دانلود و خرید کتاب یک روز ارس گردم فاطمه باباخانی
تصویر جلد کتاب یک روز ارس گردم

کتاب یک روز ارس گردم

امتیاز:
۴.۳از ۳ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب یک روز ارس گردم

«یک روز ارس گردم» مجموعه داستان کوتاهی از نوشته فاطمه باباخانی(-۱۳۶۳)، نویسنده معاصر ایرانی است.

در بخشی از داستان «یک روز ارس گردم» از این کتاب می‌خوانیم:

اسمش یحیی بود. نه، اسمش یحیی نبود که تفنگش را انداخت و بی‌آن‌که پشت سرش را نگاه کند گریخت. نه اسب‌های مرده‌ی لب مرز را دید، نه بقعه‌ی پیرمحمد و نه چای‌خانه‌ی رفیع. حتا بوی نان ساجی و کشک تازه هم، که روز اول چنان گیج‌اش کرده بود، یادش نبود. فقط صدای خمپاره‌هایی که همه‌ی این چند روز روی سرشان باریده بود توی گوشش بود، طوری‌که صدای جرینگ‌جرینگ النگوهای رنگی ته جیبش را هم که چند روز قبل از حراجی گرفته بود نمی‌شنید. و آن مه غلیظ، مه غلیظ بامداد آن روز رودخانه‌ی کنجانچم.

اسمش یحیی بود یا نبود که به نفس‌نفس افتاد. نایستاد. برنگشت که پشت سرش کبوده را ببیند. در آن مه غلیظ گویی فرورفته بود در رودخانه‌ی کنجانچم. فقط صدای خروس‌های پیرِ رفیع را شنید که انگار قبل از همه، از فرار او خبردار شده بودند.

از اهالی ارتفاعات چهارشنبه بود، با قدی بلند، صورتی استخوانی و گونه‌های آفتاب‌سوخته. و این‌که او از زن سوم پدرش بود و بارها از سر پستش فرار کرده بود. همه‌ی اهل ده این‌ها را می‌دانستند. و این را هم می‌دانستند که وقتی به بهانه‌ی پر کردن باک پیکان رییس پاسگاه به چای‌خانه‌ی رفیع می‌رود، نه هوس قلیان دارد نه پر کردن باک پیکان یادش می‌ماند. همه فقط بطری‌ای را می‌دیدند که رفیع از پشت پیشخوان می‌آورد و او زیر پیراهن سربازی‌اش پنهان می‌کرد و جایی دور از چشم همه بطری را، بی‌آن‌که به آن لب زده باشد، دور می‌انداخت. هیچ‌کس صدای او را نمی‌شنید وقتی می‌خواند: «یک روز ارس گردم... اطراف تو را گردم.» حتا هیچ‌کس چشم‌های نگران او را نمی‌دید وقتی دخترهای ده از گرمه‌فروشی لب جاده خسته می‌شدند و به خانه برمی‌گشتند. پک‌های پی‌درپی‌اش به سیگار و سرفه‌هایش بیهوده بود.

نظری برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۵۹٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۸

تعداد صفحه‌ها

۱۱۲ صفحه

حجم

۵۹٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۸

تعداد صفحه‌ها

۱۱۲ صفحه

قیمت:
۱۰۰,۰۰۰
تومان