دانلود و خرید کتاب کتاب اوهام گوناگون عومور ایکلیم دمیر ترجمه رضا اهرابیان
تصویر جلد کتاب کتاب اوهام گوناگون

کتاب کتاب اوهام گوناگون

معرفی کتاب کتاب اوهام گوناگون

کتاب اوهام گوناگون نوشتهٔ عومور ایکلیم دمیر و ترجمهٔ رضا اهرابیان و ویراستهٔ مهدی نوری و علیرضا اسماعیل پور است و نشر مد آن را منتشر کرده است. کتاب اوهام گوناگون مجموع چند داستان کوتاه از رنج‌ها و تنهایی‌های مردم ترکیه در بازه‌ای از تاریخ این کشور است که به تنهایی‌های مردم کشورهای دیگر گره می‌خورد.

درباره کتاب اوهام گوناگون

عومور ایکلیم ‌دمیر در ۱۹۸۰ در آدنا به دنیا آمد و در تارسوس بزرگ شد. در دانشگاه استانبول در رشته‌ٔ حقوق تحصیل کرد و هفت سال نیز به حرفهٔ وکالت جرائم کیفری اشتغال داشت. در دوران دانشجویی در مجلات مختلف مطلب می‌‌نوشت و سه سالی هم نویسنده‌ٔ آگهی‌‌های تبلیغاتی بود. اولین داستان کوتاهش را در سال ۲۰۱۰ در مجلهٔ وارلیک به چاپ رساند و نخستین کتابش، «کتاب اوهام گوناگون» در سال ۲۰۱۵ در انتشارات پایی کردی انتشار یافت. این کتاب جوایز متعددی را برای او به ارمغان آورد، از جمله جایزهٔ «داستان کوتاه حالدون تانر»، «داستان کوتاه دانشگاه آنکارا» و «ادبیات دانش ‌آموزی نتردام دُ سیون». دمیر همچنین در سال ۲۰۱۵ داستان کوتاهی منتشر کرد و موفق شد جایزهٔ بهترین داستان کوتاه سال GIO، جایزه‌‌ای در بزرگداشت جیووانی اسکو نامیلو، را از آنِ خود کند. در سال ۲۰۱۷ ترجمهٔ آلمانی از «کتاب اوهام گوناگون» توسط نشر بینوکی باعث شناخته‌شدن او در میان نویسندگان نسل نو ادبیات ترکیه در اروپا شد. 

جوزف کراتورو، منتقد ادبی، می‌گوید: «قهرمانان باورپذیر ادبیات داستانی ترکیه به‌ندرت از دل وقایع متلاطم و شناخته‌شده‌ٔ تاریخ این کشور بیرون آمده‌اند. تاریخ معاصر ترکیه معمولا در خاطرات شخصیت‌هایی بازتاب می‌یابد که فصلی از زندگی خود را پشت سر گذاشته و پا به دوره‌ٔ تازه‌ای نهاده‌اند، مثلا یک فعال چپ سابق که حالا ایام پیری را می‌گذراند. در داستان‌های ایکلیم دمیر عبور از تاریخ به مثابه ازدست‌رفتن زمان نیست. او علاقه‌ٔ بسیاری به خلق گردابی ماهرانه از فضا و زمان در روایت دارد که خواننده را متعجب و سرگردان می‌کند. داستان‌هایی که به‌هم پیوسته‌اند و به فیلمی می‌مانند با چند منظر روایت که هم‌زمان تصویربرداری شده‌اند و گاه نیز داستان‌هایی مستقل‌اند، احاطه شده در فضایی وهم‌آلود و رمزآمیز که شما را به‌دنبال تارهایی گسسته از روایت‌های قبلی می‌کشاند.»

در «کتاب اوهام گوناگون» عومور ایکلیم دمیر شمایل انسان‌هایی را پیش رویمان می‌گذارد که قلبشان را با تنهایی می‌پروند، نیز تصویر زندگی‌هایی که یکدیگر را نادیده می‌گیرند و خاطراتی که با کهنه‌شدن زیبا می‌شوند و بعد بلافاصله آدمی را فرو می‌بلعند. دمیر راوی حکایت خیابان‌های دودگرفته است. داستان پالتوهای آغشته به بوی نفتالین، بلیت‌های باخته در کورس چهارم، گیره‌های لباس مایل به انتحار، فرزانگان دوره‌گرد و حکایات بی‌پایانشان، کارمندان جان‌به‌لب رسیده از کار و تمامی ارواح اوهام‌زده‌ای که زندگی روزمره تکه‌پاره‌شان کرده است.

