کتاب مذکرات ید
معرفی کتاب مذکرات ید
کتاب مذکرات ید نوشتهٔ رضا حیدری ابهری است. این کتاب به زبان عربی ارائه شده است.
درباره کتاب مذکرات ید
کتاب مذکرات ید ترجمهٔ کتاب «خاطرات یک دست» است. ﮐﺗﺎب «ﺧﺎطرات یک دست» ﺷﺎﻣل ۱۶ داﺳﺗﺎن ﮐوﺗﺎه اﺳت. این داستانها از زﻧدﮔﯽ پر از خیر و ﺑرکت پیامبر ﻣﮭرﺑﺎﻧﯽها برﮔرفته شده است و حس حضور حضرت را در ﺟﺎن ﮐودﮐﺎن زنده و ﻣﻠﻣوس میکند. باتوجهبه ﻧﺎامنیهای اﻣروزی فضای مجازی ﺑرای ﮐودﮐﺎن که قشر آیندهساز ﺟﺎمعه هستند و تربیت صحیح اﺳﻼﻣﯽ نقش بسزاﯾﯽ در تعیین ﺳرنوشت آنها دارد، ﺧواندن این کتاب ﺑﺎعث میشود ﺗﺎ شخصیت پیامبر اسلام را ﺑرای ﻓرزندان دلبندﻣﺎن تصویرسازی و آﻧﺎن را ﺑﺎ سیرهٔ زﻧدﮔﯽ آن حضرت آشنا کنیم.
خواندن کتاب مذکرات ید را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
کتاب مذکرات ید ﺑرای تماﻣﯽ ﻣﺎدران و پدران و ﻣربیان مناسب است.
درباره غلامرضا حیدری ابهری
غلامرضا حیدری ابهری در تاریخ ۱ فروردین ۱۳۴۸ در تهران متولد شده است. او نویسنده و محقق در حوزهٔ تعلیم و تربیت کودکان است. غلامرضا حیدری ابهری تحصیلات دورهٔ ابتدایی و راهنمایی را در تهران گذراند. او بهخاطر علاقه به علوم دینی، تحصیلاتش را در دورهٔ دبیرستان را نصفه رها کرد و برای تحصیل علوم دینی به شهر قم رفت. غلامرضا حیدری ۳ سال نیز در مرکز فرهنگ و معارف قرآن به سؤالات کتبی دانشآموزان پاسخ میداد و ۳ سال با دارالحدیث همکاری میکرده است. غلامرضا حیدری ابهری، از سال ۱۳۸۶ در نمایشگاه قرآن حضور مییابد و به سؤالات دینی کودکان و نوجوانان پاسخ میدهد. او در سال ۱۳۸۹ برای کتاب «خدا و قصههایش» در شانزدهمین دورهٔ جایزهٔ کتاب فصل زمستان و در سال ۱۳۹۰ برای کتاب «پیامبر و قصههایش» در هفدهمین دورهٔ جایزهٔ کتاب فصل بهار برگزیده شده است.
بخشی از کتاب مذکرات ید
«مَهمَا قُلْتُ عَنْ حَسَناتِ صَاحِبِي فَهُوَ قَلِيلٌ، أَنتُمْ جَمیعًا تَعرِفونَهُ، إِنَّ صاحِبی هوَ نَبِيُّكُمْ مُحَمَّدٌ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمْ، وَلَدَيَّ الكکثِيرُ مِنَ الذِّكْرَياتِ عَنْهُ.
وَفی هذا الكکتابِ سَأَعِيدُ عَلَيكُمْ حِکَايَةَ بَعضٍ مِنْ هذه الذکریاتِ، وَأَتَمَنِّى أَنْ تُعجِبَكُمْ. مَعَ السَّلامَةِ.
کان صاحبی فی البَیتِ، فَوَقَعَ نَظَرُهُ علی قِطَعَةٍ مِنَ الخُبزِ مَرميَّةً علی الأَرْضِ، وَکَادَتْ قَدَمُ زَوجَتِهِ تَدوسُ عَلَيْهَا، لَکِنَّ صَاحِبِي لَمْ یَسْمَحْ بهذا، انحنی، وبواسطتی أنا اليیدُ أمْسَكَ بِقِطَعَةِ الخُبزِ، وَلَمْ یَشَأْ أَنْ یَرَاهَا تُداسٌ تَحْتَ قَدَمِ زَوجَتِهِ وَأَنْ لا یُحتَرَمَ الخُبز. ثُمَّ التَفَتَ إِلَى زَوجَتِهِ وَقَالَ: «اِعْرِفِي قَدْرَ نِعَمِ اللَّهِ.»
جاءَ أَحَدُ أصدقاء صاحِبی إلی مَنزِلِهِ، وکانَ صاحِبی جالساً مُتَّكِئاً علی وسادَةٍ، وَعِندَما رأی صدیقَهُ، أَمْسَكَ الوِسادَةَ بی وَقَدَّمَهَا إِلَيهِ، أَرادَ أَنْ یَتَّكِيَّ صدیقة علی هذِهِ الوِسادَةِ وَیَشْعُرَ بِراحَةٍ أکثر. ثُمَّ قال صاحِبِي لِصَديقِهِ: عِندَمَا یُقَدِّمُ المضیف وسادَةُ أو یُعِدُّ مُتَّكَا لِصَديقِهِ فَإِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ لَهُ ذُنوبَهُ.»
في أَحَدِ الأَيَّامِ ذَهَبَ صاحِبي إلى السوق، وَرَأَى أَحَدَهُمْ يَبيعُ القَمْحَ. أدخَلَني صاحبي داخِلَ حَبّاتِ القَمحِ، وَقَدْ كانَ ظَاهِرُها سَليماً، وَلَكِنَّ القمح في الأسفَلِ كانَ تالِفاً.
شَعَرَ صاحِبي بالاستياء، لأنَّ عَمَلَ البائِعِ كَانَ نَوعاً مِنْ خداعِ الزَبائِنِ، فَالَّذِينَ يَرَونَ القَمْحَ فِي الأعلى كانوا يَظُنُّونَ أَنَّ القَمحَ الذي في الأسفل سالم أيضاً.»
حجم
۳۷٫۵ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۴۳ صفحه
حجم
۳۷٫۵ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۴۳ صفحه