کتاب با اینکه نمیشناسمت
معرفی کتاب با اینکه نمیشناسمت
با این که نمیشناسمت دلنوشتههای عاشقانه مهسا عالی است که انتشارات شمشاد منتشر کرده است.
در این کتاب نویسنده برای شخصی که نمیشناسد اما با نشانههایی که از خودش برجای میگذارد عاشقش شده، مینویسد.
خواندن کتاب با این که نمیشناسمت را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
علاقهمندان به دلنوشتههای عاشقانه را به خواندن این کتاب دعوت می کنیم
بخشی از کتاب با این که نمیشناسمت
از کوچهٔ باریک پشت پنجرهٔ اتاقم میشنوم، وقتی آنقدر آرام قدم برمیداری که من از خواب بیدار نشوم، اما من به محض شنیدن صدای قدمهایت خودم را به سرعت به پنجره میرسانم تا بدانم این آدم کیست که هر صبح آرام میگذرد و هوش و حواس مرا هم با خود میبرد، به پنجره میرسم، پرده را آرام کمی کنار میزنم و جز رد پا چیزی نمیبینم و انگار باز هم دیر رسیدهام. به هوای دیدنت هرروز رد پایت را دنبال میکنم، پا در جای پایت میگذارم، آنقدر به دنبالت میآیم تا اینکه با پادرد از خواب میپرم.
با اینکه نمیشناسمت اما صدای پایت را خوب میشناسم، راستی کمی آرامتر قدم بردار تا که هرشب کابوس نبینم و با پادرد از خواب نپرم.
هرروزم را با یک معمای حلنشده شروع میکنم، مثل همیشه برایت شعری مینویسم، در یک پاکت قرار میدهم و پشت پنجرهٔ اتاقم میگذارم، تو بدان اگر درِ پاکت باز بود یعنی روزم را با سختی به امید پیدا کردن ناشناسی خاطرهساز گذراندم و اگر درِ پاکت بسته بود یعنی نامهام پر از درددل است، پر از دلخوری، پر از دلشوره و دلنگرانی. در آن تاریکی شب وقتی برمیگردی و از آن کوچه میگذری چیزی جز سایهای از تو نمیبینم، اما آنقدر قدت بلند هست که دستت به نامهای که پشت پنجرهٔ اتاقم قرار دادم برسد، اما تو نامه را برنمیداری و بیتوجه از آن عبور میکنی و من باز هم با اندوه و معمای پیچیده و حلنشدهای به خواب میروم. صبح وقتی از خواب بیدار میشوم و پرده را کنار میزنم تا که نور و گرمای خورشید گلبرگهای گلدان پشت پنجره را نوازش کند، در عین ناباوری جای نامه را خالی میبینم، تو کی فرصت کردی نامه را برداری؟
حجم
۵۹٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۷۸ صفحه
حجم
۵۹٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۷۸ صفحه