دانلود و خرید کتاب شوهر معمولی من: دو جُستارِ فلسفی در باب روششناسیِ ساختارشکنِ کامیابی در زندگی سمیرا سامانی
تصویر جلد کتاب شوهر معمولی من: دو جُستارِ فلسفی در باب روششناسیِ ساختارشکنِ کامیابی در زندگی

کتاب شوهر معمولی من: دو جُستارِ فلسفی در باب روششناسیِ ساختارشکنِ کامیابی در زندگی

انتشارات:انتشارات کلاغ
دسته‌بندی:
امتیاز:
۲.۸از ۱۰ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب شوهر معمولی من: دو جُستارِ فلسفی در باب روششناسیِ ساختارشکنِ کامیابی در زندگی

«شوهر معمولی من»، دو جُستارِ فلسفی در باب روش‌شناسیِ ساختارشکنِ کامیابی در زندگی، به قلم سمیرا سامانی(-۱۳۵۹) است. در بریده‌ای از کتاب می‌خوانیم: «من اصلاً دلم نمی‌خواست یک شوهر معمولی داشته باشم. واقعیتش دلم می‌خواست یک شوهر خفنی می‌داشتم، خیلی خفن. یک شوهری که به هر دوست و آشنایی می‌گفتم دهانش عین دهان تمساح موقعِ خوردن گراز باز می‌شد. مثلاً وقتی گوشی تلفن دستم است بعد از گفتن کُلی اراجیف‌ به پشتِ خطی در عین بی‌تفاوتی بگویم: «راستی فلانی خبر داری من هم شوهر کردم؟» و آن پشتِ خط تلفنی بگوید: «اِ جدی؟ با کی؟» و وقتی من نامش را می‌گویم از پشت تلفن از روی صدای وارفته‌اش، قیافه‌ی پیچ‌خورده‌اش را حدس بزنم و تا ته جیگرم خنک شود. اُ. راستی من به شما نگفتم تعریف من از یک شوهر خفن چه‌جور شوهری‌ست. یک شوهر خفن یعنی شوهری که حداقلش یک روشن‌فکر آس‌وپاس باشد یا بهتر از آن یک شاعر یا یک نقاش یا یک فیلسوف کچل. شاید هم یک جامعه‌شناس که عاشق آن موسفیدِ آلمانی است. هابرماس را می‌گویم. یورگن هابرماس. بله داشتن چنین شوهر خفنی رؤیای شبانه‌ی من بود.»
~zizi
۱۳۹۹/۱۰/۱۴

جالب نبود

mahtab
۱۳۹۵/۰۹/۳۰

شروع خوب وجذابی داشت.بخش اول داستان جدابیت بیشتری داشت.این کتاب ارزش خوندن روداشت

damavandiz
۱۳۹۵/۱۱/۰۱

به نظرم قشنگ بود مخصوصا بخش اولش.

🌻سپیده 🌻
۱۳۹۵/۰۹/۲۱

شروعش که منو حسابی خندوند😄 "من اصلا دلم نمی خواست یک شوهر معمولی داشته باشم,واقعیتش دلم می خواست یک شوهر خفنی می داشتم .خیلی خفن!! یک شوهری که به هر دوست و آشنایی می گفتم,دهانش عین دهان تمساح موقع خوردن گراز باز

- بیشتر
sajjad
۱۳۹۵/۰۸/۲۳

اولش خوب بود ولی قسمت دوم اولیشو خراب کرد کلا

محمد حسین
۱۳۹۵/۰۸/۱۴

بدک نبود ...

