کتاب معشوقه
معرفی کتاب معشوقه
چاپ سوم کتاب معشوقه نوشتهٔ دنیل استیل و ترجمهٔ شیما آبیاری است. نشر آناپنا این رمان آمریکایی را منتشر کرده است.
درباره کتاب معشوقه
کتاب معشوقه (چاپ سوم) [The Mistress] که حاوی یک رمان آمریکایی است، داستان حصاری است که آدمها بهواسطهٔ جبر روزگار دور خود کشیدهاند و به دلایلی همچون ترس از تکرار مصیبت، غم و تنهایی تن میدهند. این رمان به انزجار باتلاق روابطی که هیچ ربطی به آدمها ندارد و مدام در آن فرو میروند، پرداخته است. این رمان را که ۱۷ فصل دارد، داستان جسارت دانستهاند؛ داستان دست به زانو زدن و برخاستن و آگاهشدن و هشیارشدن. این رمان داستان رهایی از عادتی است که بهاشتباه عشقش مینامیدند. با اثری به قلم دنیل استیل همراه شوید.
خواندن کتاب معشوقه را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی آمریکا و قالب رمان پیشنهاد میکنیم.
درباره دنیل استیل
دنیل استیل با نام کاملِ «دانیل فرنانده دومینیک شولین - استیل» در ۱۴ اوت ۱۹۴۷ میلادی در نیویورک به دنیا آمد. او رماننویسی است که بیش از ۸۰ رمان نوشته و در دههٔ ۱۹۹۰ میلادی جزو فعالترین نویسندگان آمریکایی شناخته شده است. گفته شده است که او گاه بهطور همزمان بر روی پنج پروژه از رمانهایش کار میکند. او در داستاننویسی، اغلبْ خانوادههای ثروتمند را رو به یک بحران قرار میدهد و یا از عناصری همچون تهدید بهوسیلهٔ عناصر تاریکی مانند زندان، تقلب، باجخواهی و خودکشی استفاده میکند؛ همچنین مجموعه آثاری در زمینهٔ داستان کودکان و شعر دارد. از بیش از ۲۰ اثر از این نویسندهٔ آمریکایی برای تولید فیلمهای سینمایی و تلویزیونی اقتباس و برداشت شده و دو اقتباس از کتابهایش نیز برندهٔ جایزه گولدن گلوب شدهاند. برخی از آثار دنیل استیل که به پارسی برگردانده شده، عبارتاند از «دلبر»، «دختری با چشمهای آبی»، «الآن وقتشه»، «بازی قدرت»، «جادو» و «معشوقه».
بخشی از کتاب معشوقه
«ناتاشا یه سری وسیله در حراج دوروت پیدا کرده بود که میتونست از اونها برای آپارتمان جدیدش استفاده کنه. تعدادی سنگ یشم، میز و صندلیهای ایتالیایی برای آشپزخونه و حتّی یکی دوتا تابلو نقاشی. هیچکدوم از اونها گرون نبودن امّا ظاهر خوبی داشتن، ناتاشا برخلاف زندگی قبلیش سبک و استایل زندگیش رو بر اساس چیزهای ارزون گذاشته بود.
حراج لباسهای طراحان معروف در هتل دوروت خیلی خوب پیش رفته بود بهتر از اون چیزی که انتظار داشت. او تمام پولی رو که از حراج هرمس و حراج طراحان درجهیک بهدست آورده بود توی بانک گذاشت و تا مدّتها نگرانی برای پول نداشت و میتونست از پس زندگیش بربیاد. او قصد داشت کاری برای خودش دستوپا کنه و باید باجدیت به جستجو ادامه میداد. او عاشق مدرنیسم قرن بیستم بود و بههمینخاطر در کلاسی با همین موضوع ثبتنام کرد. کلاس همونهفته شروع شد و دقیقاً همون چیزی بود که میخواست. همهچیز برای ناتاشا خوب پیش میرفت و هر روز بیشتر احساس میکرد که داره به خود اصلیش نزدیک میشه. هنوز هم بهخاطر زندگی گذشتهاش که باعث شده بود احساس کنه یه فاحشه است خجالت میکشید. امّا در اصل اینطور نبود. ناتاشا یاد گرفته بود خودش رو ببخشه و حرکت کنه. حداقل بهخاطر زندگی که الان داشت به خودش افتخار میکرد. او همیشه فکر میکرد که نمیتونه بدون ولادمیر زنده بمونه درصورتیکه اینطور نبود.
ناتاشا برای لباسها و جواهراتی که فروخته بود و یا زندگی با ولادمیر دلتنگ نشد. از وقتیکه ولادمیر اون رو رها کرده بود خبری از او نداشت و از اینکه نیازی نداشت که به پیشنهاد یوری فکر کنه آرامش داشت. او نمیدونست که چطور با ناتاشا ارتباط برقرار کنه. بهخاطرهمین نمیتونست پیشنهادش رو دوباره تکرار کنه. ناتاشا هنوز هیچ دوستی نداشت. در چهارماهی که گذشته بود درگیر رسیدگی به کارهای خونهٔ کوچکش بود.»
حجم
۲۵۸٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۳۱۸ صفحه
حجم
۲۵۸٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۳۱۸ صفحه
نظرات کاربران
مثل همه ی کتابهای خانم استیل ، در پایان داستان، ابر و باد و خورشید و فلک، دست به دست هم می دهند و کاجملا هندی به پایان می رسه