کتاب در اسارت ترکمنان
معرفی کتاب در اسارت ترکمنان
کتاب الکترونیکی در اسارت ترکمنان نوشتۀ هانری دوکولیبوف بلوک ویل با ترجمۀ عبدالرحمان اونق منتشر شده است. این اثر به روایت تجربههای شخصی نویسنده در جریان جنگهای مرو در سالهای ۱۸۶۰ تا ۱۸۶۱ میپردازد و بازتابی از تاریخ و فرهنگ ترکمنها در آن دوره تاریخی است.
درباره کتاب در اسارت ترکمنان
این کتاب، شرحی است از یادداشتهای روزانۀ هانری دوکولیبوف بلوک ویل که بهعنوان یک افسر فرانسوی در جریان جنگهای مرو اسیر ترکمنها شده بود. او در این یادداشتها، زندگی روزمرۀ خود در اسارت، تعاملاتش با ترکمنها، و مشاهدههایش از فرهنگ، آیینها و رفتارهای آنان را با جزئیاتی دقیق به تصویر میکشد. کتاب علاوه بر روایت ماجرای اسارت، به بررسی شرایط تاریخی و سیاسی آن دوره، بهویژه در منطقه آسیای میانه، میپردازد. از طریق این اثر، خواننده با چالشها و سختیهای زندگی در اسارت، و همچنین با جنبههای انسانی و فرهنگی ترکمنها آشنا میشود.
هانری دوکولیبوف بلوک ویل یک افسر و نویسنده فرانسوی بود که تجربیات خود را از جنگ و اسارت به رشته تحریر درآورد. آثار او بهدلیل دقت در ثبت جزئیات و نگاه انسانیاش به وقایع، مورد توجه پژوهشگران تاریخی قرار گرفته است. ترجمۀ عبدالرحمان اونق تلاش کرده است تا حس و حال متن اصلی را بهخوبی منتقل کند و خواننده را در جریان وقایع و تجربههای نویسنده قرار دهد.
کتاب در اسارت ترکمنان را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب برای علاقهمندان به تاریخ، مردمشناسی و روایتهای شخصی از جنگ و اسارت مناسب است. همچنین خوانندگان حوزههای مطالعاتی آسیای میانه و تاریخ ترکمنستان میتوانند از این اثر بهرهمند شوند.
بخشی از کتاب در اسارت ترکمنان
«مسلمانها به مردهها احترام میگذارند، اما به مردۀ همدینهایشان؛ من از اروپاییانی که در ایران زندگی میکردند شنیدم جسد سفیر پروسیان در شیراز «مینوتول» را که در قبرستان مسلمانها دفن کرده بودند مردم از قبر بیرون آورده، و در خیابان رها کرده بودند.
البرز در فصل تابستان نیز خالی از برف نبود. بعد از طی مسافت پنج فرسخ راه، اولین جایی که اتراق کردیم روستای «خاتونآباد» بود. چادرهایمان را بر پا نموده، قاطرها را هم به پایههای چوبی بستیم. من باید به این جور سفر که بیشتر به حرکت چوپانان شبیه بود عادت میکردم. چون چارۀ دیگری نداشتم.
چهارم آوریل، بعد از استراحت کوتاه، با کاروان کوچک خودم به سفرمان ادامه دادیم. کوه البرز در سمت چپ ما قرار داشت و در سمت راست ما هم گرچه کوههای کوچکتری وجود داشت اما دشت زیبایی هم تا دوردستها به چشم میخورد. هوا گرم بود و همراهانم نیز لب از لب باز نمیکردند. رفتار آدمهای دور و اطرافم را میتوانستم درک کنم اما گرمای کشندۀ هوا غیرقابل تحمل بود. تنها چیزی که میتوانست این هوا را برایم تحملپذیر کند، طبیعت زیبای دشت بود که از کنارههای البرز تا دوردستها ادامه داشت و آدم از دیدن این مناظر زیبا سیر نمیشد. لذت طبیعت قشنگِ رؤیایی، قدری از گرمای طاقتفرسای آن میکاست. بعد از طی شش فرسخ راه به روستای «ایوانکیف» ــ همان ایوانای امروزی ــ رسیدیم. آن شب را در نزدیکیهای روستا به سر بردیم. صبح خیلی زود بیدار شدیم و قبل از طلوع آفتاب راه افتادیم.»
حجم
۱۰۲٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۱۱۷ صفحه
حجم
۱۰۲٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۱۱۷ صفحه