کتاب پهلوان پنبه
معرفی کتاب پهلوان پنبه
کتاب پهلوان پنبه نوشتهٔ محمدرضا شمس است. نشر افق این کتاب را که بازنویسی از افسانههای ایرانی است، برای نوجوانها روانهٔ بازار کرده است.
درباره کتاب پهلوان پنبه
کتاب پهلوان پنبه شامل افسانههای ایرانی است که زبانبهزبان نقل شدهاند. افسانهها از قومی به قومی و از ملتی به ملتی دیگر سفر میکنند و هر ملتی بر اساس فرهنگ، مکان، عقاید و آرزوهای متفاوتش آنها را ایجاد میکند. شما در این کتاب افسانههایی از زندگی حیوانات و انسانها و روابط انسانها و حیوانات خواهید خواند که مفاهیم عمیق و طرحهای زیبا و نکات طنز بسیاری دارند و تواناییهای بزرگ هنری و تخیلات بسیار قوی عامهٔ مردم را نشان میدهند. اینها تنها بخشی از افسانههای ایران هستند و چهبسا افسانههایی که در میان مردم بهصورت شفاهی ماندهاند و هنوز در کتابها گنجانده نشدهاند و منتظر کسانی هستند که با قلم و کاغذ به سراغشان بروند و نگذارند که بهدست فراموشی سپرده شوند. محمدرضا شمس ۱۱ عدد از این افسانهها را با زبانی ساده بازنویسی کرده است. برخی از افسانههایی که در این کتاب آورده شدهاند، عبارتند از «قصهٔ بخت»، «پهلوانپنبه»، «حسنکچل»، «روباه و کلاغ» و «غیره». کودکان و نوجوانان با خواندن این داستانها با فرهنگ و طرز فکر پیشینیان آشنا میشوند؛ اینکه چطور زندگی میکردند و به چه چیزهایی اعتقاد داشتند. چه چیزهایی در زمانهای دور برای مردمان مهم بوده و برای مشکلاتشان چه کارهایی انجام میدادند. آنها متوجه میشوند که پیشینیان چگونه اندرزها و رمز و راز زندگی را در قالب داستان میگنجاندند. کتاب پهلوان پنبه با داستان «قصهٔ بخت» شروع میشود؛ داستان مردی به نام «نجفقلی» که آنقدر بداقبال است که اگر لب دریا برود دریا خشک میشود. او راهی سفری میشود تا بخت را پیدا کند تا از او سؤال کند که چرا اینقدر بداقبال است. او در مسیر سفرش با گرگ، باغبان، ماهی و دیگر موجودات برخورد میکند که از او علت سفر را جویا میشوند و وقتی میفهمند میخواهد به دیدار بخت برود، هر کس خواهشی از او می کند تا خواستهاش را به گوش بخت برساند.
خواندن کتاب پهلوان پنبه را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به نوجوانانی که به افسانههای ایرانی علاقه دارند، پیشنهاد میکنیم.
درباره محمدرضا شمس
محمدرضا شمس، نویسنده، پژوهشگر، مترجم و مدرسی ایرانی است که در سال ۱۳۳۶ به دنیا آمده است. اولین کتاب او با عنوان «اگر این چوب مال من بود»، در سال ۱۳۶۴ منتشر شد. این نویسنده جوایز متعددی را در طول سالهای کاری خود دریافت کرده است؛ مانند لوح شورای کتاب کودک و دیپلم افتخار IBBY برای کتاب «دیوانه و چاه»، نشان کلاغ سفید کتابخانهٔ مونیخ برای کتاب «تنبل پهلوان» در سال ۲۰۱۱، دیپلم افتخار نویسندهٔ برتر چهل سال (۱۳۵۷ - ۱۳۹۰) گروه کتابهای تصویری مرکز مطالعات ادبیات کودک دانشگاه شیراز و نامزد جایزهٔ آستریدلینگرن ۲۰۲۰ از سوی انجمن نویسندگان کودک و نوجوان. او از کودکی علاقهٔ بسیاری به خواندن کتاب داشت، اما بهخاطر کمبودن تعداد کتابهای کودک بیشتر آثار نظم و نثر کلاسیک را مطالعه میکرد. در کتاب «پهلوان پنبه» به قلم او میبینیم که به سراغ آثار کلاسیک ایران رفته است.
بخشی از کتاب پهلوان پنبه
«پیرمرد دستی به ریش سفیدش کشید و گفت: «پسرم! بخت منم، با من چهکار داری؟»
نجفقلی خیلی خوشحال شد و به پیرمرد گفت: «من مرد بیچاره و بدبختی هستم. اگر لب دریا بروم، دریا خشک میشود.» بعد هم از مشکل گرگ و باغبان و ماهی گفت. پیرمرد گفت: «بخت خودت در راه معلوم میشود. بیخوابی ماهی، بهخاطر مروارید درشتی است که توی بینیاش گیر کرده. اگر کسی آن را دربیاورد، ماهی راحت میشود و از آن به بعد میتواند بخوابد و خواب ببیند، از توی آسمان ستاره بچیند! باغبان باید گودالی زیر درخت گردو بکند و گنجی را که زیر آن است، بیرون بیاورد. آنوقت درختش میوه میدهد. گرگ باید مغز سر یک آدم نادان را بخورد تا سردردش خوب شود!»
نجفقلی از بخت تشکر کرد و به راه افتاد و بهطرف خانهاش رفت. رفت و رفت و رفت تا به رودخانه رسید. ماهی که منتظرش بود، تا او را دید، پرسید: «بخت را دیدی؟ چارهٔ مشکلم را پرسیدی؟»
نجفقلی گفت: «بله.»
ماهی پرسید: «خب بگو حالا چهکار کنم؟»
نجفقلی گفت: «اول مرا به آنطرف رودخانه ببر تا برایت بگویم.»
ماهی او را پشت خود نشاند و به آنطرف رودخانه برد.
نجفقلی گفت: «یک مروارید درشت توی بینی توست. اگر درش بیاوری، راحت میشوی و میتوانی مثل همه بخوابی.»
ماهی گفت: «تو بیا و جوانمردی کن این مروارید را در بیاور و مرا راحت کن.»
نجفقلی گفت: «من احتیاجی به مروارید تو ندارم. چون بختم باز شده است و خودم بهتر از آن را دارم. باید زودتر سراغ بخت خودم بروم.»
هرچه ماهی اصرار کرد، نجفقلی قبول نکرد که نکرد. راه افتاد و رفت. رفت و رفت تا به باغبان رسید.»
حجم
۳۰۵٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۸۸ صفحه
حجم
۳۰۵٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۸۸ صفحه
نظرات کاربران
"پهلوان پنبه ⭐" افسانه ای که اکثرا میشناسیمش . قشنگ بود!