دانلود و خرید کتاب در مسیر پیروزی استفان شوارتزمن ترجمه امیرحسین فتوحی

معرفی کتاب در مسیر پیروزی

کتاب در مسیر پیروزی نوشتهٔ استفان شوارتزمن و ترجمهٔ امیرحسین فتوحی است و هورمزد آن را منتشر کرده است. درس‌هایی برای رسیدن به موفقیت در این کتاب آمده است.

درباره کتاب در مسیر پیروزی

استفان شوارتزمن در کتاب در مسیر پیروزی راه و رسم رسیدن به پیروزی را به مخاطبان نشان داده است. بخش‌ها و فصل‌های این کتاب از این قرار هستند:

بخش اول: موانع را از سر راه بردارید

فصل اول: محدود نمانید

فصل دوم: همه‌چیز به هم مرتبط است

فصل سوم: پیشنهادی برای مصاحبه: به شرایط مسلط شوید

فصل چهارم: عمل‌کردن بهترین راه برای یادگیری است

فصل پنجم: هیچ معامله‌ای عادی نیست

فصل ششم: پول در شرایط بد راه‌حل خوبی نیست

بخش دوم: به دنبال آرزوهای ارزشمند بروید

فصل هفتم: هرچقدر مسئله دشوارتر باشد، رقابت تنگاتنگ‌تر خواهد بود

فصل هشتم: یک بار تماس بگیرید، سپس به تماس‌هایتان ادامه دهید

فصل نهم: جایی بروید که دیگران نیستند

فصل دهم: فرصت‌های نادر را از دست ندهید

فصل یازدهم: چرخه‌ها: سرمایه‌گذاری در اوج و کف بازار

فصل دوازدهم: امور مالی جای افراد مسن و شجاع نیست

فصل سیزدهم: ضرر نکنید!!! توسعهٔ فرایند سرمایه‌گذاری

بخش سوم: تمام جوانب را در نظر بگیرید

فصل پانزدهم: توسعه

فصل شانزدهم: در صورت نیاز کمک بخواهید

فصل هفدهم: کارآفرینی: هیچ‌کس چیزی راجع به سختی‌های آن به شما نخواهد گفت

فصل هجدهم: به صداهای مخالف توجه کنید

فصل نوزدهم: تأخیر در انجام معامله فاجعه می‌آفریند

فصل بیستم: تحولی دیگر

بخش چهارم: پیش به سوی موفقیت

فصل بیست و یکم: خودتان را با شرایط وفق دهید

فصل بیست و دوم: تعهد

فصل بیست و سوم: وقتی کشور از شما کمک می‌خواهد، درخواستش را رد نکنید

فصل بیست و چهارم: مأموریتی برای بهترشدن

سخن آخر

۲۵ قانون برای کار و زندگی

خواندن کتاب در مسیر پیروزی را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به دوستداران کتاب‌های موفقیت و توسعهٔ فردی پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب در مسیر پیروزی

«کمی قبل از اینکه فارغ‌التحصیل شوم، در مصاحبهٔ شغلی از من پرسیده شد که در آینده می‌خواهم چه‌کاره شوم. پاسخی عجیب در سر داشتم.

به مصاحبه‌کننده گفتم: «می‌خواهم مرکز تلفن باشم. اطلاعات زیادی را دریافت کنم، آن‌ها را مرتب کنم و دوباره به جهان پیرامونم بفرستم.»

طوری به من نگاه می‌کرد انگارکه دیوانه‌ام. اما از گفته‌هایم مطمئن بودم و پس از جلسه‌ای که در پایان سال آخر دانشگاه برگزار شد، از این هم مصمم‌تر شدم. نامه‌ای به آورل هریمن، یکی از اعضای انجمن جمجمه و استخوان نوشتم و از او درخواست کمک کردم. او «مرد باهوش» دیپلماسی آمریکا و فرماندار سابق نیویورک است.

