تا ۷۰٪ تخفیف رؤیایی در کمپین تابستانی طاقچه! 🧙🏼🌌

کتاب سال صفر
معرفی کتاب سال صفر
کتاب الکترونیکی «سال صفر» نوشتهٔ احمد طالبینژاد و با نشر روزنه کار منتشر شده است. این اثر در قالب داستان کوتاه، روایتی از زندگی، خاطرات و دغدغههای یک نسل را در بستر تحولات اجتماعی و سیاسی ایران به تصویر میکشد. نویسنده با نگاهی به گذشته و حال، تجربههای شخصی و جمعی را در هم میآمیزد و تصویری از زیست روشنفکری، روابط خانوادگی و دوستیها ارائه میدهد. نسخهی الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب سال صفر
«سال صفر» از احمد طالبینژاد، مجموعهای از داستانهای کوتاه است که در فضای اجتماعی و سیاسی دهههای اخیر ایران شکل گرفتهاند. این کتاب با روایتی اولشخص، زندگی مردی را دنبال میکند که میان خاطرات گذشته و واقعیتهای امروز سرگردان است. ساختار کتاب بهگونهای است که مرز میان خاطره، واقعیت و خیال را باریک میکند و خواننده را به سفری درونی و بیرونی میبرد. روایتها با لحنی صمیمی و گاه تلخ، به دغدغههای روشنفکری، روابط خانوادگی، دوستیها و دلبستگیهای عاطفی میپردازند. کتاب نهتنها تصویری از زندگی فردی شخصیت اصلی ارائه میدهد، بلکه بازتابی از تحولات اجتماعی، فرهنگی و سیاسی ایران در چند دههٔ گذشته است. «سال صفر» با بهرهگیری از عناصر داستانی و خاطرهنویسی، فضایی خلق میکند که در آن گذشته و حال به هم گره میخورند و خواننده را به تامل دربارهٔ هویت، تعلق و معنای زندگی وا میدارد.
خلاصه داستان سال صفر
هشدار: این پاراگراف بخشهایی از داستان را فاش میکند! داستان «سال صفر» با روایت مردی آغاز میشود که در مرز میان مرگ و زندگی قرار گرفته و در ذهنش خاطرات و واقعیتها در هم میآمیزند. او در خانهای با همسرش «پری» زندگی میکند؛ رابطهای که سالهاست به سردی گراییده و هر دو در نوعی بیگانگی و دلزدگی به سر میبرند. مرد، در آستانهٔ سفری به پاریس، گذشتهٔ خود را مرور میکند: از دوران دانشجویی، دوستی با «ناصر» و خانوادهاش، تا خاطرات کودکی و نوجوانی در شهری کوچک و فقیر. روایت با بازگشت به سالهای پرتنش انقلاب و فضای سیاسی آن دوران، تجربههای زیستهٔ شخصیت را در مواجهه با ترس، امید، دوستی و عشق به تصویر میکشد. بخشهایی از داستان به سفرهای شخصیت اصلی به شیراز و دیدار با خانوادهٔ ناصر اختصاص دارد؛ جایی که حسرتها، دلبستگیها و ناکامیهای عاطفی او برجسته میشود. در این میان، رابطهٔ او با «زهره» و دلبستگیهایش به گذشته، نوعی حسرت و گمگشتگی را در سراسر روایت جاری میکند. داستان با تردیدها، تصمیمهای دشوار و جستوجوی هویت و معنای زندگی پیش میرود، بیآنکه پایانی قطعی یا قهرمانانه داشته باشد. «سال صفر» بیش از آنکه بر حادثهای خاص متمرکز باشد، بر فضای ذهنی و عاطفی شخصیتها و تاثیر تحولات اجتماعی بر زندگی فردی تاکید دارد.