عناوین داستان‌های کوتاه کتاب اوهام گوناگون از این قرار است:

برخورد درون‌ها و برون‌ها

متوسط، ۴۰ سال

نمک

دیار عمو راسم‌های بی‌پایان

ناگهان دیشب

رنگانه

سه بار مردن سارایلی

دو اتاق، یک سالن، نیم حیات

دربارهٔ زنگ‌های طولانی و یک درِ آشپزخانه

نمکدانی که سکوت را می‌شکست

خواندن کتاب اوهام گوناگون را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

اگر به دنبال شناختن نویسندگان نسل نو ادبیات ترکیه هستید، نویسندگانی که جهان ادبیات ترک برایشان محدوده به تنگهٔ بسفر و استانبول نیست و به دنبال خلق تنهایی آدم‌ها هستند خواندن داستان‌های عومور ایکلیم دمیر برایتان تجربهٔ منحصربه‌فردی خواهد بود. او معتقد است نویسنده در نوشتن از شرایط محیط پیرامونش مستثنی نیست خواسته یا ناخواسته از آن تاثیر می‌پذیرد و زندگی روزانه به متن نفوذ می‌کند، همانند آشپزی که در سالی که صید پررونق است شیرینی‌هایش هم طعم ماهی می‌گیرد. از نظر او مهم‌ترین مؤلفهٔ داستان کوتاه کوتاه‌بودن آن است، و همین خصیصه است که به آن پویایی می‌بخشد و آن را فراگیر می‌کند. خصیصهٔ منحصربه‌فرد داستان کوتاه این است که می‌تواند هم‌پای سرعت زمانه حرکت کند. 

بخشی از کتاب اوهام گوناگون

«عمو راسم فرت وفرت سیگار می‌کشید. برای همین هم صدایش به گیرایی ترانه‌های غمگین بود. همه فکر می‌کردند پشت معمولی‌ترین حرف‌های عمو راسم هم معانی عمیقی پیدا می‌شود. سال‌هاست فیلم‌ها و ترانه‌ها و سریال‌ها یک مشت حکیم خیابانگرد ریش‌دراز را در باور ما فروکرده‌اند که دستکش‌های پشمی سوراخی دارند و در حلبی خالی روغن آتش روشن می‌کنند. ما هم این‌همه را دیدیم و دم نزدیم، فیلسوف‌های میخانه‌نشین و دایی‌های دنیادیده را که حرف‌های توخالی‌شان با «ببین، پسرم» و «ببین، فرزندم» شروع می‌شود. شوخی‌شوخی گول خوردیم، آن هم چه‌جور.

از حق نگذریم، عمو راسم قشنگ حرف می‌زد و نفس گرمی هم داشت. مردم هم می‌گفتند آدم خوبی است. اما راستش، چه زنت به تو خیانت کرده باشد، چه ماشینت را خط انداخته باشند، چه دچار عشق بی‌فرجامی شده باشی، چه خانه‌ات آتش گرفته باشد، چه پدرت مرده باشد، چه آدم‌فضایی‌ها تو را دزدیده باشند، چه آپاندیست ترکیده باشد، چه پاهایت را اره کرده باشند و چه تازه فهمیده باشی که سرطان داری، برای عمو راسم هیچ فرقی نمی‌کرد. درد درد است. اگر برایش می‌گفتی، او هم گوش می‌داد. اما فردای همان روز او را می‌دیدی که سر راهت سبز شده است و دارد آواز «دختر رو بکن تو گونی / گونی رو یه دور بچرخون / بعد به دیوار بکوبون» را می‌خواند. بله، آوازهای سرخوشانه‌ای پیدا می‌شود که چنین مضمونی دارند، انداختن دختری در یک گونی و کوبیدنش به دیوار. عجیب است، نه؟ یک گونی خون‌آلود و تویش هم یک دختر مرده... باز فکرم پرید جای دیگر. داشتم از عمو راسم می‌گفتم. اگر سرحال بود، دیگر غصه‌ای نداشت. درواقع گوش‌دادن به درددل مردم مرهمی بود برای دردهای خودش، فقط همین.

