دانلود و خرید کتاب هستی مرگ امیررضا مافی
تصویر جلد کتاب هستی مرگ

کتاب هستی مرگ

انتشارات:نشر خزه
دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۳از ۳ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب هستی مرگ

کتاب هستی مرگ؛ جستارهایی درباره مواجهه با مردن نوشتهٔ امیررضا مافی است و نشر خزه آن را منتشر کرده است.

درباره کتاب هستی مرگ

همهٔ ما تجربهٔ بصری یا شنیداری از اتفاق مرگ داریم. اما هیچ‌کدام مرگ را تجربه نکرده‌ایم، حتی اگر گزارش‌هایی نیز دربارهٔ چیستی آن خوانده یا شنیده باشیم. ما در باب چیستی مرگ، چیزهایی را براساس اعتقاداتمان می‌دانیم اما دربارهٔ هستی‌شناسی مرگ چه؟ اگر آدم‌ها جوری تعبیه می‌شدند که تمام دیده‌ها و شنیده‌هایشان در خودآگاهشان می‌ماند، چه اتفاقی رخ می‌داد؟ احتمالا تمام زندگی ما اندیشه به مرگ می‌شد و احتمالاً زیست انسانی‌مان مختل. اما فراموشکاری نیز عادتی است که گریبان زندگی روزمرهٔ ما را گرفته است. همهٔ ما در پزهای روشنفکری‌مان دربارهٔ «مردگی» و «مرده‌باد» ها و «مرگ بر...» ها فراوان سخن می‌گوییم؛ اما دربارهٔ مرگ...؟ تمام‌مان سعی می‌کنیم آهسته و بی‌صدا از کنار آن عبور کنیم. قصد کتاب هستی مرگ تنها یک یادآوری است. یادآوری دربارهٔ فکر به مفهوم متضاد هستی مرگ. یادآوری دربارهٔ اینکه پایانی در پیش است و چگونگی این پایان شاید مانند فینال یک فیلم باشد برای نویسنده و کارگردانش.

پرسش از چیستی مرگ، از مناظر مختلف ممکن است، اینکه به لحاظ علم پزشکی، مرگ دقیقاً چه زمانی رخ می‌دهد. اما از منظر عقلانی خیلی نمی‌توان دربارهٔ ماهیت مرگ، نظر دقیقی ابراز داشت. پرسش از هستی مرگ، کمی پیچیده‌تر است، چون دیگر علم تجربی هیچ داده‌ای ندارد. مرگ واجد هستی است و هستی مرگ دقیقاً مساوق رخداد مرگ است. مرگ زمانی به وجود می‌آید که موجودی معدوم می‌شود، عدم آن موجود اما به از بین‌رفتن جسم یا مادیت او نیست. هستی انفصال میان عقل و جسم است. به عبارت دیگر، زمان هستی مرگ، بر گرانیگاهِ توقف جریان جسم و جدایی عقلانیت از آن استوار است. هستی مرگ، با نیستی حیات مادی هم‌زمان است، اما خودش به‌تنهایی نمی‌تواند نیستی را بسازد، چراکه اصلاً نیستی وجود ندارد. هستی مرگ، تداوم هستی است، هرچند در آن، پایان یک موجود رقم خورده باشد.

کتاب هستی مرگ مجموع چند جستار دربارهٔ مرگ است که در هر جستار با جنبه‌ای از واقعیت مرگ مواجه می‌شوید.

خواندن کتاب هستی مرگ را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

اگر می‌خواهید درمورد مرگ بیشتر بدانید این کتاب را بخوانید.

