کتاب محاصره و طوفان
معرفی کتاب محاصره و طوفان
کتاب الکترونیکی «محاصره و طوفان» نوشتهٔ لی باردوگو با ترجمهٔ بهناز ولی پو در انتشارات نقشونگار چاپ شده است. این اثر کتاب دوم از سهگانهٔ گریشا است.
درباره کتاب محاصره و طوفان
قدرت آلینا استارکوف رشد کرده است. اما او و مل نمی توانند برای مدت طولانی از دشمنان خود پیشی بگیرند. تاریکی بیش از هر زمان دیگری مصمم است که جادوی آلینا را ادعا کند و از آن برای گرفتن تاج و تخت راوکان استفاده کند. آلینا که جای دیگری ندارد، از یک فرد بدنام کمک می گیرد و برای رهبری ارتش گریشا تصمیم می گیرد. آلینا تصور میکند، میتواند گذشتهاش را فراموش کرده و از سرنوشتش بگریزد، ولی نمیتواند. مل امیدوار است برای حمایت از دختری که عاشقش است همه کارکرده باشد، ولی نکرده است. دارکلینگ، بسیار قدرتمندتر از پیش، تشنه انتقام است. او به آلینا نیاز دارد. بهزودی آلینا باید بین کشورش، قدرتش و پسری که عاشقش است یکی را برگزیند.
کتاب محاصره و طوفان را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب به دوستداران ادبیات تخیلی، فانتزی و جادویی پیشنهاد میشود.
درباره لی باردوگو
لی باردوگو در سال ۱۹۷۵ در اورشلیم متولد شده است و در لسآنجلس بزرگ شد. او در سال ۱۹۹۷ در رشتۀ زبان انگلیسی از دانشگاه ییل فارغالتحصیل شد و قبل از انتشار اولین رمانش، در شغلهایی همچون روزنامهنگاری، گریم و جلوههای ویژه فعالیت داشت. باردوگو اولین رمان خود را در سال ۲۰۱۲ به چاپ رساند. لی باردوگو بیشتر به خاطر رمانهای گریشاورس، بهویژه دوگانهٔ شش کلاغ و سهگانهٔ سایه و استخوان شناخته میشود.
بخشی از کتاب محاصره و طوفان
«مل و من برای پیدا کردن کار به کُفتان آمده بودیم تا پول کافی برای سفر به غرب را بهدست آوریم. آنجا مرکز تجاری جوردا ۵ بود و با دشتهای شکوفههای پرتقال که مردم دائم از آنها میجویدند احاطه شده بود. مواد محرک در راوکا گرانقیمت بود، اما برخی از دریانوردان ورهادر از آنها استفاده میکردند تا بتوانند بیدار بمانند و ساعتها کشیک بدهند. زِمِنیها علاقه داشتند شکوفههای خشکشده را بین لب و لثه خود نگه دارند و حتی زنان نیز کیسههای کوچک گلدوزی شدهای به کمرشان میآویختند که حاوی این شکوفهها بود. از کنار هر مغازهای که میگذشتیم مارکهای تبلیغاتی تولیدکنندههای مختلف این شکوفهها به چشم میخورد؛ برایت لیف۶، شِید۷، دوکا ۸و برلی۹ دختری زیباپوش را که شلیتهای به تن داشت دیدم، خم شد و آب دهان زنگارگونش را در یکی از تفدانهای برنجی که بیرون هر مغازه تعبیه شده بود پرت کرد. حالت تهوع به من دست داد. این یکی از عادات و رسوم زِمِنیها بود که بهسختی با آن کنار میآمدم.
پس از اینکه وارد خیابان اصلی شهر شدم نفسی آسوده کشیدم؛ دستکم میدانستم کجا هستم. به نظرم کفتان هنوز یک شهر واقعی و حقیقی نبود؛ بلکه ناتمام و نارسیده بود. بیشتر خیابانها سنگفرش نشده بودند و همیشه این احساس را داشتم که ساختمانها با بامهای صاف و دیوارهای چوبی سست هر لحظه ممکن است فرو بریزند، باوجود این حتی پنجرههای شیشهای نیز داشتند. لباس خانمها از جنس تور و مخمل بود. ویترین مغازهها بهجای اسلحه، چاقو و ظرفهای حلبی غذا پر از شیرینی و انواع چیزهای جالب توجه و تجملی و پرزرقوبرق بود. اینجا حتی گدایان نیز کفش به پا داشتند. این وضعیت سرزمینهایی بود که تحت محاصره نبودند.
از کنار فروشگاهی گذشتم که ناگهان از گوشهٔ چشم توجهام به سرخی لباس یک گریشای مرگ و زندگی جلب شد؛ بلافاصله خود را عقب کشیدم و در سایهٔ بین دو ساختمان مخفی شدم. قلبم بهشدت میکوبید و دستم به سمت هفتتیری که به کمر آویخته بودم رفت.»
حجم
۳۴۷٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۴۱۶ صفحه
حجم
۳۴۷٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۴۱۶ صفحه
نظرات کاربران
امیدوارم که بتونید جلد اولش رو هم بگذارید.
لطفا دو جلد دیگر این مجموعه را هم در اپ قرار دهید
این سه گانه واقعا فوقالعاده است ، حتما جلد های دیگه اش رو هم بیارید بی صبرانه منتظر نسخه ی صوتی اش ام 😁
تو رو خدا دو جلد دیگه اش رو هم قرار بدید🥲