کتاب دشت ماراتن
معرفی کتاب دشت ماراتن
کتاب دشت ماراتن نوشتهٔ هانیه بختیاری است. نشر کتاب کوچه این رمان معاصر ایرانی را روانهٔ بازار کرده است. این اثر یکی از کتابهای مجموعهٔ «دنیای ما» است.
درباره کتاب دشت ماراتن
کتاب دشت ماراتن قصهٔ دختری را در بر گرفته است که مرگ مادرش در نوجوانی او را تحتتأثیر قرار داده است. بخش دیگری از زندگی این دختر به ارتباطی که در جوانی با «عماد» داشته و حالا دیگر تمام شده، ارتباط دارد. این رمان در خالی آغاز میشود که راوی از رفتن عماد میگوید و سپس از دویدن خود در کودکی و در بهشت زهرا. این رمان را بخوانید.
خواندن کتاب دشت ماراتن را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
خواندن این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی معاصر ایران و قالب رمان پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب دشت ماراتن
«ارغوان با آن چشمهای قلمبه و صورت رنگ پریده و موهای نازک و وزش واقعا شبیه تابلوی یکی از همان شاهزادهها بود. آن موقع از اینکه توانسته بودم بیآنکه اسمی از تابلوی روی دیوار خانه خودشان بیاورم به شباهتش با آنها اشاره کنم حسابی از خودم خوشم آمد مخصوصا اینکه ارغوان با حرفم گل از گلش شکفت. صورتی گونههایش برگشت و انگار که خرده ریزهایی از زندگی قبلی یادش آمده باشد دستهایش را توی هم قلاب کرد و زیر چانهاش نگه داشت. آن روز ارغوان هم از شنایم تعریف کرد و گفت: " تو واقعا خوب شیرجه میزنی. نفست هم ازهمه بیشتره. اصلا فرم بدنت ورزشکاریه. شاید اگه تو هم خپل و کلفت بودی ازت چیزی درنمیاومد. اما تو عین چوبی. دراز و سبک. چوب هم هزار سال رو آب میمونه"
باید به عماد میگفتم امکان ندارد کسی که شنا بلد باشد غرق شدن را برای پایان زندگیاش انتخاب کند. هرکس که شنا را یاد گرفته میداند رفتن به عمق سختتر از روی آب ماندن است. چوبی بودن برای شروع خوب است اما برای حرفهای شدن باید سنگ بودن هم یاد گرفت.
مامان و خاله فرزانه از دبستان با هم بودند. مامان میگفت یک لقمه حلواشکری باعث دوستیشان بوده و خاله میخندید و میگفت: "شکموها اینطوری با هم دوست میشن" و بعد دستش را دور گردن مامان جمع میکرد و توی بغل فشارش میداد.
وقتی مامان مریض شد من فقط پنج سالم بود. قبل از آن را باید با دیدن عکسها و تعریفهای بقیه به یاد بیاورم. شاید برای همین گاهی فکر میکردم چون مامان مریض است خاله فرزانه آنقدر بغلش میکند و دوستش دارد. اما سالهای بعد از مامان هم خاله بود و هربار که مرا میدید چشمهایش مثل اینکه مامان را دیده باشد برق میزد.»
حجم
۱۵۰٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۱۹۶ صفحه
حجم
۱۵۰٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۱۹۶ صفحه