کتاب شرکت تک نفره
معرفی کتاب شرکت تک نفره
کتاب شرکت تک نفره نوشتهٔ پاول جارویس و ترجمهٔ پگاه فرهنگ مهر است و نشر هورمزد آن را منتشر کرده است. با خواندن این کتاب متوجه میشوید چرا کوچکماندن، اصل بزرگ دیگری برای کسبوکارهاست.
درباره کتاب شرکت تک نفره
«بیشتر همیشه بهتر نیست». بعضی از شرکتها و اشخاصی که نامشان برند است، ذاتاً شرکتهای تکنفره هستند.
همواره فرض بر این است که کارِ سخت و تفکر هوشمندانه به رشد کسبوکار میانجامند. اما عموماً عکس این موضوع اتفاق میافتد. رشد همیشه مفید نیست؛ نوعی رشد بهواقع موجب کاهش انعطافپذیری و استقلال شما میگردد. شرکتهای تکنفره اینگونه رفتار میکنند.
پذیرفتن رشد به نظر در اکثر اوقات سادهترین راهحل است؛ آسانتر است اگر بهسمت هر مشکلی که ظاهر میشود، یک «بیشتر» پرتاب کنیم؛ مشتریهای بیشتر میخواهید؟ کارمندان بیشتری استخدام کنید. درآمد بیشتر میخواهید؟ پول بیشتری هزینه کنید. با درخواستهای پشتیبانی بیشتری سروکار دارید؟ تیم پشتیبانی بزرگتری بسازید. اما شاید افزایش مقیاس بهترین یا هوشمندانهترین راهحل برای مشکل پایه نباشد. جهت ارتقای سود، چطور میشد اگر مشتریان بیشتری را بهسادگی با خلق کارایی بیشتر به دست میآورید تا دیگر مجبور به افزودن به کارمندان نمیشدید؟ اگر راهی مییافتید تا هزینهٔ کمتری صرف کنید (تا درنهایت به سود بیشتر دست یابید) چطور؟ چه میشد اگر در راستای پاسخ به درخواستهای پشتیبانی، به طریقی بهتر روش استفاده از آنچه میفروشید را به مشتریانتان آموزش میدادید تا دیگر مجبور نباشند سؤالات تکراری بپرسند؟ چطور میشد اگر مجبور نبودید ساعات بیشتری برای تکمیل پروژهای کار کنید؛ بلکه فقط کاراییتان را افزایش میدادید و از زندگی بهدور از کار بیشتر لذت میبردید؟
اگر رشد، در مفهوم تجاری معمول، کورکورانه اتفاق بیفتد، استراتژی هوشمندانهای نخواهد بود. بخش قابلتوجهی از تحقیقات ارائهشده در کتاب شرکت تک نفره نشان میدهند رشد نسنجیده دلیل اصلی مشکلات شغلی است؛ چراکه با کارمندان زیادی، هزینههای ناپایدار و کارکردن همیشگی رهایتان میکند. ممکن است مجبور شوید تعدادی از کارمندان را اخراج کنید، شرکت را با ضرر بفروشید یا حتی بدتر، کاملاً کار را تعطیل کنید.
چطور میشد اگر در عوض، در مسیر رشد کوچکتر، هوشمندتر، کارآمدتر و انعطافپذیرتر حرکت میکردید؟
کوچکماندن لزوماً جاپای چیز دیگر یا نتیجهٔ شکست نیست؛ بلکه میتواند هدف نهایی یا یک استراتژی بلندمدت هوشمندانه باشد. هدف از شرکت تکنفره شدن، بهترشدن بهشکلی است که موجب پسرفت نشود. میتوانید درآمد، لذت، طرفداران، تمرکز، استقلال و تجربیات خود را افزایش دهید و درعینحال در برابر تمایل به افزایش کورکورانهٔ حقوق و دستمزد کارمندان، هزینهها و اضطراب مقاومت کنید. این رویکرد نوعی حائل سود برای شرکت در برابر بازارها ایجاد میکند و یک حائل شخصی برای کمک به شما جهت کامیابشدن، حتی در زمان سختی به همراه دارد.
رویکرد «شرکت تکنفره» تنها به یک کسبوکار تکنفره اشاره ندارد؛ بلکه یک مدل استفاده از قدرت جهت خوداتکایی و مسئولیتپذیریِ بالاتر برای مسیر شغلی است. گرچه شرکت تکنفره بهقطع میتواند یک کسبوکار کوچک یا تکنفره باشد، برخلاف اکثر کسبوکارهای کوچکی است که نهایت هوشمندیشان توسعه یا رشد جهت دستیابی به حداکثر سودآوری است. شرکت تکنفره، رشد را زیر سؤال میبرد و بهعمد کوچک میماند.
