کتاب روزی که برف سرخ ببارد
معرفی کتاب روزی که برف سرخ ببارد
کتاب روزی که برف سرخ ببارد گزیدهاشعاری به انتخاب و شرح محمد شمس لنگرودی است و نشر مرکز آن را منتشر کرده است. این کتابْ گزینشی از تکبیتهای شاعران سبک هندی است که حاصل پژوهش و گزینش شاعر معاصر، محمد شمس لنگرودی است.
درباره کتاب روزی که برف سرخ ببارد
عمده شعرهای انتخابی این مجموعه از میان اشعار شاعران سبک هندی است. شمس لنگرودی در مقدمهٔ کتاب میگوید: «بخش عمدهٔ این شعرها طی سالیان دراز جمع شده است؛ سالیانی که میان غزلها میگشتم و غزل به غزل از تخیلات غریب و کشفهای بدیع شگفتزده میشدم و لذت میبردم.»
در جایی دیگر از کتاب گفته شده: «شعر ناب به نظر من شعری است که معنایش دانستنی است و گفتنی نیست، شعری است که حس میکنی میفهمی، همه چیزش به نظر میرسد روشن است، ولی لغزندهتر از آن است که بشود معنا کرد.»
کتاب شامل تک بیت هایی از شاعران سبک هندی است. شاعرانی بزرگ با تخیلی منحصر به فرد و عجیب که متاسفانه گاه درخشش بسیاری از بیت های عالی شان در انبوهی از اشعار سست و مصنوع و خودنمایانه شان گم شده است…
اگرچه (آن چنان که معروف است) نام و شعر شاعران بزرگ مانع جلوهگر شدن شاعران پس از خود میشود، نام و آثار شاعران یگانه، آثار فراوانی را در سایهٔ خود ذوب میکنند و مانع دیده شدنشان میشوند؛ چراکه مخاطب بهسادگی راضی به تغییر دادن معیارهایی نیست که بدان خو کرده و با آثارش لذت میبرد. (غزلیات درخشان مولوی حتی مانع جلوهگر شدن رباعیات عالی خود او میشود.) و چه فراوان است اشعاری خواندنی که لای غبار دواوین و تذکرهها مانده است. ابیاتی که هیچ دست کم از اشعار خوب شاعران بزرگ ندارد. کتاب حاضر، قطرهٔ کوچکی از آن دریای عظیم است که در اختیارتان قرار میگیرد.
خواندن کتاب روزی که برف سرخ ببارد را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران شعر سبک هندی پیشنهاد میکنیم.
درباره شمس لنگرودی
محمدتقی شمس لنگرودی معروف به شمس لنگرودی در ۲۶ آبان ۱۳۲۹ در لنگرود به دنیا آمد. وی شاعر، پژوهشگر، بازیگر، خواننده و مورخ ادبی معاصر است.
لنگرودی دیپلم ریاضی دارد و دانشآموختهٔ رشتهٔ اقتصاد و بازرگانی است.
نخستین کتاب شعر او «رفتار تشنگی» نام داشت که با هزینهٔ شخصی و در سال ۱۳۵۵ منتشر شد.
لنگرودی در ابتدای مسیر شاعری خود، تحتتأثیر زبان و نگاه فریدون توللی، فریدون مشیری و بهویژه نادر نادرپور بود؛ او سپس به شعر سیاوش کسرایی و سرانجام احمد شاملو متمایل شد.
زبان ساده، کوتاهنویسی، طنز، پرداختن به زندگی روزمره و پررنگ بودن عشق از ویژگیهای اصلی شعرهای اخیر شمس لنگرودی است.
بخشی از کتاب روزی که برف سرخ ببارد
«ادوارد براون که از نخستین مورخان ادبیات ایران بود در جایی ــ به گمانم در جلد سوم تاریخ ادبیات ایران ــ مطلبی نزدیک به این مضمون مینویسد که در شگفتم چگونه است در ایران با وجود شاعر بزرگی چون صائب تبریزی، ایرانیان حافظ را بیش از همه دوست دارند و او را بزرگترین شاعر زبان فارسی میدانند.
