دانلود و خرید کتاب تعبیر یک رویا معصومه عبدالله زاده آرپناهی
تصویر جلد کتاب تعبیر یک رویا

کتاب تعبیر یک رویا

معرفی کتاب تعبیر یک رویا

کتاب تعبیر یک رؤیا نوشتهٔ معصومه عبدالله‌زاده آرپناهی است و انتشارات خط مقدم آن را منتشر و روانهٔ بازار کرده است. این اثر خاطرات فائزه کعبی‌نیا، همسر روحانی شهید مدافع حرم، جابر حسین‌پور است.

دربارهٔ کتاب تعبیر یک رؤیا

معصومه عبدالله‌زاده آرپناهی کار نوشتن این کتاب را ۲۴ دی ۱۳۹۷ شروع کرد. تاریخی که به‌صورت عجیب و تصادفی همان تاریخ شهادت شیخ‌جابر است.

کار نوشتن این کتاب تا اسفند همان سال طول کشید. عید از راه رسید. مهمان‌ها می‌آمدند و می‌رفتند تا این که یکی از مهمان‌ها درخواست می‌کند که به مزار شهدا بروند. تا به قطعهٔ شهدای مدافع حرم رسیدند، مهمان‌ رفت سر مزار شهید جابر حسین‌پور و گفت: رفیق بودیم؛ ناز و نعمت در کویت را رها کرد، آمد ایران، برای درس طلبگی. مدتی رفت عراق، و بعد هم آمد سوریه. این‌طوری با هم آشنا شدیم. و از شهید حرف زد.

حالا این کتاب، تصویر زندگی همان شهید است؛ مردی‌ است که به همهٔ تعلقات پشت پا زد تا به هدف بزرگ‌تری برسد.

تعبیر یک رؤیا درواقع روایتی است از این سفر جابر که همۀ مسیر را خواننده با همسر ایشان طی می‌کند. البته که همچنان به سنت دیگر روایت‌های مجموعهٔ همسران خط‌مقدم، نویسنده با هدف معرفی شخصیت و پرداخت جامع، سعی کرده از افراد دیگری مثل دوست، آشنا و هم‌رزم در کنار خاطره‌گویی همسر او استفاده کند و همچنان زاویۀ دید منتخبش را حفظ نماید.

خواندن کتاب تعبیر یک رؤیا را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به علاقه‌مندان به زندگی‌نامهٔ شهدای مدافع حرم پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب تعبیر یک رؤیا

«وقتی رسیدیم، شیخ آنجا بود. عبا و عمامه پوشیده بود. با دوستش آمده بود. فارسی را خوب بلند نبود. برای همین، همیشه یک نفر را همراه خودش می‌آورد. با دوستش می‌گفت و می‌خندید. نگاهش کردم؛ حواسش به من نبود. با بابا و مامان سلام کرد؛ با من هم. اسم ما را خواندند. یکی‌یکی رفتیم آزمایش دادیم. دنبال موقعیتی بودم تا دو کلمه حرف بزنیم؛ ولی نشد. فقط چند باری به هم نگاه کردیم و لبخند زدیم. حتماً شیخ هم دلش می‌خواست با من حرف بزند. بعد از آزمایش، هر یک جداگانه رفتیم مشاوره. بعد از کلاس که آمدم بیرون، شیخ را ندیدم. با خودم گفتم: یعنی بدون خداحافظی رفت؟ رفتم نشستم تو ماشین. مامان و بابا هم آمدند. می‌خواستیم حرکت کنیم که شیخ با یک کیسهٔ پلاستیکی پر از بیسکویت، کیک و آبمیوه آمد. داد به بابام، و گفت: بفرمایید... قابل شما رو ندارد. از صبح که آمده‌اید، تشنه و گرسنه هستید.

بابام تشکر کرد. موقع خداحافظی دوست داشتم با شیخ حرف بزنم؛ ولی نمی‌توانستم. کلمات به‌سختی به یادم می‌آمد.

قرار بود شیخ فردا جواب آزمایش‌ها را بگیرد. تا فردا دل توی دلم نبود. با خودم می‌گفتم: نکند جواب آزمایش بد باشد! نکند نتوانیم با هم ازدواج کنیم! شب خوابم نمی‌برد. تو رختخواب وول می‌خوردم و این پهلو و آن پهلو می‌شدم. نفهمیدم چطور نزدیک صبح خوابم برد. مادرم برای نماز صبح بیدارم کرد. قید حوزه را زدم و دوباره تا ساعت نُه صبح خوابیدم. خسته بودم.»

کاربر ۱۶۳۱۵۹۸
۱۴۰۲/۱۰/۱۷

کتاب بسیار عالی بود به نظرم اجر و پاداش خانواده های شهدا کمتر از خود شهدا نیست ممنون از قلم خوب نویسنده و همسر شهید

sayed Mahdi
۱۴۰۳/۰۴/۰۵

پسر تپلی که طلبه میشه بعد میره سپاه قدس.‌..

بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۷۹۳٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۱۹۲ صفحه

حجم

۷۹۳٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۱۹۲ صفحه

قیمت:
۱۵,۰۰۰
تومان