دانلود و خرید کتاب سه خواهر، طلسم خانوادگی و یک ذره جادو میشل هریسن ترجمه حانیه سادات رضازاده
تصویر جلد کتاب سه خواهر، طلسم خانوادگی و یک ذره جادو

کتاب سه خواهر، طلسم خانوادگی و یک ذره جادو

معرفی کتاب سه خواهر، طلسم خانوادگی و یک ذره جادو

کتاب سه خواهر، طلسم خانوادگی و یک ذره جادو نوشتۀ میشل هریسن و ترجمۀ حانیه سادات رضازاده و ویراستاری محدثه ابراهیم زاده است. این کتاب را انتشارات قدیانی منتشر کرده است.

درباره کتاب سه خواهر، طلسم خانوادگی و یک ذره جادو

تنها آرزوی بتی ویدرشینز کمی هیجان است، کمی ماجراجویی که او را از جزیره‌ی دلگیر کلاغ‌سنگ دور کند؛ جزیره‌ای که تمام عمرش را در آن زندگی کرده یا اسارت کشیده! نسل‌در نسل خانواده‌ی بتی اسیر این جزیره‌اند و آزادی‌شان به قیمت مرگشان است. او و خواهرانش عزمشان را جزم می‌کنند تا نفرین اسارت را برای همیشه باطل کنند.

بتی، فلیس و چارلی، خواهران ویدرشینز، به کمک سه شیء جادویی راه می‌افتند تا نفرین مرگ‌بار خانوادگی‌شان را باطل کنند. اما آیا این اشیا آنها را به راه‌حلی که نیاز دارند می‌رسانند، یا به‌سمت خطرات بیشتر هدایت می‌کنند؟

خواندن کتاب سه خواهر، طلسم خانوادگی و یک ذره جادو را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب برای کودکان و نوجوانان نوشته شده است.

درباره میشل ماری هریسون

میشل ماری هریسون در سال ۱۹۷۹ متولد شده است. او نویسنده بریتانیایی است که اولین رمانش برنده جایزه کتاب کودک واتراستون شد و برای ترجمه در ۱۷ کشور جهان فروخته شده است.

بخشی از کتاب سه خواهر، طلسم خانوادگی و یک ذره جادو

«"زندانی‌ها فرار کردند! همه بروید داخل! درهایتان را قفل کنید! " بتی و خواهرانش شتابان به پوچرز پاکت برگشته بودند، رفته بودند طبقهٔ بالا و دماغشان را برای تماشا به شیشهٔ پنجرهٔ اتاق بتی چسبانده بودند. فلیس عصبی شده بود و ناخن‌هایش را می‌جوید و چارلی شاکی بود که شیرینی و شکلات از دستشان رفته است. اما دل بتی از هیجان مثل سیروسرکه می‌جوشید. ته دلش می‌خواست زندانیان چند روزی در حال فرار بمانند، فقط برای اینکه جزیرهٔ کلاغ سنگ یک تکانی بخورد. زیاد اتفاق نمی‌افتاد کسی از زندان فرار کند و چون همهٔ عمرشان در دوقدمی زندان بزرگ شده بودند، تقریباً هیچ‌وقت متوجه نبودند چقدر زندان به آنها نزدیک است و این نزدیکی چقدر می‌تواند خطرناک باشد. دخترها مشغول تماشا بودند و انتظار می‌کشیدند، ولی به‌جز دو نگهبان زندان که با فانوس‌هایی در دست به دنبال زندانیان فراری می‌گشتند، فرد دیگری را ندیدند. موقع صبحانه هیجان فرونشسته بود، چون شنیده بودند که تبهکاران را در مرداب دستگیر کرده‌اند. بتی همیشه داستان‌های فرار از زندان را با علاقه دنبال می‌کرد، آن‌قدر که بعضی وقت‌ها حس می‌کرد خودش هم یک زندانی است. بدبختانه این قضیهٔ دررفتنِ زندانی‌ها هم به کلکسیون بهانه‌های مامان‌بزرگ اضافه شده بود تا نگذارد دخترها زیاد دور شوند.

خب، به زمان حال برگردیم. بتی برگشت و به پوچرز پاکت نگاهی انداخت. قبلاً فلیس پوچرز پاکت را به‌خاطر آن سفال‌های لَق و آن حصیرهای جلوی پنجره‌هایش که مثل پرهای شکسته‌بسته‌ای بودند که بال‌بال می‌زدند، به یک کبوتر مسابقه‌ایِ درب‌وداغان تشبیه کرده بود. کبوتری که در حاشیهٔ سبز آشیانه جا خوش کرده بود. آجرهای رنگ‌ورورفته‌اش هزار نقش‌ونگار درهم‌برهم از سال‌های رفته بر خود داشت. انگار زمان با آرنجش سقرمه‌ای به آن زده بود و حالا کل ساختمان رو به چپ خم شده بود. نور پنجره‌ها درخشش کهربایی رنگی داشت. عبور افراد شعاع نور را قطع می‌کرد. سایهٔ چند مهرهٔ مار و سایر طلسم‌های خوش‌شانسی که مامان‌بزرگ آویزان کرده بود هم دیده می‌شد. هیچ‌کس بیرون نبود. هیچ‌کس مشکوک نشده بود.

چه خوب. تصور اینکه یک مامان‌بزرگ عصبانی بیاید و کشان‌کشان برگرداندشان، هم ترسناک بود و هم تحقیرآمیز. مطمئناً مامان‌بزرگ اخلاق افتضاحی داشت، ولی آنچه بتی را بیش از همه می‌ترساند، عواقب کارش بود. اگر مامان‌بزرگ می‌فهمید بتی چه‌ها در سر دارد، دیگر هرگز اجازه نمی‌داد دوباره چارلی را تنهایی بیرون ببرد. کلاً پروندهٔ ماجراجویی‌کردن بسته می‌شد، آن بندهایی که حس می‌کرد دورش پیچانده‌اند، محکم‌تر می‌شد و او را از زندگی خالی می‌کرد.»

roza
۱۴۰۲/۰۹/۱۲

عالی و قشنگ بود با چاشنی جادو و عشق خواهرانه، حتما بخونید

حجم

۳۱۸٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۲

تعداد صفحه‌ها

۳۶۷ صفحه

حجم

۳۱۸٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۲

تعداد صفحه‌ها

۳۶۷ صفحه

قیمت:
۷۰,۰۰۰
تومان