کتاب خواهران
معرفی کتاب خواهران
کتاب الکترونیکی خواهران نوشتۀ لوییزا می الکات با ترجمۀ زهره خلیلی در نشر هنوز چاپ شده است. این کتاب داستان ۴ خواهر است که در دوران جنگ داخلی آمریکا زندگی میکنند. این کتاب به فیلمهای سینمایی متعددی تبدیل شده که جدیدترین آن در سال ۲۰۱۹ به کارگردانی گرتا گرویگ ساخته شد و نامزد شش جایزه اسکار شد.
درباره کتاب خواهران
داستان در دوران جنگ داخلی آمریکا روایت میشود و زندگی چهار خواهر به نامهای مگ، جو، بث و ایمی مارچ را دنبال میکند. پدر خانواده به عنوان کشیش در جنگ حضور دارد و مادر خانواده به تنهایی مسئولیت دختران را بر عهده دارد. هر یک از خواهرها شخصیت منحصر به فردی دارند: مگ دختری سنتی و رمانتیک، جو نویسندهای مستقل و سرکش، بث آرام و موسیقیدان، و ایمی هنرمندی جاهطلب است. کتاب چالشهای رشد، مسئولیتهای خانوادگی و تلاش برای حفظ ارزشهای اخلاقی در شرایط دشوار اقتصادی را نشان میدهد. روایت با ورود همسایه جوانشان، لوری، پیچیدهتر میشود و روابط عاشقانه و دوستیهای جدیدی شکل میگیرد. نویسنده در این کتاب مسائلی مانند نقش زنان در جامعه، اهمیت تحصیلات، استقلال مالی و تعادل میان خواستههای فردی و مسئولیتهای خانوادگی را مطرح میکند.
کتاب خواهران را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب برای نوجوانان و جوانانی که به داستانهای کلاسیک و روایتهای خانوادگی علاقه دارند مناسب است.
درباره لوییزا می الکات
لوییزا می الکات (۱۸۳۲-۱۸۸۸) نویسنده آمریکایی در ماساچوست متولد شد. او در خانوادهای روشنفکر پرورش یافت و از کودکی با نویسندگانی چون رالف والدو امرسون و هنری دیوید ثورو آشنا بود. الکات در دوران جنگ داخلی آمریکا به عنوان پرستار خدمت کرد و تجربیات این دوران در نوشتههایش تأثیر گذاشت.
بخشی از کتاب خواهران
«مارگرت، بزرگترین خواهر، شانزدهساله بود و بسیار زیبا و فربه با پوستی روشن، چشمانی درشت، خرمنی از گیسوان ابریشمین خرمایی، دهانی دوست داشتنی و دستانی سپید، که تا اندازهای به آنها میبالید. جوی پانزدهساله بسیار کشیده، باریکاندام و سبزهرو بود و آدم را یاد اسبهای جوان میانداخت، چون به نظر میرسید هرگز نمیداند با دستوپای بلندش، که بسیار مزاحم بودند، چه کند. دهان آدمهای مصمم را داشت و دماغش مضحک بود. چشمانش خاکستری و تیز بودند، که ظاهراً همه چیز را میدیدند و گاه خشمگین، گاه بامزه و گاهی متفکر مینمودند. یکی از محاسن او گیسوان بلند و پرپشتش بود، اما معمولاً آنها را با تور جمع میکرد تا مزاحمش نباشد. جو چهارشانه بود و دستوپایی بزرگ داشت. سرسری لباس میپوشید و ظاهر معذب دختری را داشت که به سرعت تبدیل به خانمی میشد که دل خوشی از آن نداشت. الیزابت ــ یا همانطور که همه صدایش میکردند، بت ــ دختری بود سیزدهساله با موهای نرم سرخفام و چشمهای درخشان که رفتاری خجولانه، صدایی محجوب و خلقوخویی آرام داشت و به ندرت برمیآشفت. پدرش او را «آرامش کوچولو» میخواند، و این نام کاملاً برازندهاش بود، چون انگار در دنیای شاد خودش زندگی میکرد و خطر بیرون آمدن از آن را فقط برای دیدن چند نفری که به آنها اعتماد و علاقه داشت به جان میخرید. ایمی، با اینکه کوچکترین خواهر بود، حداقل در نظر خودش، مهمترین فرد بود. دخترکی با پوستی به سفیدی برف و چشمهایی آبی و موهای مواجی که طلایی بود و تا شانههایش میرسید؛ رنگپریده و لاغر بود و همیشه حالت دوشیزگان جوانی را داشت که مراقب رفتار و کردارشان هستند. بقیۀ ویژگیهای این چهار خواهر به تدریج مرور مشخص میشود.»
حجم
۵۵٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۸۰ صفحه
حجم
۵۵٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۸۰ صفحه