کتاب بیشعوران
معرفی کتاب بیشعوران
کتاب بیشعوران؛ آینهای برای خویشتن و دیگران نوشتهٔ محمود فرجامی است و نشر تيسا آن را منتشر کرده است.
درباره کتاب بیشعوران
بیشعوری همه جا هست. مشکل بزرگ بیشعوری آن است که همهٔ افراد از هر سن و جنس و طبقه، به راحتی به آن مبتلا میشوند. بیشعوری با بخشهایی از مغز که با قدرت و زرنگی مرتبط هستند میآمیزد و از آنجا که هر فردی در هر موقعیتی به هر حال از قدرت و زرنگی بیبهره نیست پس همه در خطر ابتلا به آن هستند. هرچه قدرت بیشتر، خطر ابتلا به بیشعوری هم بیشتر. اما این به معنا نیست که صرفا کسانی که با داشتن پول و اسلحه و تریبون و تیغ جراحی و قلم و تسبیح قدرت ظاهری زیادی دارند بیشعور میشوند. آنها البته در خط مقدماند، اما قسمت تراژیکتر داستان آنجاست که قدرت فقط در اینها نیست. دوست داشته شدن، بزرگتربودن، بچه بودن، ترحمانگیز بودن و مواردی از این دست هم قدرت فراوانی در اختیار شخص قرار میدهند که به راحتی میتواند از آنها سوءاستفاده کند و روزگار دیگران را سیاه کند. ما به راحتی میتوانیم قدرتمندان را که فاصلهای دور از ما دارند به بیشعوری متهم کنیم و کارهای بیشعورانهشان را رصد کنیم اما بسیار برایمان دشوار است که بپذیریم دوستمان، برادرمان، دخترمان، شوهرمان و مادرمان بیشعور است. و از آن سختتر آن است که بپذیریم خودمان هم بیشعور هستیم یا دست نشانههایی از آن را داریم. وقتی هم که حاضر به قبول نقص یا بیماریای نباشیم، هرگز پی درمانش نخواهیم رفت. متاسفانه یا خوشبختانه، این تنها بیماریای است که تحریم و کمیابی دارو، تاثیری بر درمان آن ندارد.
کتاب اصلی در آمریکا نوشته و برای بار نخست در سال ۱۹۹۰ چاپ شده بود. خودخواهی و زورگویی و احجاف و... (در مجموع بیشعوری!) خصیصههایی انسانی هستند که همه جا یافت میشوند اما هر جامعهای نیز معضلات اجتماعی، فرهنگی و سیاسی خاص خود را دارد. و تازه همین جامعه نیز در برهههای تاریخی گوناگون معضلات گوناگون و بعضا متضادی دارد. چه بسا بیخیالی و خوشباشی و بیاعتنایی به اخبار و رویدادهای سیاسی و اجتماعی در یک دوره معضل جدی یک جامعه باشد اما همان جامعه چند دهه بعد از آن سوی بام بیفتد و تبدیل اکثر شهروندان به کارشناس سیاسی و فعال اجتماعی به یک معضل جدید تبدیل شود!
کتاب بیشعوران در چهار فصل تنظیم شده است. در فصل اول به ماهیت بیشعوری، تعریف آن به عنوان نوعی اعتیاد و بیماری، ویژگیهای عمومی بیشعوران، گروههای در معرض خطر، درجات بیشعوری و نیز به این پرسش بزرگ که «آیا من هم بیشعورم» میپردازیم. این بخش چکیدهای از کتاب «بیشعوری» را نیز در بردارد. به این ترتیب کسی اگر کتاب نخست را نخوانده باشد میتواند با خواندن فصل اول این کتاب در جریان قرار بگیرد که ماجرا از چه قرار است و با تقریب خوبی بیشعوران را از روی رفتارشان شناسایی کند.