چرا باید کتاب سال صفر را بخوانیم؟
این کتاب با نگاهی موشکافانه به زندگی روشنفکران و طبقه متوسط ایران، تجربههای زیستهٔ یک نسل را در بستر تحولات اجتماعی و سیاسی روایت میکند. «سال صفر» با ترکیب خاطره، داستان و تاملات فلسفی، تصویری از دغدغههای هویتی، روابط انسانی و حسرتهای عمیق ارائه میدهد. خواندن این اثر فرصتی است برای مواجهه با فرازونشیبهای زندگی، تردیدها و امیدهایی که بسیاری از مخاطبان با آنها همذاتپنداری خواهند کرد. روایتهای کتاب، نهتنها بازتابی از یک دورهٔ تاریخی، بلکه تلاشی برای فهم معنای زیستن و جستوجوی هویت در جهانی متغیر است.
خواندن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
مطالعهٔ این کتاب برای علاقهمندان به داستانهای اجتماعی، خاطرهنویسی و روایتهای روشنفکری پیشنهاد میشود. کسانی که دغدغهٔ هویت، روابط انسانی، تحولات اجتماعی و تجربههای زیستهٔ نسلهای گذشته را دارند، با «سال صفر» ارتباط برقرار خواهند کرد. همچنین برای مخاطبانی که به دنبال بازتابی از زندگی طبقه متوسط و روشنفکران ایرانی هستند، این اثر قابل توجه است.
بخشی از کتاب سال صفر
«اگر زنده باشم. باید انگشتانم تکان بخورند. نه. نمیشود. پس مردهام. به همین راحتی؟ ولی چرا همه چیز را حش میکنم؟ از کشف این حقیقت که آدم مرده تا وقتی زیر خروارها خاک دفن نشود. قادر است همه چیز را حش کند. لذتی سراسر وجودم را فرا میگیرد. صدای ازاردهندة جارویبرقی» از هال شنیده میشود. پری» مثل هر روز با جارو زدن شروع کرده. بعد از آن نوبت گردگیری میچیند. گلدان کوچک بنفشة آفریقایی را از پشت پنجره برمیدارد» وسط میز میگذارد و تا من از خواب بیدار شوم. گوشهای مینشیند و گریه میکند. آرام و بیصدا. یکی دو بار اتفاقی دیدهام. به محض این که صدای پایم را بشنود. میدود توی آشپزخانه و مشتی آب به صورتش میزند بعد میرود توی اتاقخواب روبروی آینه مینشیند و بزک مختصری میکند تا سرخی چشمها و تکیدگی چهرهاش را پنهان کند. اغلب شبهاء از سر شب ارایش ملیحی میکند. لباس هوسانگیزی میپوشد و دائم از جلویم رد میشود. جوری که توجهم ر جلب کند. تا ساعت بازدهونيم که دیگر حوصلهاش سر میرود. خودش را به این در و آن در میزند. گاهی فیلم میگذارد و میبیند. گاهی ماهواره را روشن میکند. نیم ساعتی مثلاً ۱۸۲۷ را با صدای بلند نگاه میکند اماء موفق نمیشود خلوت خودخواستَة مرا بشکند. وقتی احساس میکند دیگر نمیتوانم در مقابل غلبة خواب خودداری کنم» میرود توی رختخواب دراز میکشد و چشم انتظارم میماند. من هم آنقدر معطل میکنم که یکجوری همانجا که هستم. خوابم ببرد. اغلب روی کاناپه با کف هال. هنوز خوابم سنگین نشده. میآید بالای سرم مینشیند و آرام میگرید. بعد میرود رواندازی میآورد. کنارم دراز میکشد و با سر و گوشم بازی میکند. طی این سالهاء آنقدر نقش مردان خوابآلود را برايش بازی کردهام که حتی وقتی بیدار و هشیارم. نمیتواند تشخیص بدهد که خوابم یا بیدار. چیزی نمیگذرد که خوابش میبرد و من آسوده خاطر غلتی میزنم و واقعاً میخوابم. گاهی هم پیش از آن که خوابش ببرد. پشتش را به من میکند و کنافت. خوک. احمق. تو احساس نداری انسان نیستی. و آنقدر ریزریز به بخت برگشتة خودش نفرین میکند تا خوابش ببرد.»
حجم
۶۹۵٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۱۸۴ صفحه
حجم
۶۹۵٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۱۸۴ صفحه