بخشی از کتاب هستی مرگ

«من دست‌وپای زیادی برای فهم مرگ زدم اما خیلی فایده نداشت. سال دوم دبیرستان، شنیدم که احسان، یکی از همکلاسی‌های سال اول، قرص برنج خورده و خودش را کشته است. من از جنوب تهران رفتم شرق تا در تشییع پیکرش حاضر شوم. دردناک این بود که می‌گفتند: وقت جان دادن گریه می‌کرده که نمی‌خواهم بمیرم. نمی‌دانم این جمله چقدر واقعیت داشت، اما حتماً آدم دوست ندارد که بمیرد و این برای کسانی که از روی هیجان اقدام به خودکشی می‌کنند، خیلی وضعیت متناقضی است. تصمیم گرفتی بمیری و وقتی مردنت جدی می‌شود، پشیمان می‌شوی. من به خودکشی خیلی‌ها فکر می‌کنم. مثلاً خودکشی تأثیرگذار ژیل دلوز، وقتی از پس بیماری بر نمی‌آید و نمی‌خواهد خودش را در آن وضعیت ببیند، یا خودکشی همینگوی و به همان شکل ریچارد براتیگان، ویرجینیا ولف یا در نوع عجیب‌ترش سیلویا پلات، رومن گاری یا نمونهٔ مشهور وطنی‌اش صادق هدایت. اینها خودشان را کشتند چون احتمالاً برای زنده‌بودن دلیلی نداشتند، یا دچار انسداد در حل مسائلشان شده بودند، یا افسردگی گریبانشان را گرفته بود. آنها مرگ را انتخاب کرده بودند، چون تن و همهٔ آنچه پیرامون تن است، برایشان بی‌معنا شده بود. ما می‌توانیم یک دوجین آدم رنجور دیگر ردیف کنیم که در اوج محبوبیت، بنا به دلایلی تصمیم گرفتند که زنده نمانند؛ نکته این است که آنها همواره تصمیمشان را عملی کردند و پایانشان را رقم زدند. اما آیا آنها بعد از مرگ، امکان تجربه کردن داشتند و آن عقل منفصل، قدرت ادراک و روایت داشته است؟ شاید آنها خیلی فیزیکال به ماجرا می‌نگریستند که بعد از مرگ تن، همه چیز تمام می‌شود و سیاهی و تاریکی مطلق است، بدون تداوم و بدون ادراک دیگری. اما اگر چیزی از عقلانیت باقی بماند، یا همان روح؟ آیا آنها که خودشان را می‌کشند بعد از مرگشان، مسئله‌شان حل شده است؟ من هیچ‌وقت از تصمیم خودکشی استقبال نمی‌کنم. معتقدم آدم‌ها در حل مسئله، نباید صورتش را حذف کنند، شاید خوش‌خیالم، چون هنوز به مسئلهٔ سخت و لاینحلی نرسیدم که آن میل نوجوانی‌ام مرا به عمل وا دارد. به‌هرحال هر آدمی دنیای منحصربه‌فرد، با تاریخ منحصربه‌فرد است که حتماً و دست‌آخر شبیه دیگری زندگی نمی‌کند و شبیه دیگری با مرگ مواجه نمی‌شود. سال سوم دبیرستان که جدال عقل تازه‌کار من با احساساتم بروز کرده بود، در کلاس پنجاه‌وچندنفرهٔ دبیرستان دولتی شهید بهشتی، بالای میدان منیریه، شعری را نوشتم که اگرچه به لحاظ ادبی مزخرف است، اما خط اول و پرسش اساسی‌اش هنوز با من است: «چه‌جور رخ می‌دهد این اتفاق: مرگ؟» و هنوز کسی نمی‌داند که چه‌جور رخ می‌دهد این اتفاق و بعد از آن چه می‌شود. معلوم است که شاید شما بگویید این را همه می‌دانند، چرا این اندازه واژه خرجش می‌کنی؟ واژه خرج می‌کنم تا بابت مرگ روشن‌تر شویم. دوست دارم از همهٔ آدم‌های دور و نزدیکم که مردند بپرسم: چگونه مردند؟ اما آنها نیستند و من فقط مرگ را از دیدار مردن آنها می‌شناسم. از دیدار مردن و مراسم، مناسک و سوگواری‌های دسته‌جمعی. گاهی فکر می‌کنم که خود آدم‌ها شاید اصلاً نفهمند که می‌میرند، چون ممکن است قبل از رخداد مرگ، مفاهمه از بین رفته باشد، حالا اگر روح یا عقلی باقی باشد، فاصلهٔ میان آن بی‌ادراکی و آن ادراک ممکن چیست؟ یعنی وقتی می‌میری کی می‌فهمی که مردی و آن سوبژه‌ای که مرگ خودش را می‌فهمد چیست؟ با چه ورودی‌های تجربی؟ یا بهتر است بگویم با چه نوع تجربهٔ غیر مادی‌ای؟ آیا فهم دچار زوال می‌شود، آیا تجربهٔ پس از مرگ ممکن است؟ همان انتقادی که به کانت در دوگانهٔ نومن (ذات) و فنومن (پدیدار) وارد بود. کانت اعتقاد داشت انسان به ذوات دسترسی ندارد، منتقدان به او می‌گفتند: اگر انسان به ذوات راه ندارد، تو چگونه از آن گزارش می‌دهی؟»

badri
۱۴۰۳/۰۱/۰۱

کتابی بی‌نهایت عمیق در مورد مرگ. و چیستی آن. تأملاتی که سرشار از مرگ است، اما ناراحت یا غمگینمان نمیکند. کمک میکند تا به این ناپدیده و ناموجود که همواره دوشادوش ما حضور دارد ، اما از آن غافلیم، توجه

- بیشتر
رها
۱۴۰۳/۰۲/۲۱

عالی

بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۸۰٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۲

تعداد صفحه‌ها

۸۸ صفحه

حجم

۸۰٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۲

تعداد صفحه‌ها

۸۸ صفحه

قیمت:
۲۰,۰۰۰
تومان