پیش از هر چیز باید گفت که احتمالاً ادوارد براون مطلع نبودند که نه فقط مردم ایران بلکه نظر خود صائب هم همین بود که حافظ بزرگترین شاعر ایران است (که چند سطر بالاتر خواندهاید). اما از این نکته که بگذریم حس و حرف آقای براون قابل درک است. او حق دارد تعجب کند، چون زبان مادری او فارسی نیست و حافظ شاعر دقایق زبانی است. شاعری است که رمز و راز حافظه تاریخی ملتی را به رمز و کنایه، رندانه و سرخوشانه بیان میکند. و درک دقایق شعرهایش دستکم نیازمند غوطهخوردنی در مقدمات فرهنگی ما ایرانیان است. قدرت حافظ در کیفیت اشاره به نکاتی پنهانی در زندگی ما ایرانیان است در زبانی که عامیترین فارسیزبان نیز گمان میبرد که کنایهٔ او را فهمیده است و به او اطمینان میکند. اشاراتی که بهرغم سادگی ظاهریش، دریافتش برای غیرخودی دشوار است و ترجمهاش به زبان دیگر دشوارتر. نکتهیی که خود شاعر نیز بدان واقف بود و نوشت:
من این دو حرف نوشتم چنان که غیر ندانست
تو هم ز روی کرامت چنان بخوان که تو دانی
درحالیکه شعر صائب (و عموم شاعران سبک هندی) اصولاً ناظرِ بر چنین احوال و کنایات و اشاراتی نیست، مشغلهٔ آنان فرق میکرد، شعر آنان متکی بر تخیلی تجسمی بود که با کمترین تغییری قابل برگرداندن به زبان و فرهنگ دیگر است. دوگونه شعر با دو رویکرد زیباییشناختی متفاوت که هیچیک در اساس مزیتی بر آن دیگری ندارد. فیالمثل این دو بیت از صائب و حافظ را با هم بسنجیم. صائب میفرمایند:
بوی گل از ادب نکند پای خود دراز
در سایهٔ گلی که بود خوابگاه تو
و حافظ:
گفتم غم تو دارم گفتا غمت سرآید
گفتم که ماه من شو گفتا اگر برآید
ملاحظه میشود که اهمیت و شگفتی شعر صائب در کلام او نیست بلکه در تخیل شگفتانگیز اوست. نازکخیالی او شگفتانگیز است. بوی گل از ادب پایش را دراز نمیکند، اما کلماتی از همین شعر درخشان را میشود برداشت و کلمهٔ دیگری گذاشت. میشود وزنش را تغییر داد بیآنکه زیبایی شعر لطمه ببیند. ولی در همین شعر ساده حافظ نمیشود دست بُرد و این تغییرات را اعمال کرد، چراکه اهمیت این بیت تماماً بر کلام شاعر است، کلامی متکی بر تعبیراتی که مخصوص فارسیزباناست. و فقط کسی دقایق آنرا درمییابد که معانی استعاری یا کنایی ماه را در زبان فارسی بداند. و سپس تصور کند که شاعر از معشوق میخواهد که ماه شب تاریک او بشود و معشوق میگوید اگر از دستم برآید. و این توجیه، جدا از بار معنایی دوگانهٔ «برآید» است که «بالا آمدن» را نیز مراد میکند. و میبینیم که ادوارد براون حق دارد حیرت کند که چرا فارسیزبانان ــ بیآنکه ارزشهای خدشهناپذیر صائب تبریزی را نادیده بگیرند ــ حافظ را خودیتر میدانند، چون که نمیداند حافظ شاعر خلوت زبان و فرهنگ ماست، خلوتی که غیر اهل زبان را در آن راه نیست.
اما از این دوگونه شعر کدامیک به شعر ناب نزدیکترند؟»
حجم
۰
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۱۹۲ صفحه
حجم
۰
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۱۹۲ صفحه