دانلود و خرید کتاب سفید و خاکی هما ایران پور

معرفی کتاب سفید و خاکی

کتاب سفید و خاکی نوشتهٔ هما ایران پور و فرزانه مهری و سارا باجولوند و علی پاینده و تینا پیروزرام و سیدابراهیم حسینی و فهیمه زارع است. انتشارات شاولد، جلد چهارم مجموعهٔ «کتاب‌های مشارکتی نویسندگان و شعرای نو قلم»، یعنی این مجموعه داستان را روانهٔ بازار کرده است.

درباره کتاب سفید و خاکی

کتاب سفید و خاکی که یکی از کتاب‌های مجموعهٔ «کتاب‌های مشارکتی نویسندگان و شعرای نو قلم» است، چندین داستان کوتاه را در بر گرفته است. عنوان این داستان‌ها که نویسنده‌های گوناگونی دارند، عبارت است از «بیست منهای سه»، «پری»، «هفت رنگ»، «سس تک‌نفره»، «جنگ‌ها»، «شهر احساس» و «سفید و خاکی».

داستان کوتاه به داستان‌هایی گفته می‌شود که کوتاه‌تر از داستان‌های بلند باشند. داستان کوتاه دریچه‌ای است که به روی زندگی شخصیت یا شخصیت‌هایی و برای مدت کوتاهی باز می‌شود و به خواننده امکان می‌دهد که از این دریچه‌ها به اتفاقاتی که در حال وقوع هستند، نگاه کند. شخصیت در داستان کوتاه فقط خود را نشان می‌دهد و کمتر گسترش و تحول می‌یابد. گفته می‌شود که داستان کوتاه باید کوتاه باشد، اما این کوتاهی حد مشخص ندارد. نخستین داستان‌های کوتاه اوایل قرن نوزدهم میلادی خلق شدند، اما پیش از آن نیز ردّپایی از این گونهٔ داستانی در برخی نوشته‌ها وجود داشته است. در اوایل قرن نوزدهم «ادگار آلن پو» در آمریکا و «نیکلای گوگول» در روسیه گونه‌ای از روایت و داستان را بنیاد نهادند که اکنون داستان کوتاه نامیده می‌شود. از عناصر داستان کوتاه می‌توان به موضوع، درون‌مایه، زمینه، طرح، شخصیت، زمان، مکان و زاویه‌دید اشاره کرد. تعدادی از بزرگان داستان کوتاه در جهان «آنتوان چخوف»، «نیکلای گوگول»، «ارنست همینگوی»، «خورخه لوئیس بورخس» و «جروم دیوید سالینجر» و تعدادی از بزرگان داستان کوتاه در ایران نیز «غلامحسین ساعدی»، «هوشنگ گلشیری»، «صادق چوبک»، «بهرام صادقی»، «صادق هدایت» و «سیمین دانشور» هستند.

خواندن کتاب سفید و خاکی را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

خواندن این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی معاصر ایران و قالب داستان کوتاه پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب سفید و خاکی

«یه صبح خیلی قشنگِ بارونی که حال و هوای خاصی داشت، از میون مدادرنگی‌های روی میز که کنارشون چندتا برگه سفید نقاشی دیده می‌شد، مداد قرمز با شنیدن صدای بارون، آروم از جعبه مدادرنگی‌ها بیرون اومده بود و از پشت شیشه اتاق به بارش بارون نگاه می‌کرد. دیدن قطره‌های بارون که به شیشه می‌خوردند، مداد قرمز رو جذب خودش کرده بود.

بعد از مدتی بارون کم‌کم بند اومد، یه دفعه چشمای مداد قرمز برقی زد. با هیجان به خودش گفت: وای...چقدر قشنگه!

همینطور که محو تماشای رنگین کمون شده بود، انگار فکری به سرش زد.

سریع شروع کرد به شمردن رنگ‌ها و ترتیب قرار گرفتنشون. شب که شد مداد قرمز و شش تا از دوستاش خوابشون نگرفته بود و باهم صحبت می‌کردن. از اینکه امروز چه روز پرکاری داشتن. آخه امروز زنگ نقاشی بچه‌ها بود و حسابی مدادها نقاشی کشیده بودن. حالا هم در مورد نقاشی‌هایی که کشیده بودن نظر می‌دادن. یکی از مدادها متوجه سکوت مداد قرمزشد و گفت: قرمز جون، چرا ساکتی؟ تو هم حرفی بزن، نظری بده!

مداد قرمز به خودش اومد و گفت: بچه‌ها...خیلی خوبه که ما با هم هستیم. زندگیمون رنگارنگه و هر کدوم یه کاری انجام می‌دیم. یکی‌مون درخت می‌کشه، یکی برگ‌هاشو رنگ می‌زنه، یکی‌مون ماه و آسمون می‌کشه. یکی دیگمون گُلای قشنگ و برای کشیدن یه نقاشی خوب تمام تلاشمون رو بکار می‌بریم ولی کاش می‌شد همه باهم یه‌کار انجام بدیم. باز یکی دیگه از مدادها پرسید: یعنی چی؟ خب الآنم همه باهم یه‌کار انجام میدیم. نقاشی می‌کشیم و رنگ می‌زنیم.

مداد قرمز گفت: میدونم...ولی منظورم اینه به‌جای این‌که یکی خونه بکشه اون یکی رنگ بزنه، هممون یه نقاشی بکشیم و اون رو رنگ کنیم. مدادها متعجب مونده بودن که هدف مداد قرمز چیه؟»

نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۴۱۲٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۷۲ صفحه

حجم

۴۱۲٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۷۲ صفحه

قیمت:
۲۰,۰۰۰
تومان