خواندن کتاب شرکت تک نفره را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران کتابهای مدیریت و کسبوکار پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب شرکت تک نفره
«در پاییز ۲۰۱۰، تام فیشبرن شغل بهظاهر فوقالعادهٔ خود را بهعنوان معاون بازاریابی در یک شرکت غذاهای مصرفی بزرگ رها کرد. او دوست داشت داستانهای مصور بکشد. این کار درنهایت به بهترین حرکت شغلیِ تام تبدیل گردید؛ هم ازنظر احساسی و هم مالی.
او فقط ازروی هویوهوس علاقهاش را دنبال نمیکرد و به یک هیپیِ مخالفِ سرمایهداری هم تبدیل نشده بود؛ بلکه بهدقت تصمیمش را برنامهریزی و اجرا کرد تا مطمئن شود موفق خواهد شد. تام در کودکی علاقهٔ زیادی به ترسیم داستانهای مصور داشت؛ تا جایی که دفترچهٔ نسخهٔ پدرش را که دکتر بود، میگرفت و پشت آن ورقهای پویانما درست میکرد.
بعدها در دانشگاه هاروارد، درحالیکه برای کسب مدرک مدیریت کسبوکار (اِمبیاِی) تلاش میکرد، به تشویق دوستانش کاریکاتورهایی را که در وقت آزادش در دانشگاه میکشید، برای هارباس، روزنامهٔ دانشگاه میفرستاد. بااینحال پس از پایان تحصیلات، وارد دنیای سهام شد؛ چراکه پس از دریافت مدرکی درزمینهٔ کسبوکار، قدم منطقیِ بعدی به نظر میرسید. تام همچنین عضوی از جمعیت سیتکام بود؛ بنابراین با خود فکر کرد باید شغل «باثباتی» پیدا کند. کشیدن کاریکاتور همچنان برایش یک سرگرمی بود و کاریکاتورهایش را که بازاریابی شرکتی را مسخره میکردند، با همکارانش در میان میگذاشت؛ همان صنعتی که خودش نیز دیگر بخشی از آن بود.
همانطور که شغلش در شرکت را ادامه میداد و کاریکاتورهایش توسط دوستانش و بعد توسط دوستانِ دوستانش و بعد افرادی خارج از دایرهٔ آنها به اشتراک گذاشته میشدند، بهمرور توجه افراد بسیاری را به خود جلب کرد. پس از مدتی، او بعدازظهرها و آخرهفتههایش را مشغول کشیدن برای شرکتهایی بود که پولی را در ازای کاریکاتورهایش میپرداختند. درنهایت زمانی که تعداد مطمئنی مشتری اینچنینی داشت و پول کافی ذخیره کرده بود، تصمیم به ترک کار گرفت و ماجراجویی خودش را آغاز کرد.
در طول هفت سال از آن زمان، تام با کشیدن کاریکاتور، دو یا سه برابر بیشتر نسبت به قبل درآمد کسب کرد. اما این موفقیت نتیجهٔ اضافهشدن یک دفتر و کارمندان بیشتر، توسعهٔ شغلی یا اصلاً داشتن دفاتر ماهوارهای در سرتاسر کرهٔ زمین نبود! شرکت او، مارکِتون، هنوز هم تشکیل شده است از خود او و همسرش و البته چند فریلنسر دیگر که فقط روی پروژههای جزئی کار میکنند. تام و همسرش در خانه و در یک استودیوِ بسیار آفتابگیر در حیاط پشتی خود در شهر مارین کانتیِ کالیفرنیا کار میکنند؛ دو دخترشان هم غالباً بعدازظهرها کنارشان مینشینند و با آنها کاریکاتور میکشند.
از گذشته تا کنون، رشد همواره محصول جانبیِ موفقیت شناخته شده است. اما تام اهمیتی به این مسئله نمیدهد. او قوانین کسبوکار را میداند، در یکی از دانشگاههای مطرح جهان درس خوانده و بعد دانشش را برای فعالیت در یک شرکت بزرگ به کار بسته بوده است. فقط اینکه علاقهای به پیروی از قواعد متداول ندارد.»
حجم
۳۱۳٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۳۲۰ صفحه
حجم
۳۱۳٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۳۲۰ صفحه