کتاب داستان های هیجان انگیز
معرفی کتاب داستان های هیجان انگیز
کتاب داستان های هیجان انگیز نوشتهٔ حمیدرضا رضوانی اول و گردآوریشده توسط صدیقه خطیبی مقدم و ویراستهٔ حوریه فولادی مهاجر است و نشر ارسس آن را منتشر کرده است. این کتاب به همراه آثار دانشآموزان دبستان سرای دانش قائمشهر است.
درباره کتاب داستان های هیجان انگیز
این کتاب حاصل نویسندگی و داستانپردازی نویسندهای حرفهای به نام حمیدرضا رضوانی اول است که بیش از چهل عنوان کتاب را به نگارش در آورده و همچنین به همراه آثار دانشآموزان یک مدرسه است. در این روش که آقای حمیدرضا رضوانی اول ابداع کرده، یک داستان تخیلی به کمک دانشآموزان نگاشته شده و تصویرگری آن را خانم ناهید صابری به عهده داشته است. دانشآموزان مدرسهٔ سرای دانش قائمشهر این داستانهای زیبا را خیالپردازی کرده و شما در عین خواندن داستانهای کودکان از قلم یک نویسندهٔ بزرگسال هم بهره خواهید برد.
خواندن کتاب داستان های هیجان انگیز را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
امید است کودکان و نوجوانان و حتی بزرگسالان از خواندن این کتاب لذت ببرند و اگر در مدرسهای حضور دارید میتوانید با مدیر یا معاون پرورشی و یا معلمی علاقهمند هماهنگ کرده و برای مدرسهٔ خود نیز این حرکت را انجام دهید.
بخشی از کتاب داستان های هیجان انگیز
«روزگاری، سرزمینی بود که دیگر کسی در آن نقاشی نمیکشید! بچهها مدادرنگیهایشان را به خاطر نمیآوردند و در مدرسه، دیگر کسی از هنر چیزی به یاد نداشت.
در آن زمان، بانویی، عاشق نقاشی، در دهکدهای با همسر و دختر کوچکش زندگی میکرد. او وقتی تنها و بیکار میشد قلمی را که از زمان مادربزرگش برایش به یادگار مانده بود را بر میداشت و نقاشی میکشید. نام آن بانو، ناهید بود. روزی دختر ناهید با کنجکاوی از او پرسید: مادر اینها چیه میکشی؟ ناگهان ناهید در فکر فرو رفت. چرا دیگر بچهها چیزی از نقاشی به خاطر ندارند؟
نگران شد، نقاشی داشت از خاطر همه میرفت.
تصمیم گرفت به سفر برود و دوباره نقاشی کشیدن را به بچهها یاد بدهد، بنابراین دخترش را پیش مادرش گذاشت و کوله بار سفر را بست و رفت تا بچهها را پیدا کند و به آنها نقاشی کشیدن را آموزش بدهد.
او یک روز صبح، جعبهای پر از مدادهای رنگی و کاغذهای سفید را در کوله گذاشت و به راه افتاد.
رفت و رفت تا اینکه به شهری رسید اما به سراغ هر کسی میرفت میشنید: نقاشی دیگر چیست؟!
ناهید به راه ادامه داد، اما بعد از چند روز خسته و ناامید به درختی تکیه داد تا خستگی در کند و بعد به خانه برگردد.
اما وقتی از جایش بلند شد، صدای همهمهای از داخل یک ساختمان بزرگ شنید. جلو رفت و از لای در بزرگ آهنی نگاهی به داخل انداخت. کمی عقب رفت و بالای سردر ساختمان را خواند: سرای دانش!
چقدر خوب، اینجا پر از بچه بود و از طرفی سرای دانش!
حتما بین این بچهها میتوانست، کودکانی را پیدا کند که عاشق نقاشی هستند. جلو رفت و با احتیاط وارد حیاط شد.
بچهها که متوجه حضور او شده بودند جلو آمدند و گفتند:
سلام بانو! کمکی از دست ما ساخته است؟
در این کتاب حتی معلم ها هم مطلب نوشته اند و ابتدای کتاب با این عنوان شروع می شود:
به وقت زنگ کتاب خوانی، کتاب را که باز میکنم
هنوز نخوانده، لبخندشان پهنای صورتشان را میپوشاند.
چرا که سفرمان آغاز شده.
با هم به دل داستانها میرویم و با قصهها
غصه میخوریم و با شادیشان شادیم.
کنار شخصیتها چاره پیدا میکنیم؛
و درس میگیریم.
چقدر لذت دارد، ساعتهای کتابخوانی
انگار دوباره زندگی میکنیم،
چقدر حرف دارند کتابها...
نظرت چیست ما هم قصه خودمان را بنویسیم؟
خوبست مگه نه!»
حجم
۲٫۲ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۵۲ صفحه
حجم
۲٫۲ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۵۲ صفحه
نظرات کاربران
برای تشویق کودکان به نقاشی این کتاب رو پیشنهاد میکنم.
این کتاب خیلی عالی بود و همینتور داستان هاش.
عالی بود ، کتابی زیبا و در عین حال سرگرم کننده. [درباره] کتابی که در مورد خانم ناهید ، زمانی که همه نقاشی رو فراموش کردند ، به دنبال مدرسه ای میگردد که دانش آموزان بدانند نقاشی نقاشی چیست! [چه کسانی بخوانند؟] کسانی که
چه قدر خلاقانه!!!
سلام کتاب خوبی بود برای یادگیری بچه ها برای داستان نویسی و نقاشی خیلی کمک میکنه