دانلود و خرید کتاب رویای بی انتها هانیه محمدیاری
تصویر جلد کتاب رویای بی انتها

کتاب رویای بی انتها

دسته‌بندی:
امتیاز:بدون نظر

معرفی کتاب رویای بی انتها

کتاب رویای بی انتها نوشتهٔ هانیه محمدیاری است. انتشارات آراسبان این رمان ایرانی را منتشر کرده است.

درباره کتاب رویای بی انتها

کتاب رویای بی انتها رمانی ایرانی نوشتهٔ هانیه محمدیاری است. نویسنده در این رمان داستان دختری به نام «سارا» را روایت کرده است. سارا در کودکی پدر و مادر خود را از دست داده و نزد مادربزرگ پدی خود زندگی می‌کند. او علاقهٔ زیادی به پسرعمه‌اش، «طاها» دارد. زمانی که مادربزرگ از این قضیه آگاه می‌شود، مقدمات نامزی آن دو را فراهم می‌کند. در دوران نامزی بورسیهٔ تحصیلی طاها پذیرفته می‌شود. طاها تصمیم می‌گیرد تا به‌صورت موقت برای استفاده از بورسیه، ایران را به تنهایی ترک کند، اما ماجراهایی رخ می‌دهند که همه چیز را پیچیده‌تر می‌کنند. چه ماجراهایی پیش روی این زوج است؟ این رمان ایرانی را بخوانید تا بدانید. این رمان در پنج بخش نگاشته شده است.

خواندن کتاب رویای بی انتها را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به دوستداران داستان‌های ایرانی و علاقه‌مندان به قالب رمان پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب رویای بی انتها

«روزهای سخت و عذاب آور از راه رسیده بود. فکر می‌کرد که خبری بدتر از زندانی شده طاها آن هم در کشور غریب و بی‌اطلاعی از حال او، وجود ندارد. اما انگار سرنوشت برایش خواب‌ها دیده بود. کابوس‌هایی که جانش را می‌گرفت و تمام نمی‌شد. خبر کتک خوردن طاها در زندان، تیر خلاص را به پیکر نحیفش زد و دوباره راهی دنیای بی‌هوشی و بی‌خبری‌اش کرد. وقتی که پیمان این خبر را به سیاوش می‌داد، از میان درهای بسته شنید و بی‌هوش شد. خانه باغ تبدیل شده بود به ماتم خانه‌ای سرد و خاموش. فکر طاها و خیال اتفاق‌هایی که ممکن بود بر سرش بیاید، دیوانه شان کرده بود. سیاوش و محمود تصمیم گرفته بودند که برای دیدن طاها بروند، اما پیمان این کار را بی‌فایده می‌دانست و گفت که خبرها را از طریق وکیلش دنبال می‌کند.

سارا مانند مرده‌ای متحرک در میان اتاق طاها، روزها را به شب و شب‌ها را به روز می‌رساند و درد دوری و اتفاق‌هایی که قرار بود بر سر طاهایش بیاید، دیوانه‌اش می‌کرد.

یک هفته از آن روز و پیشنهاد پیمان گذشته بود. روزی که بعد از شنیدن پیشنهاد پیمان که از نظر او بی‌شرمانه و سواستفاده از موقعیت به وجود آمده می‌آمد، از رستوران بیرون زده بود و تا غروب، با حالی ویران و قلب بی‌پناه، در خیابان‌ها پرسه زده بود. پس از بازگشت به خانه، تصمیم گرفت که حرف‌های پیمان را فراموش کند و امیدوارانه دعا می‌کرد که همه چیز درست شود و دوباره طاهایش پیشش برگردد و بتواند در میان آغوش بزرگش غرق شود. با این که جان طاها برایش از همه چیز مهم‌تر بود، اما نمی‌توانست خود را در کنار کسی غیر از او ببیند. طاها برایش روح و جان بود. نمی‌توانست در این روزهاب بحرانی تنهایش بگذارد. همیشه در این مواقع عزیز بود که بهترین راه کارها را جلوی پایش می‌گذاشت، حالا عزیز هم حال مساعدی نداشت و نمی‌توانست دردش را به کسی بگوید. دیگر در مواقعی که پیمان به خانه باغ می‌آمد تا از حال طاها خبری دهد، او پشت در گ. ش می‌ایستاد و خبرها را می‌شنید. دلش نمی‌خواست بعد از حرف‌های پیمان، دیگر او را ببیند. حالا می‌فهمیدکه چرا طاها همیشه او را از نزدیکی به پیمان منع می‌کرد. طاها می‌دانست و دیده بود که چشم پیمان دنبال سارا است.

با یاد طاها و اوضاع وخیمش، در حالی که سرم به دستش وصل بود، دوباره اشک هایش روان شد. صدای پیمان را از میان در شنیده بود که از حال وخیم طاها می‌گفت. این که ماموران زندان او را به بیمارستان منتقل کردند و این که چاقو خورده. دلش مردن می‌خواست. دیوانه می‌شد وقتی فکر می‌کرد که بلایی بر سر طاها بیاید. طاهادر آن سر دنیا تنها و غریب مانده بود و کسی نبود که در این اوضاع وخیم، به دادش برسد. دیگر حتی نمی‌توانست لحظه‌ای به خود فکر کند. باید کاری می‌کرد. باید طاها را نجات می‌داد. دیگر به این نمی‌اندیشید که چه بر سر دلش بیاید و چه حرفایی بشنود. حتی مهم نبود که بی‌وفا بشناسندش، او باید عشقش را فدا می‌کرد تا طاهایش زنده و آزاد باشد.»

نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۲۱۵٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۳۱۶ صفحه

حجم

۲۱۵٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۳۱۶ صفحه

قیمت:
۷۵,۰۰۰
تومان