رهگذر خورشید
۱۳۹۵/۰۸/۰۸

اولی جالب بود ولی دیگه ادامش نداده بود .دومی هم بد نبود.ساختار شکن ایده جالبیه

shahrzad
۱۳۹۵/۰۷/۲۳

اصلا ارزش خوندن نداره...😑

ما خیلی زحمت می‌کشیم. صبح که اثر انگشتمون رو به منظور ورود به اداره توی اون دستگاه انگشت‌زنی ثبت می‌کنیم، می‌ریم پشت میزمون می‌شینیم و بعدِ کمی حال‌واحوال با این هم‌کار و اون هم‌کار، بساط صبحانه رو آماده می‌کنیم و دور هم می‌نشینیم به خوردن نون و پنیر و گوجه و خیار. یه دلِ سیر که خوردیم منتظر می‌شیم آقافرج چایی دیشلمه رو بیاره که به قول بروبچ بزنیم تو رگ. حوالی ساعت ۹ که رئیس می‌آد سرِ کار یه عرض ارادتی بهش می‌کنیم. بعد از این عرض ارادت، کار استارت می‌خوره. البته منهای یک ساعت نهار و نماز
milad
چه حوصله‌یی دارد شوهر معمولیم عادت دارد هر صبح قبل از خوردن صبحانه برود پارکِ نزدیک خانه و ورزش کند. اول حسابی می‌دود و بعد با آن دستگاه‌های من‌درآوردی که شهرداری در پارک‌ها گذاشته بازی‌بازی می‌کند، من باب گرم‌کردن عضلات ورقلمبیده‌اش. حسابی که عرق می‌کند با یک نان بربری داغ راهی خانه می‌شود و میز دونفره‌ی صبحانه را می‌چیند و خودش به‌تنهایی صبحانه‌اش را می‌خورد و می‌رود سرِ کار، بی‌خبر از خواب‌هایی که در این ساعت من در حال دیدنم. ساعتی که او بیدار می‌شود، ورزش می‌کند و میز صبحانه آماده می‌کند من خوابم. در خوابی ناز از یک رؤیای ازدست‌رفته.
سپیده
میهمانی‌های شبانه میهمانی شبانه رفتن با یک شوهر معمولی درحالی‌که در آن میهمانی کُلی روشن‌فکر آس‌وپاس یا بهتر از آن نقاش و شاعر و فیلسوفِ کچل یا عشقِ هابرماس دعوت هستند، ریسک بزرگی است اما واقعاً رفتن به یک میهمانی شبانه برای چون منی که در یک زنده‌گی پُر از روزمره‌گی گیر افتاده‌ام از نان شب هم واجب‌تر است. پس باید تن به این ریسک بدهم و بروم. شوهر معمولیم برعکس تمام مردان دیگر دستاهاش را دور بازوهایم حلقه می‌کند. به هیچ زنی نگاه نمی‌کند و هیچ زنی به او نگاه نمی‌کند. با هیچ زنی حرف نمی‌زند و هیچ زنی با او سر حرف را باز نمی‌کند. این یعنی این‌که لازم نیست در میهمانی شبانه دنبالش بگردم که کجا گم‌وگور شده است.
سپیده
بربادرفته آرزوهای بربادرفته‌ی من کم نیستند. من دلم می‌خواست زن یک مرد خاص شوم تا به‌همان‌اندازه طعم یک زنده‌گی زناشویی خاص را بچشم تا به خیلی‌ها ثابت کنم می‌شه ازدواج کرد و خاص زنده‌گی کرد اما نشد. ولی من ساکت ننشستم و سعی کردم حداقل به خاص‌بودن خودم ادامه بدهم و البته به لطف خدا شوهر معمولیم نه تنها مانع من نشد بلکه مطلقاً در جهت مخالف من هم حرکتی نکرد. انگار او هم بدش نمی‌آمده که یک زن غیرمعمولی داشته باشد. و این یک اتفاق خوب بود چون یک زن خاص معمولاً در کنار یک مرد خاص کم‌تر دیده می‌شود.
سپیده
قسمت دهن آدم را هم‌چین می‌بندد که انگار چسب قطره‌یی تو دهنت ریخته باشن
نوشین

حجم

۱٫۳ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۱

تعداد صفحه‌ها

۷۲ صفحه

حجم

۱٫۳ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۱

تعداد صفحه‌ها

۷۲ صفحه

قیمت:
۱۵,۰۰۰
تومان