او در جواب نامه، از من دعوت کرد تا ساعت سهٔ بعدازظهر به خانه‌اش بروم که البته بعداً زمان ملاقات به وقت ناهار تغییر پیدا کرد.

با عجله اولین کت‌شلوارم را، که خاکستری با راه‌راه سفید و محصول شرکت جی.پرس بود، برداشتم و به سمت خانهٔ هریمن در خیابان هشتاد و یک، کوچهٔ شرقی ۱۶ به راه افتادم که فاصلهٔ کمی تا موزهٔ متروپولیتن نیویورک داشت. مستخدمی با کت سفید و کراوات مشکی در را باز کرد و من را به اتاق نشیمنی برد که پر از نقاشی‌های امپرسیونیستی بود. می‌توانستم صدای رابرت واگنر، شهردار سابق نیویورک، را از اتاق بغل بشنوم. بالاخره نوبت به من رسید. هریمن روی مبل نشسته بود. تقریباً هشتاد سال سن داشت، اما برای خوشامدگویی به من از جای خود بلند شد و از من خواست تا سمت راست او بنشینم؛ چرا که گوش چپش سنگین بود. روی طاقچهٔ شومینه، مجسمه‌ای از رابرت کندی، برادر رئیس‌جمهور مقتول، جان اف کندی قرار داشت. دوست رابرت کندی هم پارسال به قتل رسیده بود. پس از اینکه با او چند دقیقه راجع به ورودم به دنیای سیاست صحبت کردم، هریمن رو به من کرد و گفت: «مرد جوان، آیا سرمایه‌ای هم داری؟»

«خیر.»

او گفت: «بسیار خب، ورود به دنیای سیاست برای شما تغییر بزرگی خواهد بود. پیشنهادم این است که اگر به سیاست علاقه‌مند هستید، بروید و تا جایی که می‌توانید درآمد کسب کنید. با این کار به استقلال مالی خواهید رسید و سپس می‌توانید وارد عرصهٔ سیاست شوید. اگر پدر من، ای. اچ. هریمن، رئیس راه‌آهن یونیون پاسیفیک نبود، امروز و در اینجا مشغول صحبت با من نبودید.»

داستان زندگی‌اش را برایم تعریف کرد. او ماجراجویی‌های زیادی را تجربه کرده بود. در گروتون در مدرسه‌ای شبانه‌روزی تحصیل کرده و سپس به ییل آمده و چوگان بازی کرده بود. پس از فارغ‌التحصیلی، به کسب‌وکار مشغول شد. او با حمایت و کمک پدرش از انقلاب ۱۹۱۷ به روسیه رفت و رهبری سرمایه‌گذاری آمریکا در روسیه را بر عهده گرفت. او لنین، استالین و تروتکسی را می‌شناخت. پس از تصرف اکثر دارایی‌های آمریکا توسط بلشویک‌ها، به آمریکا برگشت و پیشنهاد داد که در آیداهو یک پیست اسکی بر اساس پیست اسکی سنت مورتیز در کشور سوئیس ساخته شود. اسم آن را درهٔ خورشید گذاشت. در طول جنگ جهانی دوم، دوست پدرش، یعنی رئیس‌جمهور فرانکلین روزولت، او را در مقام سفیر آمریکا به مسکو فرستاد. در سال ۱۹۵۵، او به سمت فرمانداری نیویورک منصوب شد و بعدها در زمان ریاست‌جمهوری کندی به وزارت امور خارجه رفت. زمانی که او را در سال ۱۹۶۹ ملاقات کردم، رهبر مذاکره‌کنندگان آمریکایی در مذاکرات صلح پاریس بود و تلاش می‌کرد که به جنگ ویتنام خاتمه دهد. هریمن مشغول صحبت بود که تلفن زنگ خورد و مذاکره‌کنندگان در پاریس از او مشاوره خواستند.»



نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۱٫۲ مگابایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۴۸۰ صفحه

حجم

۱٫۲ مگابایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۴۸۰ صفحه

قیمت:
۱۱۰,۴۰۰
۳۳,۱۲۰
۷۰%
تومان