در فصل دوم به جنبههای زیستی میپردازیم. اینکه رفتار آنها در مهمترین جنبههای زندگی بشر امروزی چگونه بروز مییابد. در این فصل است که با نگاهی کاملا بومی بعضی از مهمترین مسائل عقلی و عاطفی و اخلاقی و اجتماعی، نظیر منطق و دوستی و دشمنی و قولوقرار و مسئولیتپذیری و رنجش و انتقاد و عذرخواهی و اعتماد به نفس، در ارتباط با بیشعوران بررسی میشود. سه رابطه را هم نظر به حاد شدن آنها در سالهای اخیر به طور ویژه بررسی کردیم: بیشعوران و شوخطبعی، بیشعوران و محیط زیست و بیشعوران و رانندگی. به این ترتیب، خواننده که در فصل پیش با تعریف و ماهیت و سایر کلیات بیشعوری آشنا شده است میتواند با خواندن این فصل هم به ماهیت بیشعوری عمیقتر پی ببرد و هم از طریق شناخت رفتار بیشعوران در مهمترین حوزههای فردی و اجتماعی، در شناسایی بیشعورها خبره شود. از همهٔ اینها مهمتر، بدون اینکه زیاد به غرورش بربخورد و در پوشش حساس شدن روی دیگران، روی رفتار و افکار خود حساس میشود و احتمالا درمییابد که علیرغم انکارش در هنگام خواندن فصل نخست (و تقلب در خودآزمونها و تمرینها!) رگههایی از بیشعوری دارد.
فصل سوم به گونههای خاص بیشعوران میپردازد. گونههای خاصی که اغلب برای نخستین بار در این کتاب و با توجه به معضلات امروزی ما مورد بررسی قرار میگیرند. از این جملهاند بیشعوران دانشگاهی، بیشعوران همهچیزدان، بیشعوران نژادپرست، بیشعوران دنیای مجازی و بیشعوران بیشعوریاب که البته ممکن است ربطی بین آنها مشاهده نشود ولی باید دانست که بیربطی هم از خصوصیات بیشعوران است! مطلقا بعید نیست که خوانندهٔ این فصل در کنار آگاهی به بیشعوری بسیاری از اطرافیان متوجه شود خودش هم در یکی از این دستهبندیها جا میگیرد و باید برای رهایی خود از بلای خانومانسوز بیشعوری کار کند. این دقیقا همان هدفی که این کتاب دنبال میکند.
فصل چهارم این کتاب به نهادهای بیشعورپرور اختصاص یافته. در این فصل میبینیم که چطور خانواده، مدرسه، رسانه و سایرین میتوانند در بیشعور شدن آدمها سهم داشتهباشند. همچنین نشان داده میشود که چگونه حتی افراد باشعور و نجیب نیز میتوانند بخاطر عدم آگاهی کافی با عارضهٔ بیشعوری و چگونگی برخوردِ درست با بیشعوران، به بیشعوری دیگران دامن بزنند.
این کتاب تقریبا همان ساختار کتاب «بیشعوری» را دارد اما کاریست نو و کاملا برای مخاطب امروز ایرانی. از این رو، هرچند کتابی است که میتواند مستقلا خوانده و درک شود، میتواند مکملی بر بیشعوری دانسته شود.
