دانلود و خرید کتاب زنان، غذا و خدا گنین راس ترجمه فرنوش طاهرلو
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
کتاب زنان، غذا و خدا اثر گنین راس

کتاب زنان، غذا و خدا

نویسنده:گنین راس
انتشارات:نشر قطره
امتیاز:بدون نظر

معرفی کتاب زنان، غذا و خدا

کتاب زنان، غذا و خدا نوشتهٔ گنین راس و ترجمهٔ فرنوش طاهرلو است. نشر قطره این کتاب در حوزه‌ٔ روان‌شناسی را منتشر کرده است.

درباره کتاب زنان، غذا و خدا

گنین راس در کتاب زنان، غذا و خدا بیان کرده است که یکی از بزرگترین چالش‌های زندگی امروزی کنترل امور زندگی است. این کنترل بیشتر اوقات با مفاهیم و نیازهای اساسی زندگی همچون نیاز به غذاخوردن گره خورده است. هدف این کتاب ایجاد ارتباط صحیح با بدن، پاسخ‌گویی به نیازهای واقعی آن و یافتن نقاط تاریک ذهن از طریق خوردن غذا است. گنین راس تأکید کرده است که این اثر درمورد مفاهیم زنان، غذا و خدا به‌صورت جداگانه یا کتابی درباره‌ٔ دین یا رژیم نیست. او تلاش کرده است به خواننده نشان دهد که شیوهٔ غذاخوردن هر فرد از اعتقادات اصلی او جداشدنی نیست و غذاخوردن می‌تواند بازتابی دقیق از احساسات فرد درمورد عشق، ترس، خشم، تغییرپذیری و مهم‌تر از همه خدا باشد.

خواندن کتاب زنان، غذا و خدا را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به دوستداران حوزهٔ روان‌شناسی عمومی پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب زنان، غذا و خدا

«شاهزاده در رمان کلاسیک شاهزاده و گدای مارک تواین وقتی‌که لباس‌های کهنه‌ای به تن داشت می‌گفت: «من شاهم، من پادشاهم، شما نمی‌توانید مرا کنترل کنید!» حتی زمانی‌که کسی او را باور نداشت در مورد میراث شاهانه خودش صحبت می‌کرد، حتی زمانی‌که او را به زندان انداختند. اما بیشتر ما سال‌های زیادی را فقط صرف پرسش در مورد حق مسلم خود کردیم که آیا می‌توانیم قدمی برداریم و بگوییم: «من ملکه‌ام، من ملکه‌ام، تو نمی‌توانی آنچه را من می‌خورم کنترل کنی!» بعد از سال‌ها تشخیص نادرست در خصوص گرسنگی روحی و فیزیکی و بعد از سال‌ها گفتن اینکه من چیزی هستم که وزنم نشان می‌دهد؛ به طرز فجیعی در حال آزار خودمان بودیم برای اینکه به ما گفته شود که چه چیزی را چه وقت و به چه اندازه بخوریم، تا اینکه یک‌باره گستاخی رهاشده و ناخودآگاهمان رو بیاید و بگوید: «من تو قفس نیستم. من رو نمی‌تونید مهار کنید.» چالش‌برانگیزترین قسمت هر نظامی که به مسائل مرتبط با وزن می‌پردازد این است که با وجود اینکه روی بخشی از وجود شما دست می‌گذارد که نامی برای آن نیست (قلب قلبتان!) به همین سادگی نمی‌تواند عمل کند. به خاطر اینکه لاغری ذاتاً نشانهٔ ثبات زندگی، محبوبیت یا سلامت است، نمی‌خواهیم لاغر شویم. اگر این مسئله درست بود در آفریقا قبیله‌ای را پیدا نمی‌کردیم که زنان چاق، باشکوه و با عمر طولانی یافت شوند. تاریخی از زن‌سالاری‌هایی وجود نداشت که در آن‌ها قدرت باروری زنان و نیروی فیزیکی بالایشان مقدس شمرده شود. می‌خواهیم لاغر شویم چون در زمان ما لاغری به معنای شادی، آرامش و رضایت است. تابلوهای تبلیغاتی پر از سوپراستارهای پوست و استخوان است و چون این یک رواج دروغین است، بیشتر نظام کاهش وزن محکوم به شکست هستند چرا که آن‌ها به وعده‌هایشان عمل نمی‌کنند. کاهش وزن مردم را خوشحال و آرام نمی‌کند. لاغر بودن خلأیی را که شکل، وزن و نامی ندارد پر نمی‌کند. حتی یک رژیم وحشیانهٔ موفق، می‌تواند شکست بسیار بزرگی باشد زیرا درون بدن جدید همان قلب غرق شده است. گرسنگی روحی هرگز در سطح فیزیکی برطرف نمی‌شود.

