دانلود و خرید کتاب آشپزخانه و متعلقات انیس ژاوی ترجمه نگار یونس زاده
تصویر جلد کتاب آشپزخانه و متعلقات

کتاب آشپزخانه و متعلقات

معرفی کتاب آشپزخانه و متعلقات

کتاب آشپزخانه و متعلقات نمایشنامه‌ای نوشتهٔ انیس ژاوی و ژان پیر بکری و ترجمهٔ نگار یونس زاده است و نشر نی آن را منتشر کرده است.

درباره کتاب آشپزخانه و متعلقات

انیِس ژاوی (متولد ۱۹۶۴) بازیگر، فیلم‌نامه‌نویس، نمایش‌نامه‌نویس، کارگردان و خوانندهٔ فرانسوی است. او در پانزده‌سالگی وارد مدرسهٔ بین‌المللی بازیگری کور فلوران پاریس شد، در سال ۱۹۸۷ در فیلم اُتل دو فرانس اولین نقشش را ایفا کرد و در همان سال همراه ژان پیر بَکری (۱۹۵۱-۲۰۲۱) برای بازی در نمایش جشن تولد هارولد پینتر دعوت به کار شد. این نمایش سرآغاز آشنایی او با بکری و بیش از سه دهه همکاری آن‌ها بود. ژان پیر بکری بازیگر، نمایش‌نامه‌نویس و فیلم‌نامه‌نویس فرانسوی در اغلب کارهای ژاوی به‌عنوان نویسنده و بازیگر با او همکاری داشته است. این دو نخستین نمایش‌نامهٔ مشترکشان را به نام آشپزخانه و متعلقات در سال ۱۹۹۱‌ به نگارش درآوردند. بعد از آن فیلم‌نامه‌ای اقتباسی نوشتند از نمایش‌نامهٔ مبادلات دوستانه نوشتهٔ اَلِن اِیکبورن، به نام دخانیات/ دخانیات ممنوع به کارگردانی آلن رنه که در سال ۱۹۹۳ برندهٔ جایزهٔ لوئی‌دلوک و در سال ۱۹۹۴ برندهٔ جایزهٔ سزار برای بهترین فیلم‌نامه شد. آن‌ها در سال ۱۹۹۶ برای فیلم شباهت‌های خانوادگی به کارگردانی سدریک کلاپیش جایزهٔ سزار بهترین فیلم‌نامه را دریافت کردند و در سال ۱۹۹۷ نیز جایزهٔ سزار بهترین فیلم‌نامه، بهترین بازیگر مکمل زن و بهترین بازیگر مکمل مرد به فیلم همان ترانهٔ قدیمی به کارگردانی آلن رنه تعلق گرفت.

ژاوی اولین فیلم بلند خود را به نام سلیقهٔ دیگران، با نویسندگی بکری، در سال ۲۰۰۰ کارگردانی کرد که در فرانسه به موفقیت چشمگیری رسید. این فیلم در سال ۲۰۰۱ برندهٔ چهار جایزهٔ سزار از جمله بهترین فیلم و بهترین نویسنده و همچنین نامزد اسکار بهترین فیلم خارجی شد. دیگر فیلم‌های بلند ژاوی نیز موفقیت‌های بزرگی برای او به ارمغان آوردند که در همگی آن‌ها بکری به‌عنوان نویسنده همکاری داشته است: مثل یک تصویر (محصول سال ۲۰۰۴ و برندهٔ جایزهٔ بهترین فیلم‌نامهٔ جشنوارهٔ کن)، با من از باران حرف بزنید (۲۰۰۸)، آخر قصه (۲۰۱۲) و مکان عمومی (۲۰۱۸). آخر قصه به‌خاطر طنز بدیع فیلم‌نامه در بازآفرینی داستان‌هایی چون سیندرلا، سفیدبرفی و شنل‌قرمزی مورد تحسین فراوان منتقدان و مخاطبان قرار گرفت.

آشپزخانه و متعلقات نخستین‌بار در ششم سپتامبر ۱۹۹۱ به تهیه‌کنندگی استفان ملدگ در سالن تئاتر لا برویر روی صحنه رفت و زابو (مارتین)، ژان پیر بکری (ژرژ)، سام کارمان (ژاک)، ژان پیر داروسن (فرد) و انیِس ژاوی (شارلوت) آن را اجرا کردند. در سال ۱۹۹۳ نیز فیلیپ موییل بر اساس این نمایش‌نامه فیلمی به همین نام و با بازی ژاوی و بکری ساخت که موفقیت بسیاری به دست آورد.

داستان نمایش از این قرار است که زوجی به‌ظاهر معمولی مهمانی شامی هفت‌نفره ترتیب داده‌اند و دوستان قدیمی‌شان را پس از ده سال می‌بینند. مهمانی به افتخار حضور آن دوستی است که در صحنه ظاهر نمی‌شود و حتی نام او را نمی‌دانیم، اما از چهره‌های سرشناس تلویزیون است. در مهمانی رفته‌رفته تنش بالا می‌گیرد و حضور این مرد تحسین، حسرت، حسادت و پرخاش دیگران را برمی‌انگیزد و ضعف‌ها و خودخواهی‌ها و درماندگی‌های شخصیت‌ها نمود بیرونی پیدا می‌کند. همهٔ اتفاقات نمایش در آشپزخانهٔ میزبان خلاصه می‌شود، همان‌جای دنج در مهمانی‌های ملال‌آور که مکانی می‌شود برای گفت‌وگوهای کوتاه، غرزدن‌ها، دلخوری‌ها و عقده‌گشایی‌ها.

