بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب شوهر معمولی من: دو جُستارِ فلسفی در باب روششناسیِ ساختارشکنِ کامیابی در زندگی | طاقچه
تصویر جلد کتاب شوهر معمولی من: دو جُستارِ فلسفی در باب روششناسیِ ساختارشکنِ کامیابی در زندگی

بریده‌هایی از کتاب شوهر معمولی من: دو جُستارِ فلسفی در باب روششناسیِ ساختارشکنِ کامیابی در زندگی

انتشارات:انتشارات کلاغ
دسته‌بندی:
امتیاز:
۲.۸از ۱۰ رأی
۲٫۸
(۱۰)
ما خیلی زحمت می‌کشیم. صبح که اثر انگشتمون رو به منظور ورود به اداره توی اون دستگاه انگشت‌زنی ثبت می‌کنیم، می‌ریم پشت میزمون می‌شینیم و بعدِ کمی حال‌واحوال با این هم‌کار و اون هم‌کار، بساط صبحانه رو آماده می‌کنیم و دور هم می‌نشینیم به خوردن نون و پنیر و گوجه و خیار. یه دلِ سیر که خوردیم منتظر می‌شیم آقافرج چایی دیشلمه رو بیاره که به قول بروبچ بزنیم تو رگ. حوالی ساعت ۹ که رئیس می‌آد سرِ کار یه عرض ارادتی بهش می‌کنیم. بعد از این عرض ارادت، کار استارت می‌خوره. البته منهای یک ساعت نهار و نماز
milad
چه حوصله‌یی دارد شوهر معمولیم عادت دارد هر صبح قبل از خوردن صبحانه برود پارکِ نزدیک خانه و ورزش کند. اول حسابی می‌دود و بعد با آن دستگاه‌های من‌درآوردی که شهرداری در پارک‌ها گذاشته بازی‌بازی می‌کند، من باب گرم‌کردن عضلات ورقلمبیده‌اش. حسابی که عرق می‌کند با یک نان بربری داغ راهی خانه می‌شود و میز دونفره‌ی صبحانه را می‌چیند و خودش به‌تنهایی صبحانه‌اش را می‌خورد و می‌رود سرِ کار، بی‌خبر از خواب‌هایی که در این ساعت من در حال دیدنم. ساعتی که او بیدار می‌شود، ورزش می‌کند و میز صبحانه آماده می‌کند من خوابم. در خوابی ناز از یک رؤیای ازدست‌رفته.
سپیده
میهمانی‌های شبانه میهمانی شبانه رفتن با یک شوهر معمولی درحالی‌که در آن میهمانی کُلی روشن‌فکر آس‌وپاس یا بهتر از آن نقاش و شاعر و فیلسوفِ کچل یا عشقِ هابرماس دعوت هستند، ریسک بزرگی است اما واقعاً رفتن به یک میهمانی شبانه برای چون منی که در یک زنده‌گی پُر از روزمره‌گی گیر افتاده‌ام از نان شب هم واجب‌تر است. پس باید تن به این ریسک بدهم و بروم. شوهر معمولیم برعکس تمام مردان دیگر دستاهاش را دور بازوهایم حلقه می‌کند. به هیچ زنی نگاه نمی‌کند و هیچ زنی به او نگاه نمی‌کند. با هیچ زنی حرف نمی‌زند و هیچ زنی با او سر حرف را باز نمی‌کند. این یعنی این‌که لازم نیست در میهمانی شبانه دنبالش بگردم که کجا گم‌وگور شده است.
سپیده
بربادرفته آرزوهای بربادرفته‌ی من کم نیستند. من دلم می‌خواست زن یک مرد خاص شوم تا به‌همان‌اندازه طعم یک زنده‌گی زناشویی خاص را بچشم تا به خیلی‌ها ثابت کنم می‌شه ازدواج کرد و خاص زنده‌گی کرد اما نشد. ولی من ساکت ننشستم و سعی کردم حداقل به خاص‌بودن خودم ادامه بدهم و البته به لطف خدا شوهر معمولیم نه تنها مانع من نشد بلکه مطلقاً در جهت مخالف من هم حرکتی نکرد. انگار او هم بدش نمی‌آمده که یک زن غیرمعمولی داشته باشد. و این یک اتفاق خوب بود چون یک زن خاص معمولاً در کنار یک مرد خاص کم‌تر دیده می‌شود.
سپیده
قسمت دهن آدم را هم‌چین می‌بندد که انگار چسب قطره‌یی تو دهنت ریخته باشن
نوشین

حجم

۱٫۳ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۱

تعداد صفحه‌ها

۷۲ صفحه

حجم

۱٫۳ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۱

تعداد صفحه‌ها

۷۲ صفحه

قیمت:
۱۵,۰۰۰
تومان