی کاغذ می‌آورم و در توصیف حالت حرف‌زدنش می‌نویسم با چشمان بی‌خوابی کشیده متصدی میز قمار. آن‌سوی بار، مردی با موهای بلند دم‌اسبی که انگار در اندوه قصۀ پرغصه دور و درازش غرق شده، بی‌محابا به ما زل‌زده.

الدو می گوید تا حالا زنی کنارت بوده که به تو بگوید عجب مرد بدبختی هستی؟»

«دقیقاً همین را نگفته!»

صندلی‌اش را ۱۸۰ درجه می‌چرخاند و فریاد می‌زند اگر زن‌ها دنبال راهی هستند تا

یک نفر را با خاک یکسان، کنند پیشنهادم همین جمله است! متصدی پیشخان می‌گوید شما دو نفر می‌توانید آرام بگیرید؟

می‌پرسم کی به تو گفته مرد بدبختی هستی؟»

معرفی نویسنده
عکس استیو تولتز
استیو تولتز
استرالیایی

استیو تولتز نویسنده‌ی استرالیایی است که اغلب مخاطب‌های فارسی‌زبان کتاب جز از کل را از او خوانده‌اند و این کتاب در ایران آنقدر از طرف کتاب‌خوان‌ها ارج و قرب پیدا کرد و قدر دید که این کتاب هفتصد صفحه‌ای در سال ۱۴۰۰ به چاپ هفتادم خود رسید!

نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۲٫۷ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۴۰۰ صفحه

حجم

۲٫۷ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۴۰۰ صفحه

قیمت:
۲۸,۰۰۰
تومان