کتاب عشق، عشق... باز هم عشق
معرفی کتاب عشق، عشق... باز هم عشق
کتاب عشق، عشق... باز هم عشق؛ زندگی پرماجرای مولوی نوشتۀ عباس عطاری کرمانی است. این کتاب را نشر آسیم منتشر کرده است.
درباره کتاب عشق، عشق باز هم عشق
ازآنجاییکه تعامل ادبی در جهان امروز یعنی عصر فناوری، از اهمیت فوقالعادهای برخوردار است، بر گویندگان و نویسندگان واجب است جهت رویارویی با تهاجم فرهنگی غرب که هر دقیقه توسط ماهوارهها میلیاردها کلمه و واژه بر آنتنهای گوناگون و امواج سریعالسیر سرازیر میکند، جهان را درهم مینوردد و فرهنگها را تهدید میکند، هرچه بیشتر جوانان را با عباراتی روشن به دور از آرایهها و تکلفهای دانشافزایی و فخرفروشی و دستاندازهای علمی تحقیقی جلب و جذب کنند. همچنین سعی کنند تا جوانان را با ادبیات ایران هرچه بیشتر آشنا کنند. چرا که، در دورانی که امکانات ارتباطی همانند روزگار ما فراهم نبود، اشعار حافظ، سعدی، مولوی، عطار، خیام، فردوسی، و... در دنیا خوانده و بسیاری از نمونههای ادبی جهان به زبان فارسی ترجمه و منتشر میشد. امروزه، شناخت این بزرگان اهمیت دو چندانی یافته است، زیرا در جهان صنعتی و مدرن قرن اخیر، دنیا بهسوی تکقطبی شدن حرکت میکند؛ پس دور از انتظار نیست که آتش جنگ در بسیاری از نقاط شعلهور شود و این نبرد ممکن است در قالب جنگ تمدنها، مسائل و معضلات بسیاری را برای بشر به همراه داشته باشد.
خواندن کتاب عشق، عشق باز هم عشق را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
دوستداران فرهنگ، هنر و ادبیات کهن و تاریخی ایران میتوانند از مخاطبان این کتاب باشند.
بخشی از کتاب عشق، عشق باز هم عشق
«اولین کانون تعلیموتربیت، ارشاد، و هدایت جلالالدین در نزد پدرش بود. اما یک سال بعد از وفات او که در سال ۶۲۸ هجری اتفاق افتاد، سید برهانالدین حسینی ترمذی که از شاگردان بهاءالدین ولد و در این موقع در سلک خواص و اولیای اهل طریقت بود، به قونیه آمد و جلالالدین از محضر پربار درس او کسب فیض کرد. بعد به عزم سیاحت و اخذ فضایل و معرفت و درک مجلس اصحاب طریقت، مسافرت دمشق اختیار کرد. او پس از چندی، با تجارب معنوی و کسب مدارج علمی به قونیه برگشت و در آنجا مانند پدرش به امر سلطان شروع به تدریس و تعلیم نهاد و شاگردان بسیاری گرد شمع وجود این عالم زمان و آگاه به حقایق جمع شدند.
جلالالدین رومی فرزند سلطان العماء از بنیانگذاران طریقه درویشان مولویه، در ربیعالاول سال ۶۰۴ هجری قمری مطابق با ۸ مهرماه ۵۸۶ هجری شمسی و ۳۰ سپتامبر ۱۲۰۷ میلادی در بلخ دیده به جهان گشود و در ۵ جمادیالثانی سال ۶۷۲ هجری قمری مطابق با ۲۶ آذر ۶۵۲ هجری شمسی و برابر با ۱۲۷۳ میلادی در قونیه دیده از جهان فروبست.
شجره او از جانب پدر به ابوبکر صدیق خلیفه، و از جانب مادر به علاءالدین محمد خوارزمشاه میرسد. البته استاد عبدالباقی گولپینارلی با استدلالی این انتساب را مردود میداند و آن را جعلی و به منظور تحکیم مقام مولانا میشمرد. ولی به هر صورت، بنا به نقل تذکرهنویسان و محققان، از جمله هلموت ریتر (ترجمه دکتر حسین حیدری): «بهاءالدین ولد، در پی منازعهای که با علاءالدین محمد خوارزمشاه و متکلم مورد عنایت و حمایت او یعنی فخرالدین رازی (۶۰۶ ق) داشته است، در سال ۶۰۹ قمری بهسوی غرب رهسپار گردیده است. زیرا او در بلخ مرجعیتی داشته و شاید ریاست گروه مشتاقان عرفان و اشراق را برعهده داشته و در مقابل عدهای به تشرع عقلانی اعتقاد داشتند که زعامت این گروه با فخرالدین رازی و پشتیبانی محمد خوارزمشاه بوده است.»
همانطوری که در خلاصه زندگی مولانا آمد، در زمان مهاجرت، او ۵ سال بیشتر نداشت. اگرچه در مواعظ بهاءولد حملاتی علیه خوارزمشاه و متکلم مذکور وجود دارد، با وجود این، در همین مواعظ آمده است که وی مابین سالهای ۶۰۰ قمری در وخش، و در سال ۶۰۹ قمری در سمرقند بوده است؛ بنابراین خاندان بهاءولد میبایست از سمرقند به بلخ بازگشته و سپس از آنجا مهاجرت را آغاز کرده باشند.»
حجم
۲۶۹٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۳
تعداد صفحهها
۳۱۰ صفحه
حجم
۲۶۹٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۳
تعداد صفحهها
۳۱۰ صفحه
نظرات کاربران
خوب بود