خواندن کتاب بیشعوران را به چه کسان پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به همهٔ کسانی که میخواهند بیشعور نباشند یا با بیشعورها مقابله کنند پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب بیشعوران
«بیشعوری پدیدهٔ تازهای نیست و یافتههای باستانشناسی، علم ژنتیک و چه بسا اوضاع کواکب و ستارگان نشان میدهند که بیشعوری از روزگاران بسیار دور وجود داشته است. حتی میتوان گفت بیشعوری ریشه در غرایز طبیعی و حیوانی ما دارد و اگر همچون اجدادمان همچنان بر روی درختها نارگیل به کلهٔ همدیگر میکوفتیم و یا در بیشهزارها مشت به سینهمان میکوبیدیم و نعره میزدیم خودخواهی - که بیشعوری مستقیما ریشه در آن دارد- یک ویژگی طبیعی برای ما بود. اما خوشبختانه یا متاسفانه ما انسان هستیم و به حکم انسان بودن، عقل داشتن، و زندگی اجتماعی، مجبوریم بسیاری از رفتارهای غریزیمان را کنترل کنیم. دنیای «طبیعی» فقط در قصهها، فیلمهای مستند و یا برای چند ساعتی از دوربینهای شکاری زیباست اما در واقع و از نزدیک، بسیار مخوف و بیرحم است. حیوانات همدیگر را میخورند و حتی به همنوعان خود هم رحم نمیکنند. نرها معمولا به مادهها ستم میکنند، قویترها غذای ضعیفترها را میخورند و آنهایی که نقصی دارند محکوم به نابودیاند. حتی شیرهای نر، این مثلا سلاطین جنگل، به محض آنکه چشم مادهها را دور میبینند تولههای خود را میخورند... این قانون جنگل است.
اما زندگی اجتماعی آدمها لازم میسازد که به سختی جلوی این غرایز طبیعی کنترل شوند، به این دلیل ساده که تن دادن به غرایز طبیعی برای جامعه فاجعهبار است. دکتر ای. جی. راتکینز که در کالج سَنت دِویل استرالیا پژوهشگر غرایز انسانهای اولیه و تا حدودی ثانویه است در این زمینه میگوید: «تاریخ تکامل بشر با میزان کنترل غرایزش ارتباط مستقیم دارد. ما نه فقط تولهخوری نمیکنیم بلکه حتی اقساط بانکیمان را هم میپردازیم. این در حالیست که میمونها، یعنی نزدیکترین حیوانات به ما، همچنان با آزادی حسرتبرانگیزی در هنگام پریدن از روی این درخت به آن یکی جفتگیری میکنند. آآهههه!»
بیشعوری در حیوانات معنا ندارد چون خودخواهی برای آنان چیزی بیش از غریزهای برای بقای نفس نیست. حیوانی که ناغافل روی حیوان دیگر میپرد کاری طبیعی، غریزی و لازم انجام میدهد اما انسانی که چنین کاری میکند را تجاوزکار مینامند و مجازات میکنند، به همین ترتیب خودخواهی بیشعوران هم از جنبهٔ انسانی غیر قابل تحمل است. اینها چیزهایی واضح و تا حدودی بدیهی هستند و به نظر میرسد نیازی به توضیح ندارند، اما در عمل آدمها چنان با استفاده از ابزارهای مختلف کارهای خود را توجیه میکنند که لازم میآید هر روز وهر ساعت یک عده به بقیه یادآوری کنند که این کارها غیرانسانی و گاهی حتی غیرحیوانی است (فراموش نکنید که بیشعوری مسری هم هست). مثلا مردی که با پنجاه، شصت سال سن، با دخترکی خردسال رابطه جنسی برقرار میکند (طبعا به زور، حالا با هر اسمی) عملا تجاوزی انجام میدهد که حتی حیوانات هم از آن دوری میکنند -آنها دست کم میفهمند که یک ماده باید به بلوغ برسد و برای جفتگیری آماده باشد- اما آدمهایی همین کار را انجام میدهند و عدهای هم مامور دفاع از کار آنان و توجیه نظری جنایات آنان میشوند؛ ابتدا با توجیه اختلاف فرهنگی و احترام به معتقدات آدمها و در نهایت فرافکنی و مقصر دانستن دیگران. همچنین است نمونههای بیشماری از جنایاتی که آدمها انجام می دهند اما با عوض کردن نام آنها صورتی معمولی، انسانی و حتی متعالی به آنها میبخشند.»
حجم
۱۸۳٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۱۸۴ صفحه
حجم
۱۸۳٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۱۸۴ صفحه