کتاب ماجراجویی آموزگار نقاشی های قرمز
معرفی کتاب ماجراجویی آموزگار نقاشی های قرمز
کتاب ماجراجویی آموزگار نقاشی های قرمز نوشتهٔ حمیدرضا رضوانی اول و گردآوریشده توسط امین باهوش و ویراستهٔ حوریه فولادی مهاجر و سمیه ایروانی و لیلا وفا است و نشر ارسس آن را منتشر کرده است. این کتاب به همراه آثار دانشآموزان پایهٔ اول مجموعه مدارس مروارید است.
درباره کتاب ماجراجویی آموزگار نقاشی های قرمز
این کتاب یکی از کتابهای چهارگانه ماجراجویی آموزگار نقاشیهاست. داستان اصلی این کتابها را نویسندهٔ بزرگسال آقای حمیدرضا رضوانی اول به نگارش در آورده و در لابهلای داستان اصلی داستانهای دانشآموزان کلاس اولی مدرسهٔ مروارید گنجانده شده و دانشآموزان تصویرگری کردهاند.
در اصل این مدل کتابها را آقای حمیدرضا رضوانی اول در نشر آرسس پایه نهاده و توانسته دانشآموزان زیادی را کشف استعداد کند. دانشآموزان نیز با خواندن این داستانها به کتابی که همسالان خودشان نوشتهاند علاقهمند شده و دست به قلم خواهند شد.
خواندن کتاب ماجراجویی آموزگار نقاشی های قرمز را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به همهٔ دانشآموزان پیشنهاد میکنیم. امیدواریم دانشآموزان و خانوادههای عزیز از خواندن این کتابها لذت کافی را برده و این کتاب سهمی در علاقهمندکردن کودکان به کتابخوانی داشته باشد.
بخشی از کتاب ماجراجویی آموزگار نقاشی های قرمز
آقای نقاشی بود که در یک جنگل زیبا کلبهای با آبرنگ برای خود کشیده بود. وقتی میخواست برای خود غذا درست کند با آبرنگ زیبایش برای خود، گوشت و سیب زمینی و پیاز و فلفل و نمک درون قابلمه میکشید و بعد زیر قابلمه با رنگهای زرد و قرمز، آتشی روشن و غذایی عالی و خوشمزه را نوش جان میکرد.
آقای نقاش معتقد بود میشود به دنیای نقاشیها وارد شد اما کسی حرف او را باور نمیکرد. او هم به جنگلی رفت و با آبرنگهایش برای خود یک خانه کشید و همانجا زندگی کرد. یک روز که برای گشت و گذار به درون دهکدهی نزدیک جنگل رفته بود یک دختربچه به نام آهونور از او پرسید: آیا دنیای نقاشیها واقعیت داره؟
آقای نقاش با خودش فکر کرد چه جوابی به آهونور بدهد؟ چون اگر واقعیت را میگفت ممکن بود دیگر آبرنگهایش خاصیت شگفت انگیز خود را از دست بدهند. به خانه برگشت و با خود فکر کرد!
فردای آن روز به مدرسهی دهکده رفت که همچون مرواریدی بزرگ در مرکز دهکدهی دوستی قرار داشت. وقتی پیش مؤسس مدرسه یعنی آقای باهوش رفت خودش را معرفی کرد و گفت که معلم نقاشی است.
آقای باهوش با تعجب پرسید: تا به حال شما را ندیدهام!
آقای نقاش چند تا از نقاشیهایش را از کیفش بیرون آورد و نشان داد و گفت که میتواند به بچهها نقاشی یاد بدهد و حتی به آنها بیاموزد چگونه داستان خیالی نقاشیهایشان را بگویند.
خیلی زود توافق کردند که آقای نقاش به عنوان آموزگار نقاشی در مدرسهی مروارید مشغول کار شود...
اگر نمونه ای کارهای دانش آموزی را نیز بخواهیم مطالعه کنیم می توانیم اشاره کنیم به: یه روز رفتم سراغ دفتر نقاشیم داشتم فکر میکردم که یهو دو تا دوست دیدم که با هم خیلی مهربون بودن. یکیشون به اون یکی هدیهای داد و دوستش هم براش هدیه خرید و بعد رفتن پارک و یکیشون دوید و رفت دو تا بادکنک خرید.
یکی رو داد به دوستش اون یکی هم برای خودش. بعد با خوشحالی رفتن خونه.
اونا که رفتن، چشمامو باز کردم تا نقاشیمو بکشم که یهو دیـدم، ایـن نــقاشــی
جلومه و من کشیدمش. برام عجیب بود!»
حجم
۶٫۰ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۸۰ صفحه
حجم
۶٫۰ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۸۰ صفحه