دانلود و خرید کتاب هدیه شوم لوریس مورای ترجمه مهدی شاه خلیلی
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.

معرفی کتاب هدیه شوم

کتاب هدیه شوم نوشتهٔ لوریس مورای و اولین بریزو - پلان و کاترین می سونیه و سارا کی و ترجمهٔ مهدی شاه خلیلی است. انتشارات علمی و فرهنگی این مجموعه داستان کوتاه، معاصر و فرانسوی را روانهٔ بازار کرده است.

درباره کتاب هدیه شوم

کتاب هدیه شوم برابر با یک مجموعه داستان کوتاه، معاصر و فرانسوی است. عنوان این داستان‌ها عبارت است از «شام شب کریسمس در خانهٔ مَگلی»، «خون روی برف»، «چگونه پدربزرگم را کشتم» و «بابانوئل من».

می‌دانیم که داستان کوتاه به داستان‌هایی گفته می‌شود که کوتاه‌تر از داستان‌های بلند باشند. داستان کوتاه دریچه‌ای است که به روی زندگی شخصیت یا شخصیت‌هایی و برای مدت کوتاهی باز می‌شود و به خواننده امکان می‌دهد که از این دریچه‌ها به اتفاقاتی که در حال وقوع هستند، نگاه کند. شخصیت در داستان کوتاه فقط خود را نشان می‌دهد و کمتر گسترش و تحول می‌یابد. گفته می‌شود که داستان کوتاه باید کوتاه باشد، اما این کوتاهی حد مشخص ندارد. نخستین داستان‌های کوتاه اوایل قرن نوزدهم میلادی خلق شدند، اما پیش از آن نیز ردّپایی از این گونهٔ داستانی در برخی نوشته‌ها وجود داشته است. در اوایل قرن نوزدهم «ادگار آلن پو» در آمریکا و «نیکلای گوگول» در روسیه گونه‌ای از روایت و داستان را بنیاد نهادند که اکنون داستان کوتاه نامیده می‌شود. از عناصر داستان کوتاه می‌توان به موضوع، درون‌مایه، زمینه، طرح، شخصیت، زمان، مکان و زاویه‌دید اشاره کرد. تعدادی از بزرگان داستان کوتاه در جهان «آنتوان چخوف»، «نیکلای گوگول»، «ارنست همینگوی»، «خورخه لوئیس بورخس» و «جروم دیوید سالینجر» و تعدادی از بزرگان داستان کوتاه در ایران نیز «غلامحسین ساعدی»، «هوشنگ گلشیری»، «صادق چوبک»، «بهرام صادقی»، «صادق هدایت» و «سیمین دانشور» هستند.

خواندن کتاب هدیه شوم را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی معاصر فرانسه و قالب داستان کوتاه پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب هدیه شوم

«زیر نورافکن پرنور، او هم از گرما اذیت می‌شد، ولی لبخند دلنشینش را همچنان حفظ کرده بود. قطره‌های عرق روی پیشانی و گونه‌های گریم‌شده‌اش جانشین اکلیلی شده بودند که به پوستش برق ملایمی می‌داد. دختربچه‌ای کوچک را در بغل گرفته بود که هم خجالت می‌کشید، هم بسیار خوشحال به نظر می‌رسید و با چشمان درشتش به او خیره شده بود. دخترک به قدری غرق تماشای بابانوئل شده بود که فراموش کرده بود به دوربینی نگاه کند که قرار بود عکسش را بگیرد و این لحظهٔ فراموش‌نشدنی را روی کاغذ چاپ کند. حاضر بودم تمام دارایی‌ام را بدهم و لحظه‌ای به جای آن دختربچه باشم.

حال بدم فوری برطرف شد و نسیم خنکی صورتم را نوازش داد. برای چند ثانیه احساس کردم تمام چیزهای اطرافم ناپدید شدند: ازدحام، همهمه و صدای نخراشیده‌ای که پشت بلندگو برای بعضی از اجناس فروشگاه تبلیغ می‌کرد. غیر از بابانوئل، هیچ کس دیگری را نمی‌دیدم.

انگار با سفری عجیب به گذشته برگشته بودم و دوباره کودک شده بودم. در واقع من همان دخترکی بودم که بابانوئل بغل کرده بود. غروب آفتاب بود و ما در منظره‌ای برفی قرار داشتیم. ناگهان گوزنی ظاهر شدکه سورتمه‌ای برّاق و پوشیده از نوارهای رنگی و گوی‌های طلایی را می‌کشید. ما سوار آن شدیم و در آسمان پرستارهٔ شب به پرواز درآمدیم.

فلاش دوربین عکاسی به طور ناگهانی و خیره‌کننده روشن شد. در یک لحظه از سفری که به اعماق گذشته کرده بودم برگشتم و دوباره در میان ازدحام و گرمای فروشگاه گم شدم. سفرم هرچند کوتاه بود ولی علت رفتار عجیبم را به من فهماند. مسلّماً این بابانوئل نیز یکی از بابانوئل‌های دروغینی بود که هر سال در روزهای نزدیک کریسمس، سروکله‌شان در سرتاسر شهر پیدا می‌شد، ولی اگر من با دیدن او یکّه خوردم، به این خاطر بود که او را می‌شناختم. نور فلاش که قسمت بالای صورت او و به‌خصوص چشم‌هایش را روشن کرده بود، راز او را آشکار کرد. در نگاه این مرد که لباس بابانوئل را پوشیده بود، چیزی غیرعادی وجود داشت؛ چیزی که مرا کاملاً هیپنوتیزم کرده بود و چیز دیگری که نمی‌دانستم چه بود. لااقل هنوز نمی‌دانستم چه بود.

ولی بی هیچ شک و تردیدی می‌دانستم که این مرد متعلق به گذشتهٔ من است.

ظهور غیرمنتظره و ناگهانی او مرا منقلب کرده بود، به هم ریخته بود، از این رو به آن رو کرده بود. قبول دارم که من همیشه به عید کریسمس و رسوم مربوط به آن حساس بودم. روزی که فهمیدم بابانوئل وجود خارجی ندارد و یک افسانه است، برایم روز عزا بود. هنوز هم غم و اندوهی که مرا فرا گرفته بود به خاطر دارم، درحالی‌که فقط هفت سال و نیم داشتم و الآن به سی‌سالگی نزدیک می‌شوم. مسخره‌ام نکنید! بعضی از خاطرات دوران کودکی، گاهی به زخم‌هایی می‌مانند که بد جوش خورده‌اند و هر لحظه آمادهٔ باز شدن‌اند.

تصمیمم را گرفتم.

همان‌جا جست‌وجوی خرید هدیه را، برای دنبال کردن فکری که در لحظهٔ روشن شدن فلاش دوربین به ذهنم رسید، رها کردم؛ فکری که شاید احمقانه به نظر می‌رسید، ولی به‌هیچ‌وجه حاضر به کنار گذاشتنش نبودم. باید می‌فهمیدم که این مرد چه کسی بود؟ کِی و کجا او را دیده بودم؟ چرا و به چه علت، با وجود ریش و پشم‌های مصنوعی لباس بابانوئل، به نظرم زیبا می‌آمد و چرا احساس می‌کردم در این نگاه زیبا چیزی وجود دارد که مرا می‌ترساند؟»

نظری برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۹۵٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۱۶۰ صفحه

حجم

۹۵٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۱۶۰ صفحه

قیمت:
۴۵,۰۰۰
۱۳,۵۰۰
۷۰%
تومان