نقطهٔ قوت ژاوی و بکری در این نمایش مثل غالب آثارشان، توانایی مشاهده و به تصویر کشیدن هنجارهای خانوادگی و اجتماعی از طریق طنزی تلخ و گزنده است.

آشپزخانه و متعلقات برندهٔ چهار جایزهٔ مولیر در سال ۱۹۹۲ شد: جایزهٔ بهترین نمایش کمدی، بهترین نمایش تئاتر مستقل، بهترین نویسنده و بهترین کارگردانی. این نمایش‌نامه تاکنون بارها در فرانسه و کشورهای دیگر اجرا شده و نشریات بسیاری چون فیگارو، لو موند و ال، آن را تحسین کرده‌اند.

خواندن کتاب آشپزخانه و متعلقات را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به دوستداران نمایشنامه پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب آشپزخانه و متعلقات

«ژاک: ژرژ؟... دستت بنده؟...

ژرژ: دارم سیگار می‌کشم.

ژاک: خودم دارم می‌بینم سیگار می‌کشی، ازت نپرسیدم داری سیگار می‌کشی... می‌تونی یه کمکی به من بکنی، بی‌زحمت؟...

(ژرژ از عرض صحنه می‌گذرد و در دیگر را برای ژاک باز می‌کند، هرچند ژاک نیازی به این کار ندارد. بعد دوباره وارد تراس می‌شود.) مرسی... (خودش تنهایی ظروف را جمع می‌کند.) خیلی کمکم کردی... (ژاک از آشپزخانه خارج می‌شود. بعد از چند لحظه دوباره با دست پر برمی‌گردد.) می‌خوای تو آشپزخونه شام بخوری؟

ژرژ: دارم هوا می‌خورم، اومدم بیرون هوا بخورم...

ژاک: می‌خوای تموم شب این‌جا بایستی؟

ژرژ: بی‌احترامی از این بیشتر؟! دو ساعت دیر اومدن، آخر سر هم یه بهانهٔ احمقانه می‌تراشن. حتی به خودشون زحمت نمی‌دن یه چیز قابل قبول سر هم کنن. این رفتارشون چیزی جز بی‌احترامی نیست...

ژاک: معذرت‌خواهی کردن ژرژ، پیش می‌آد، آدم تو ترافیک گیر می‌کنه...

ژرژ: این بهانهٔ ترافیک دیگه چه کوفتیه؟ می‌رن خودشونو می‌ندازن تو راه‌بندون؟ چهل ساله این‌جا زندگی می‌کنن، باید فکر ترافیکو می‌کردن، این موقع پاریس راه‌بندونه...

(مکث.) نه، می‌دونی چیه، دیر اومدن کلاس داره، وقتی یکی مثل این یارو معروف باشه معلومه که باید دیر بیاد، اصلاً رسمه، یه‌جورهایی لازمه که دیر کنیم، دیر می‌کنیم و این‌طوری به چشم مردم می‌آیم!...

واااای!... «ایشون همون آقایی هستن که می‌آن تو تلویزیون...» (مکث.) چه شغل برازنده‌ای، کدوم بیشعوری دلش نمی‌خواد تو تلویزیون باشه؟...

ژاک: خیلی عذرخواهی کردن، هر دوشون، همین کافیه دیگه. تازه، دو ساعت هم نشد، فوقش یه ساعت و ربع دیر کردن...

ژرژ: باشه، اصلاً بگیم یک ساعت و بیست‌ودو دقیقه دیر کردن... باز هم دیر کردن دیگه، مگه نه؟

مکث.

ژاک: خیلی داری سخت می‌گیری، ژرژ...

ژرژ: به هیچ وجه، به نظر من این اسمش سخت گرفتن نیست، اتفاقاً خیلی هم دارم شل می‌گیرم... (ژاک آه می‌کشد.) یه جوری آه نکش که انگار داری با یه بچه سر و کله می‌زنی... یا با یه مریض... خودت خوب می‌دونی که من زودتر از تو از خر شیطون پیاده می‌شم...

ژاک: تو همیشه سوار خر شیطونی، اصلاً رو خر شیطون زندگی می‌کنی!... پیاده شو!... شل کُن، یه خرده نفس بکش...

ژرژ: دلم نمی‌خواد پیاده شم. شاید باورت نشه، اما خیلی هم حال می‌کنم رو خر شیطون باشم، ترجیح می‌دم رو خر شیطون باشم نه این‌که بذارم سوارم بشن.

ژاک: ولی ژرژ، این دو تا یه دنیا فرقشه!... یه دنیا... خب، نمی‌خوام یه ساعت باهات یکی‌به‌دو کنم. بهتره برم، تا فکر نکنن من هم بی‌ادبم...

ژرژ می‌رود بقیهٔ سیگارش را در تراس دود کند.»

نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۵۰٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۷۱ صفحه

حجم

۵۰٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۷۱ صفحه

قیمت:
۲۵,۰۰۰
۱۵,۰۰۰
۴۰%
تومان