کتاب پیروزی سیاه
معرفی کتاب پیروزی سیاه
کتاب پیروزی سیاه؛ ایالات متحد و فقر جهانی نوشتهٔ والدن بیو و شیا کانینگهام و بیل رائو و ترجمهٔ احمد سیف و کاظم فرهادی است و انتشارات اندیشه احسان آن را منتشر کرده است.
درباره کتاب پیروزی سیاه
پیروزی سیاه شبیه بهعنوان فیلمی از دههٔ ۱۹۴۰ است، با خلبانانی بیباک، شجاع، رئوف و با پایانی خوش؛ آدمهای بدکار به سزای اعمال خود میرسند و قهرمانان پاداش میگیرند و هر آنچه از نظر اخلاقی جذاب است پیروز میشود، مانند غلبهٔ دموکراسی بر فاشیسم. اما در اینجا چنین نیکبختییی وجود ندارد. در این کتاب و در دنیای سالهای ۹۰ اوضاع اینگونه نیست. بدکاران از همه موانع میگذرند و آنچه میخواهند به دست میآورند و بر سر راهشان مخالفان را نابود میکنند.
والدن بیو و همکاران او، شیا کانینگهام و بیل رائو، در کتاب پیروزی سیاه نشان میدهند که در دههٔ ۱۹۸۰ به واقع چه گذشته است. این تحولات چنان سریع اتفاق افتاد که اگر یک لحظه به جهتی دیگر روی برمیگرداندید ممکن بود نتوانید آن رخدادها را بهخوبی ببینید. تاکنون کمتر محققی کوشیده است نشان دهد که این اجزا چگونه در کنار هم قرار میگیرند. اقتصاد ریگانی و تاچریسم تنها گوشه کوچکی از یک پدیده جهانی به نام «واپسرانی» بودهاند.
این استراتژی که در واقع فرزند نهاد محافظهکار جدید و سرمایه فراملیتی بهویژه ایالات متحد است، برای کشورهای جنوب همانی بود که سیاست تحدید برای شرق. واپسرانی به معنای پایاندادن به خودنمایی جهان سوم بود. دیگر سخنی از نظم نوِ اقتصاد بینالمللی، برقراری ضوابط اجباری تعیینکننده رفتار سرمایهگذاران خارجی، انتقال حتمی تکنولوژی یا مدیریت قیمت کالاها نیست. جنوب باید به همان وضعیت آرام و بیحال بازگردد و هرگز هم نمیبایست از این حالت درمیآمد. گستاخان تنبیه خواهند شد و سرکشان هم باید ادب شوند و مطیع باشند.
خواندن کتاب پیروزی سیاه را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به پژوهشگران رشتههای جامعهشناسی، اقتصاد و علوم سیاسی پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب پیروزی سیاه
«دهههای ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ سالهای دستآوردهای مهم برای کشورهای جهان سوم یا جنوب بود. جنبشهای ملّی استقلالطلبانه در کوبا، موزامبیک، آنگولا، گینهٔ بیسائو، ویتنام، لائوس، کامبوج، نیکاراگوا، ایران و زیمباوه به قدرت رسیدند و یا نهادی شدند. بهعلاوه، با بهکارگیری استراتژیهای توسعه که در آن دولت نقشی کلیدی ایفا میکرد، اقتصادهای جنوب رشد کرد. تولید ناخالص داخلی در امریکای لاتین در دوره ۸۲- ۱۹۶۰ به طور متوسط رشد سالانهای معادل ۵ درصد داشت، درحالیکه در افریقا میزان رشد سالانه ۴ درصد بود. البته منطقه آسیا ـ اقیانوسیه، یعنی «اقتصادهای ببرآسا»ی تایوان، کرهٔ جنوبی، هنگکنگ و سنگاپور با متوسط رشد سالانهیی معادل ۷ درصد از دیگر کشورها جلوتر بودند.
در سه دهه پس از ۱۹۵۰، رشد اقتصادی کشورهای جنوب نه فقط در این دوره از کشورهای شمال بیشتر بوده بلکه از رشد اقتصادی این کشورها در مراحل اولیهٔ توسعهشان هم افزونتر بوده است. با دو برابر شدن درآمد سرانه در فاصله سالهای ۸۰ - ۱۹۵۰، نسبت، و نه تعداد مطلق، مردمی که در فقر زندگی میکردند، کاهش یافت. در امریکای لاتین، برای نمونه، درصد خانوارهایی که پایینتر از خط فقر، به تعریف کمیسیون اقتصادی امریکای لاتین، زندگی میکردند از ۵۱ درصد در ۱۹۶۰ به ۴۰ درصد در ۱۹۷۰ رسید، درحالیکه نسبت کسانی که پایینتر از «خط نداری و فقر» زندگی میکردند از ۲۶ درصد به ۱۹ درصد رسید. لوکوموتیوِ رشد نه فقط کشورهای کمتر محروم امریکای لاتین را به جلو راند بلکه موجب جلو رفتن کشورهای بسیار محروم هم شد. بسیاری از این کشورها، برای نمونه، در افریقا بنا به گفته کمیسیون جنوب نشان دادند که با وجود درآمد ملّی پایین، از طریق سیاستهای عمومی و فعالیتهای اجتماعی میتوان چه نتایج چشمگیری به دست آورد.»
در واقع، الگوی رشد در جنوب آرمانی نبود. بهعنوانمثال، فعالیت واحدهای دولتی و صنایع حمایت شده کارایی لازم را نداشتند و یا نتیجهٔ رشد صنعت نادیده گرفتن حفظ محیط زیست بود. امّا این واقعیتها باید در چارچوب خاص خود نگریسته شود. ناکارایی در اغلب موارد موجب کندی رشد نشد و سرمایهداری هدایت شده یا کمک شده از جانب دولت بهمنظور گسترش اِعمال کنترل ملّی بر اقتصاد نقش تعیینکنندهیی داشت. بهعلاوه، وقتی پیآمدهای اکولوژیک ملّی و بینالمللیِ ناشی از کوششهای جهان سوم برای صنعتی شدن را ارزیابی میکنیم، نباید این نکته را به فراموشی بسپاریم که در مقایسه با تأثیرات مخّرب استراتژیهای اقتصادی مصرفزده و بهشدت ناکارا در کشورهای شمال بسیار ناچیز است.»
حجم
۹۴۷٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۲۳۶ صفحه
حجم
۹۴۷٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۲۳۶ صفحه