کم وبیش به همه پندهای یکسانی می‌داد: «فکرش رو نکن، پسر. یه روزی اومدیم و یه روزی هم می‌ریم. باقیش دروغه.» این جمله در فرهنگ لغات عمو راسم یک‌جور همدردی حاضروآماده بود که او بی‌مقدمه آن را به کار می‌برد. اما حرف‌هایش هرچه که بود، از یک «خیر باشهٔ سرد و بی‌دنباله صمیمی‌تر به نظر می‌رسید. البته که حرف‌هایش دردی از کسی دوا نمی‌کرد، اما مگر آدمی هم پیدا می‌شود که حرف‌هایش دردی از زندگی کسی دوا کند؟

بطری اول را که خالی می‌کرد، دیگر فقط به رفت وآمد کشتی‌های باری خیره می‌شد و می‌گفت: «دنیا خیلی وقته غرق شده. لجن همه‌جا رو برداشته.» وقتی این‌طور حرف می‌زد، کسانی که دورش نشسته بودند با ژست‌های عجیب وغریب به سیگاری‌هایشان پک‌های عمیقی می‌زدند، طوری که انگار راز جهان را کشف کرده باشند. تو هم به حرف‌های گنده‌گندهٔ امروزم نگاه نکن؛ یک وقتی خودم هم از همین سیگاری‌کش‌ها بودم.»

mrb
۱۴۰۳/۰۶/۰۲

دو سه تا داستان اول خیلی عالی بودن ولی بعدش داستان ها به شدت ضعیف شدن بیش از حد طولانی بودن ترجمه خوب بود

احساس‌کردنِ فقدان آسان است و گفتنش دشوار. یک کسی یک زمانی بود و بعد دیگر نبود
mrb
پیوسته بدین می‌اندیشم که چه بسیار مُردیم برای زیستن
mrb
بدین‌سان پی بردم که زندگی روزمره مشروع‌ترین مفرّ و پیچیده‌ترین راه نیندیشیدن است.»
mrb
همه‌شان آن‌قدر شبیه هم هستند که نه رفته‌ها آمده‌ها را یادم می‌آورند و نه آمده‌ها رفته‌ها را.
مسعود علوی
بدین‌سان پی بردم که زندگی روزمره مشروع‌ترین مفرّ و پیچیده‌ترین راه نیندیشیدن است.
mrb
برای خودم یک خبر خوب دارم و یک خبر بد. خبر بد این‌که در زندگی‌ام هیچ‌چیز به آن خوبی که فکر می‌کردم نخواهد شد. تک وتنها، در یک خانهٔ دوخوابه، سال‌های زیادی را سپری خواهم کرد. خبر خوب این‌که در زندگی‌ام هیچ‌چیز به آن بدی‌ها هم که فکر می‌کردم نخواهد شد.
mrb
من همان‌قدر خوشگل و دوست‌داشتنی بودم که خانه‌های سازمانی وسط بیابان زیبا و باشکوهند.
mrb
وقتی داری در کثافت فرومی‌روی، دلت می‌خواهد بی‌درنگ آن کثافت را با کسی شریک شوی. راه دیگری ندارد. باید کسی را پیدا کنی که کم وبیش به اندازهٔ خودت غرق شده باشد. این از همه‌چیز مهم‌تر است، چون اگر طرف دردش از تو کم‌تر باشد، حوصلهٔ شنیدن ندارد و اگر از تو دردمندتر باشد، اصلا رویت نمی‌شود چیزی بگویی. پیداکردن آدمی که بشود با او درددل کرد خودش یک درد دیگر است.
mrb
از هشت گام لازم برای نابودکردن خودم هفت‌تایش را برداشته بودم.
mrb

حجم

۱۲۸٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۱۹۲ صفحه

حجم

۱۲۸٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۱۹۲ صفحه

قیمت:
۳۰,۰۰۰
تومان