استاد مشهور ذِن می‌گوید: «درستی وجود ندارد، غلطی وجود ندارد؛ اما درست درست است و غلط غلط.»

همین مسئله در خصوص راهنماهای غذایی هم صدق می‌کند. پیروی از آن‌ها شما را به سمت زندگی بدون خوردن‌های احساسی هدایت نمی‌کند. اما شما بدون آن‌ها نمی‌توانید خودتان را از پرخوری رها کنید. غذا تأثیر مستقیمی روی اشتیاق و میل شما برای تحقیق دارد، اینکه متوجه شوید چه چیزی درست است، اینکه به خودتان برگردید و کاری که دوست دارید را انجام دهید. غذا (به لحاظ روحی) ارتباط مستقیم بین روح و جسم است، بین آنچه در دهانمان می‌گذاریم و آنچه در قلبمان احساس می‌کنیم. لذت، قدرت و سرخوشی در بدن‌های خسته، بی‌قوت و نیمه‌مرده ریشه نمی‌دوانند. در کارگاه‌های تغذیه تمرین ساده‌ای داریم: به بچه‌ها یک فنجان کوچک حاوی سه غذای مختلف می‌دهیم، یک روز داخل آن انگور، یک تکه کراکر و تکه‌ای شکلات تلخ است. روز قبل یک کلوچه، یک چیپس ترتیلا و دو کشمش داخل فنجان بود. خود من هم تا زمانی‌که این تمرین را آموزش می‌دادم نسخه‌ای از آن را انجام می‌دادم، اثرش فوق‌العاده بود. چرا که وقتی بخشی از چیزی را آرام آرام می‌خورید، نگاهش می‌کنید، جلو نور نگهش می‌دارید، با لب‌هایتان حسش می‌کنید، در دهانتان می‌چرخانیدش؛ تمام آرزوها، رؤیاها و احساساتی که نسبت به غذا دارید آشکار می‌شوند. یکی می‌گفت: «یه دونه کافیه ولی وقتی به بقیش که تو کیفمه فکر می‌کنم، احساس می‌کنم خیلی‌هاشو از دست می‌دم. انگار که یه عشق بزرگ انتظارمو می‌کشه و با خوردن یه دونه اونو نابود می‌کنم.» هر دوی ما می‌دانستیم که آنچه می‌گوید به لحاظ منطقی درست نیست. اگر کل محتویات کیف را بخورد نه تنها عشق بلکه هر چه را احساس خوب است از دست می‌دهد. باورهایش نسبت به محرومیت از غذا هنوز این‌قدر به مسائل غذایی آغشته بود که تا وقتی‌که خودش نمی‌خواست، نمی‌توانست اعتقادش را عوض کند؛ که با خوردن کلوچه به سرزمین رؤیایی‌اش نمی‌رسد.»

نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۱۴۹٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۱۸۶ صفحه

حجم

۱۴۹٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۱۸۶ صفحه

قیمت:
۴۵,۰۰۰
تومان