کتاب عاشق مرگ تو هستم
معرفی کتاب عاشق مرگ تو هستم
کتاب عاشق مرگ تو هستم نوشتهٔ پیتر جیمز و ترجمهٔ علی اکبر قاری نیت است. انتشارات نسل نواندیش این کتاب را روانهٔ بازار کرده است. این رمانِ جنایی درمورد ۲ آرزوی ویژهٔ دختری به نام «جودی» است.
درباره کتاب عاشق مرگ تو هستم
کتاب عاشق مرگ تو هستم با فصلی تحتعنوان «سهشنبه ۱۰ فوریه» آغاز شده و با فصلی به نام «سهشنبه ۱۷ مارس» پایان گرفته است. این کتاب ۱۲۴ فصل دارد. این رمان که در سال اول انتشارش، فروش ۱۷ میلیون نسخه را به خود اختصاص داده بود، داستان دختری به نام «جودی» را روایت میکند که در پی برآوردن ۲ آرزوی خود یعنی زیبایی و پولدارشدن است. او آرزوی اول خود را بهکمک جراحی پلاستیک برآورده کرده و اکنون به فکر ثروتمندشدن است. فلسفهٔ جودی برای ثروتمندشدن، یا کار است و یا ازدواج با مردی پولدار، اما او فکر میکند که پس از ازدواجْ خلاصشدن از آن مرد کار دشواری است و به مهارتهای خاصی نیاز دارد. منتقد روزنامهٔ تایمز بر این باور است که پیتر جیمز در رمان «عاشق مرگ تو هستم» در عملیات داخلی شیوههای پلیسی و نگرشهای کارآگاهان واقعی نفوذ کرده است؛ این همان خصوصیتی است که او را از سایر نویسندگان جنایینویس متمایز کرده است.
خواندن کتاب عاشق مرگ تو هستم را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
خواندن این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی معاصر انگلستان و قالب رمان پیشنهاد میکنیم.
درباره پیتر جیمز
پیتر جیمز (Peter James) ۲۲ آگوست ۱۹۴۸ به دنیا آمد. او نویسندهٔ انگلیسی داستانهای جنایی است. جیمز در چارترهاوس تحصیل کرد و به مدرسهٔ فیلم راونزبورن رفت. او برای مدت کوتاهی درحالیکه در مدرسهٔ فیلم بود، بهعنوان نظافتچی منزل «اورسون ولز» (هنرمند مشهور سینما) کار کرد؛ همچنین چند سال را در آمریکای شمالی گذراند و بهعنوان نویسندهٔ فیلمنامه و تهیهکنندهٔ فیلم کار کرد. او در ادامه در کانادا در سال ۱۹۷۰ ابتدا بهعنوان گوفر و سپس نویسنده در سریال تلویزیونی کودکان «Polka Dot Door» کار کرد. رمان جناییِ «عاشق مرگ تو هستم» یکی از آثار مکتوب اوست.
بخشی از کتاب عاشق مرگ تو هستم
«جودی زود بیدار شد، روی تختش نشست و به لپتاپش خیره شد. اتاقش فقط با چراغهای کمنور بالای تخت و نوری که از پرده اتاقش میتابید روشن شده بود. در چهار ساعت گذشته چند عکس از کورنل را که توانسته بود در گوگل و سایر موتورهای جستوجوی کامپیوترش پیدا کند و نیز تمام عکسهایی را که توانسته بود از کارآگاه نورمن پوتینگ پیدا کند، ذخیره کرده بود.
وقتی کارش تمام شد، روی یک تصویر کورنل دوبار کلیک کرد، یک پنجره ظاهر شد و از او خواست اسمش را وارد کند. او همین کار را کرد و فوری تمام هفت روزنامه و تصاویر آنلاین نورمن پوتینگ بهعنوان یک تصویر یکسان نشان داده شدند و برایش این فرصت را ایجاد کرد که هرکدام از آنها را تأیید یا رد کند.
جودی به چهرهها خیره شد. کامپیوتر تطبیق تصاویر را تأیید کرد که جی. پاول کورنل و کارآگاه نورمن پوتینگ یک فرد هستند؛ ولی چطور چنین چیزی ممکن است؟ کورنل در اینترنت پیشینهای در حدود بیست سال یا بیشتر دارد؟ آیا تشابه چهره بین این دو عجیبغریب نبود؟
من دلبرم را در آتشسوزی یک خانه از دست دادم.
شاید کورنل درباره دوست دختری صحبت میکرد که در گذشته مرده بود؟
او صدای باز شدن یکی از درها را شنید. خیلی آهسته تمام چراغها را خاموش کرد، درِ لپتاپش را بست، در تاریکی پاورچینپاورچین روی فرش ضخیم تا دم در اتاقش رفت و گوش داد. غژغژ تخته کف اتاق را شنید. سپس صدایی دیگر برخاست. آیا کورنل تلاش میکرد آهسته راه برود؟ یک لحظه رگهای از نور را دید. سپس دوباره رگه دیگری از نور.
جودی درحالیکه نفس خود را در سینه حبس کرده بود در را باز کرد و نگاهی به بیرون انداخت و او را دید که چمباتمهزده و دارد خراشیدگیها را نگاه میکند.
تا جایی که جرئت داشت او را تماشا کرد؛ سپس آهسته به داخل رفت.
قلبش به تپش افتاده بود.
میخواهی بدانی پشت دیوار چیست مگر نه؟ رفتار عجیب بیلیونری که ساعتی قبل اعتراف کرد خیلی خسته است. شاید من باید به تو نشان میدادم که واقعاً در پشت آن دیوار چه چیزی قرار دارد کارآگاه نورمن پوتینگ لعنتی؟»
حجم
۶۰۸٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۵۲۰ صفحه
حجم
۶۰۸٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۵۲۰ صفحه
نظرات کاربران
ترجمه بد
اصلا قشنگنبود واقعا وقت تلف کردن بود