کتاب مدرسه استارت آپ
معرفی کتاب مدرسه استارت آپ
کتاب مدرسه استارت آپ نوشتهٔ ست گادین و ترجمهٔ فرشته نصیری و خلیل رضوی است و انتشارات کهکشان دانش آن را منتشر کرده است. ۱۵ نکته برای راهاندازی کسب و کار موفق در این کتاب آمده است.
درباره کتاب مدرسه استارت آپ
تابستان سال ۲۰۱۲ ست گادین فرصت شگفتانگیزی پیدا کرد تا سه روز را با گروهی از کارآفرینان باانگیزه (افرادی که در مراحل ابتدایی انجام پروژه و تاسیس شرکتشان بودند) سپری کند. در طول آن سه روز او از آنها سوالاتی را که در آینده قرار بود با آنها سر و کله بزنند، پرسید، آنها موقعیتهای دشواری داشتند که باید توقف میکردند و میگفتند: «این من هستم، و این همان چیزی است که من در حال ساختن آن هستم.»
متخصصان حاضر در آنجا هیچ مبحثی را بدون تمرین توضیح ندادند. با خواندن کتاب مدرسه استارت آپ میتوانید به تمام آن گفتوگوها دسترسی پیدا کنید و از راهکاری ست گادین بهره ببرید.
خواندن کتاب مدرسه استارت آپ را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران کتابهای موفقیت و کسبوکار پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب مدرسه استارت آپ
«میخواهم با صحبت راجع به یک معمار که به تازگی دربارهاش مطالعه کردهام و معمار موفقی است، بحث را شروع کنم. این شخصْ طراحی داخلی بسیار خوب و نوسازی خانههای مسکونی را برای افراد متمول انجام داده است. بچههای وی بزرگتر شده و از دانشگاه فارغالتحصیل شدهاند. او با همسرش تصمیم به اسبابکشی گرفتهاند. این مشکل اول است.
مشکل دوم این است که آنها زمینی خالی خریدهاند.
بنابراین اکنون این معمار باید خانهاش را بسازد. او بدون هیچ شکایتی مجبور است خانهاش را بسازد، چون زمین خالی است.
اکثر اوقات من با افرادی صحبت میکنم که بابت خاطر شرایط کاری، رئیس، یا کاری که انجام میدهند، نگرانی دارند. آنها قطعه زمین خالی ندارند. این افراد توانایی این را دارند چیزی که میخواهند را تاسیس کنند، اما بهانه میآورند.
بنابراین میخواهیم اولین بخش این جلسه را با فرض اینکه شما همگی در این مرحله هستید و بها ندادن به عواملی که به عملکردمان آسیب میزنند سپری کنیم.
سپس با گذشت زمان و آموختن نحوهٔ صحبت کردن با یکدیگر و اعتماد به یکدیگر دربارهٔ جایگاهی که در آن هستیم، و جایی که میخواهیم برویم، یعنی دربارهٔ دومین مرحله صحبت کنیم: "اگر راهحل را بدانید؛ آیا برایتان مقدور است تا آن را انجام دهید؟"
کسب موفقیت
بحث را با گفتن داستانی شروع میکنم. من در شهر بوفالو بزرگ شدم و مهارتی در هاکی روی یخ نداشتم. در بوفالوْ بازی بیسبال وجود ندارد، ممکن است بولینگ وجود داشته باشد، اما اکثراً هاکی روی یخ بین مردم رایج است.
زمانی که من ۱۰ ساله بودم، پدر و مادرم تصمیم به صحبت کردن با من گرفتند. آنها در کنار درس خواندنْ از من خواستند تا حداقل یک ورزش را برای مدتی انجام دهم.
پدرم فقط به خاطر اینکه مطمئن شود من واقعاً این کار را انجام خواهم داد مربیگری یک تیم را به عهده گرفت. او مربی فوقالعادهای بود و این کار را به خوبی آموزش میداد و ابداعات زیادی در این زمینه داشت. هر مربی دیگر ۲ پوک داشتند. پدر من ۳۰ پوک داشت، بنابراین هیچ کمبودی نسبت به دیگران نداشت. او سوراخی در پوکها ایجاد کرده بود و همهٔ آنها بندهایی داشتند به گونهای که بتوان همزمان ۳۰ پوک را حمل کرد.
او این قوانین را اختراع کرد: زمانی که پوکها تمام میشود کرنر میشود. یکی از بازیکنها باید در یک طرف باشد و بازیکن دیگر در طرف دیگر. مربی پوک را به گوشه پرتاب میکند و بازیکن اول باید به یک سمت برود و بازیکن دیگر به سمت دیگر. کاری که بازیکنها باید انجام دهند این است که با سرعت هرچه تمامتر بدوند و به تیم مقابل گل بزند. بنابراین میتوانید تصور کنید که کارهایی که باید انجام دهید تا چه اندازه سخت هستند.»
حجم
۱۸۴٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۱۹۸ صفحه
حجم
۱۸۴٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۱۹۸ صفحه