کتاب مری و آرزوهایش
معرفی کتاب مری و آرزوهایش
کتاب مری و آرزوهایش نوشتهٔ فهیمه زارع و پروین جاویدنیا و سارا باجولوند سگوندی و یکتا نادری فام و مریم زارعی و هما ایران پور و زری زادشم است. انتشارات شاولد این مجموعه داستان کوتاه، معاصر، تخیلی و ایرانی را روانهٔ بازار کرده است.
درباره کتاب مری و آرزوهایش
کتاب مری و آرزوهایش جلد دوازدهمین جلد از مجموعه کتابهای مشارکتی نویسندگان و شعرای نوقلم است. این مجموعه، داستانهایی کوتاه و تخیلی از نویسندههای ایرانی را در بر گرفته است. ۸ داستان در این مجموعه قرار گرفتهاند که عنوان آنها بهترتیب عبارت است از «منم میتونم داستانمو چاپ کنم؛ آیا؟»، «ماجرای کرم کوچولو»، «هیزمشکن و کوتولهها»، «کارلی»، «مری و آرزوهایش»، «خاطره»، «فضانوردی که فرشته شد» و «مسافر کوچولو و خوراک زمینی».
میدانیم که داستان کوتاه به داستانهایی گفته میشود که کوتاهتر از داستانهای بلند باشند. داستان کوتاه دریچهای است که به روی زندگی شخصیت یا شخصیتهایی و برای مدت کوتاهی باز میشود و به خواننده امکان میدهد که از این دریچهها به اتفاقاتی که در حال وقوع هستند، نگاه کند. شخصیت در داستان کوتاه فقط خود را نشان میدهد و کمتر گسترش و تحول مییابد. گفته میشود که داستان کوتاه باید کوتاه باشد، اما این کوتاهی حد مشخص ندارد. نخستین داستانهای کوتاه اوایل قرن نوزدهم میلادی خلق شدند، اما پیش از آن نیز ردّپایی از این گونهٔ داستانی در برخی نوشتهها وجود داشته است. در اوایل قرن نوزدهم «ادگار آلن پو» در آمریکا و «نیکلای گوگول» در روسیه گونهای از روایت و داستان را بنیاد نهادند که اکنون داستان کوتاه نامیده میشود. از عناصر داستان کوتاه میتوان به موضوع، درونمایه، زمینه، طرح، شخصیت، زمان، مکان و زاویهدید اشاره کرد. تعدادی از بزرگان داستان کوتاه در جهان «آنتوان چخوف»، «نیکلای گوگول»، «ارنست همینگوی»، «خورخه لوئیس بورخس» و «جروم دیوید سالینجر» و تعدادی از بزرگان داستان کوتاه در ایران نیز «غلامحسین ساعدی»، «هوشنگ گلشیری»، «صادق چوبک»، «بهرام صادقی»، «صادق هدایت» و «سیمین دانشور» هستند.
خواندن کتاب مری و آرزوهایش را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
خواندن این کتاب را به دوستداران دوستداران ادبیات داستانی معاصر ایران و قالب داستان کوتاه پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب مری و آرزوهایش
«کوتولهها حسابی وحشت کرده بودن. پیرمرد زانوهاشو خم کرد. نشست و با تعجب به کوتوله نگاه کرد. بعد با خونسردی گفت: پس چیزی که تو جنگل دیدم حقیقت داشت و خیالاتی نشده بودم و شما بودید! و بعد از مکث کوتاهی ادامه داد: نترسیدکاری باهاتون ندارم. پالتوش رو برداشت و از کلبه بیرون رفت.»
حجم
۲٫۵ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۷۲ صفحه
حجم
۲٫۵ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۷۲ صفحه